کارون از چشمه سارهاي زردکوه بختياري در رشته کوه زاگرس در ۷۵ کيلومتري جنوب غربي اصفهان و در ارتفاع ۲۵۰۰ متر از سطح دريا سرچشمه مي گيرد و با عبور از سد شهيد عباسپور (کارون يک) در شمال شهرستان مسجد سليمان واقع در شمال خوزستان و پس از پيمودن ۴۰۰ کيلومتر در گتونه به سطح ۷۵ متري سطح دريا مي رسد و وارد دشت خوزستان مي شود. در شمال شهر ملاثاني در محلي به نام «بند قير» به رود دز متصل مي شود و پس از ۴۰ کيلومتر به شهر اهواز مي رسد و در جنوب اهواز پس از طي ۲۰۰ کيلومتر در منطقه نيمه خشک جنوب خوزستان به خرمشهر مي رسد و در خرمشهر به دو شاخه بهمنشير و حفار تقسيم مي شود.
کارون پر آب ترين رودخانه ايران است که حوضه آبريز آن در استان هاي خوزستان، لرستان، چهارمحال و بختياري و کهگيلويه و بوير احمد است اين رود در مختصات جغرافيايي ۳۰ و ۴۸ الي ۵۰ و ۵۱ طول شرقي و ۲۷ و ۳۰ الي ۴۱ و ۳۳ عرض شمالي گسترده شده و مساحت آن تا مصب رودخانه در خليج فارس ۶۷۰۰۰ کيلومتر مربع است. عمق کارون در سال هاي پرآب آن تا ۲۱ متر گزارش شده و کم عمق ترين بخش اين رودخانه نيز در برخي مناطق شهري که کارون از آن عبور مي کند تا 1.5 متر نيز ثبت شده است.
پس از پروازي ۲ ساعته از مشهد به اهواز، پس از آنکه به فضاي خوزستان مي رسي، آبراهي پرپيچ و خم را در جلگه خوزستان به نظاره خواهي نشست که کارون نام دارد.
به فرودگاه اهواز که مي رسم با يک راننده ميان سال براي ديدن پل معلق اهواز که نماد خوزستان است توافق مي کنم. از جميل مي خواهم که از مسير جاده ساحلي کيان پارس من را به پل معلق برساند از سه راه فرودگاه که به سوي ميدان چهارشير تغيير مسير داديم جميل پرسيد برادر ساکتي؟ و وقتي شنيد که براي برنامه مأموريتم در حال برنامه ريزي هستم گفت: مگر اهواز را مي شناسي و مي داني کجا بايد بروي که آنچه را مي خواهي بنويسي، ببيني؟ گفتم ناآشنا نيستم اهواز را خوب مي شناسم اما براي ديدني هاي گزارشم دقيقاً نمي دانم بايد به کجا بروم و ناگهان جميل گفت که برادر کجا مي خواهي بروي که به عنوان يک راهنما کمکت کنم؟ بگو به من، من کمکت مي کنم. وقتي به جميل گفتم که براي تهيه گزارش از کارون به اهواز آمدم آهي کشيد و من به خوبي فهميدم که او همراه خوبي براي من در اين سفر خواهد بود.
نگو کارون بگو عباره
جميل که روزگاري ماهيگيري جوان در ساحل کارون بود درد دلش را براي من شروع کرد: ببين کارون اوني نيست که الان من و تو مي بينيم، کارون روزگاري ابهتي داشت براي خودش، اصلاً تفريح مردم در روزهاي گرم تابستان شنا در کارون بود و شب هاي خنک اهواز هم در ساحل کارون غوغايي بود، تا همين چند سال پيش همه روز و حتي شب ها تا صبح، صد نفر را مي تونستي ببيني که در ساحل کارون قلاب انداخته بودند براي ماهيگيري، تا چند سال پيش بلم سواري تفريح مسافران نوروزي بود اما الان هيچ خبري از آن کارون نيست کارون شده عباره، مي دوني عباره چيه؟ و وقتي با جواب منفي من مواجه شد گفت: عباره يعني آب گنده، عباره يعني جوي فاضلاب.
جميل همچنان از بي مهري ها به کارون مي گويد تا به پارک ساحلي پل معلق اهواز رسيديم او به مرغان ماهيخوار آرام نشسته بر تاج پل اشاره مي کند و مي گويد: ببين اگر کارون کارون بود اين ها روي پل نمي خوابيدند اما خوابيدن آن ها روي پل يعني ديگر کارون ماهي ندارد، بچه قورباغه هم ندارد اين ها منتظرند تا يک نفر بيايد و نان در آب بريزد و حمله کنند تا نان ها را بخورند و چه سرنوشت بدي دارند اين ماهيخوارها که به جاي ماهي خوار بايد به آن ها گفت نان خوار!
جميل باز هم به ساحل آن سوي کارون اشاره مي کند و مي گويد: ببين ني زار شده ساحل، ببين وسط کارون شهربازي زده اند، ببين فقط نصف پل روي آب است و بقيه آن روي جاده ساحلي است و پارک ساحلي و... وقتي شنيد که من براي همين ديدني ها به اهواز آمدم گفت: من تو را به مسجد سرسکه مي برم، مي برمت به پيچ ادوکلن، به جاده ساحلي گلستان مي برمت تا ببيني اونجا چه خبره، به پارک قوري مي برمت به دروازه خزعليه مي برمت که ببيني کارون چه بوده و چه شده الان. با درد دل هاي جميل مسير مأموريت من هم مشخص شد و من از او قول گرفتم که فردا در پارکينگ ميدان شهدا که نزديک ترين پارکينگ به ساحل کارون است او را خواهم ديد تا در اولين ايستگاه به پيچ ادوکلن برويم!
پيچ ادوکلن
فردا صبح سر ساعت ۸ صبح جميل آمد و از همان ابتداي حرکت شروع به صحبت کرد: ببين اين جاده ساحلي حدود ۲۰ کيلومتره که از شمال اهواز از ملي راه، اين جاده درست شده تا انتهاي جاده گلستان ادامه داره. در دو طرف کارون اين جاده را زده اند (ساخته اند) الان تا پل پنجم مي رويم و از آن جا به ميدان دغاغله مي رسيم و در آن جا مي فهمي که چرا پيچ اين ميدان را پيچ ادوکلن مي گويند، چون واقعاً نفس کشيدن در اين ميدان سخت است از بس که بوي فاضلاب در آن جا هست از پيچ ادوکلن يک جوي بزرگ زيرزميني است که همه فاضلاب شهر اهواز را به کارون مي ريزه و خلاص.
لايروبي پروژه ناتمام ۵۰ ساله
از پيچ ادوکلن برگشتيم به ساحل. جميل پرسيد کجا بريم گفتم اگر به آن سوي رودخانه که لجن کش ها مشغول کار هستند برويم مي توانيم از لايروبي کارون گزارش تهيه کنيم و عکس بگيريم جميل گفت: اگر بگذارند گفتم از چي نمي گذارند عکس بگيريم گفت از لايروبي از لجن کش ها و توضيح داد: الان ۵۰ سال است که مي گويند کارون لايروبي مي شود، کارون لايروبي مي خواهد، کارون لايروبي مي شود و الان ۵۰ سال گذشته و هيچ کاري نکرده اند. از جاده ساحلي به سوي پارک جزيره که در وسط کارون احداث شده و در کنار ساختمان استانداري است، حرکت مي کنيم جميل به پارک ساحلي اشاره مي کند و مي گويد: ببين به جاي اينکه رودخانه را زهکشي کنند (لايروبي) هزاران جک بادي (کمپرسي) خاک را آورده اند ريخته اند وسط رودخانه و پارک ساحلي ساخته اند از يک طرف خاک مي ريزند و از يک طرف، آب رودخانه خاک را مي شويد و آن طرف تر با رودخانه مخلوط مي شود و رسوب مي کند و گل و لاي توليد مي شود و نتيجه آن باتلاقي شدن ساحل رودخانه است و جالب اينکه همه اين کارها بيخ گوش استانداري است و فاصله استانداري تا پارک جزيره فقط چند قدم است.
جميل اين بار با دست به يک دستگاه لجن کش در ساحل نيزار و باتلاق رودخانه اشاره مي کند و مي گويد: ببين سراسر ساحل باتلاق شده و اين دستگاه چندين سال است که مثلاً در حال لايروبي است اما همه مي دانند و چرا اين مهندس ها نمي دانند که لايروبي فقط با يک دستگاه لجن کش نمي شود و بايد چند لنج لايروب و يدک کش همزمان کار کنند تا لايروبي بشه کارون خلاص.
ماهيگيري تعطيل
در ساحل کارون که قدم مي زني ديگر خبري از ماهيگيران نيست، خبري از قلاب هاي بسته در ساحل نيست. بر فراز کارون مرغان ماهيخوار پرواز نمي کنند، بچه لاک پشت ها هم غايب اند،از جولان گربه ماهي ها هم ديگر خبري نيست و درختچه هاي ساحلي جاي خود را به انبوه خارهاي سياه آلوده به فاضلاب داده اند.
... از جميل مي پرسم کارون ماهي هم دارد و او جواب مي دهد: پدر بيامرز ماهي کجا بود بشلمبو هم نيست! گفتم اين بشلمبو چي هست و جميل توضيح داد: مي گن ۴۰ سال پيش چند سال قبل از انقلاب، يک مهندس شرکت نفت رفت آمريکا و ۱۰۰ هزار بچه ماهي آورد و ريخت در کارون به حساب اينکه در کارون ماهي زياد شود اما بچه ماهي ها که بزرگ شدند سگ ماهي شدند يه جور ماهي که پولک (فلس) نداره و ۷ تا سبيل داره، مهندساي ايراني به اين ها گربه ماهي يا اسبله ماهي مي گويند و چون پولک ندارند حرام گوشتند تا مدتي پيش کارون بشلمبو داشت اما آنقدر آب آلوده شد که اين جونورها هم مردند.
زير پل معلق که ساحل صخره اي ايجاد کرده اند چند نفري سيگار به لب به آب رودخانه قلاب زده اند از يکي از ماهيگيران قلاب به دست پرسيدم چند تا ماهي گرفته اي؟ گفت: ۵ تا يعني اگر اين را بگيرم و ۴ تاي ديگر مي شود پنج تا! کارون ماهي اش کجا بود؟ قورباغه هم ندارد. پرسيدم ماهيان کارون چه شدند گفت: پريدند! گفتم کجا؟ گفت: نمي دانم اما نيستند.
پيرمردي که آن سوتر قلاب ماهي گيري را به سرعت از آب خارج مي کند با خوشحالي ماهي ۱۰ سانتي را که گرفته نشانم مي دهد و مي گويد پا قدم خوبي داري الان ۴ روزه که دست خالي برمي گردم امروز اولين ماهي است که گرفته ام.
او که خود را بازنشسته راه آهن معرفي مي کند از خاطرات روزهاي اول بازنشستگي در سال ۱۳۶۵ که هر روز ۲۰ ماهي مي گرفته، حکايت ها نقل کرده و مي گويد: در آن سال ها ماهي در کارون غلبه بود و از بعدازظهر که در ساحل شوص (قلاب ماهيگيري) مي انداختيم تا غروب حداقل ۲۰ تا ماهي مي گرفتم و بعد از آن قلاب را خمير مي انداختم و به رودخانه مي زدم و شوص (نخ قلاب ماهيگيري) را در ساحل به چيزي مي بستم و يک ساعت بعد برمي گشتم و يک ماهي بزرگ را از آب مي کشيدم اما الان ديگر هيچ خبري نيست.
جاده ساحلي يعني تجاوز به حريم رودخانه
با جميل مسير جاده ساحلي را طي مي کنم او پرسيد جاده ساحلي و پارک ساحلي را مي بيني؟ مي بيني چطور ساحل رودخانه را آسفالت کرده اند و مي بيني چطور پارک ساحلي ساخته اند؟ جميل پيشنهاد داد به ساحل شرقي در مجاورت بقعه علي بن مهزيار و هتل پارس رفته تا تابلويي که نشان از حريم رودخانه دارد را نشانم بدهد. در حاشيه پياده رو مجاور هتل پارس تابلويي را نشانم داد که روي آن نوشته شده بود «حريم رودخانه» و جالب اينکه تابلو در جايي نصب شده که تا ساحل ۵۹ متر فاصله دارد معناي اين تابلو اين است که ۵۹ متر از ساحل رودخانه را به مسير تردد خودرو و پارک ساحلي (فضاي سبز) اختصاص داده اند.
جميل در ادامه مي گويد: همه ساکنين مجاور ساحل با اين طرح که چهره ساحل و کارون را عوض کرده مخالفند اما بالاخره اين راه ساخته شد و شهرداري هم با ايجاد پارک بخش ديگري از حريم ساحل رودخانه را فضاي سبز کرد و البته به تازگي گفته شده که قرار است فضاي سبز و پارک بار ديگر به حريم رودخانه اضافه شود و...
ساحلي براي نخاله هاي ساختماني
به پيشنهاد جميل در مسير پل چهارم (پل سفيد) به طرف جاده گلستان حرکت مي کنم در اين مسير که شهرک هاي تازه تأسيس دانشگاه و مهديس در آن احداث شده، ساحل کارون از نخاله هاي ساختماني، ايرانيت و برزنت هاي فرسوده پوشيده و ساحل به دپوي اين نخاله ها تبديل شده است و چهره ساحل در اين منطقه که همجوار با دانشگاه اهواز نيز هست، به شدت تخريب شده است.
جميل برايم توضيح مي دهد که از سال ها پيش در حد فاصل پل پنجم تا بيمارستان شهيد بقايي در انتهاي بولوار گلستان ساحل را به محل تخليه نخاله هاي ساختماني اختصاص داده اند و هر از گاهي شهرداري قول پاکسازي منطقه را مي دهد و پس از آن، قول و قرارها به فراموشي سپرده مي شود.
مجري شهرک هاي گلستان و شهرک دانشگاه، تخليه نخاله هاي ساختماني در ساحل را موقتي مي داند و مدعي است تا کمتر از ۲ ماه ديگر ساحل تخليه خواهد شد. اهواز را در حالي ترک مي کنم که بار ديگر از فضاي خوزستان از درون هواپيما به رود پرپيچ و خم کارون مي نگرم و نمي توانم تأسف خود را از سرنوشت بدي که در انتظار بزرگ ترين آبراه ايران است، پنهان کنم. اميدوارم کارون به سرنوشت هامون مبتلا نشود و سرنوشت درياچه اروميه براي کارون تکرار نشود.
منبع:وب سایت بروال به نقل از روزنامه خراسان - مورخ شنبه 1392/12/10 شماره انتشار 18636
منبع:وب سایت بروال به نقل از روزنامه خراسان - مورخ شنبه 1392/12/10 شماره انتشار 18636