یک سال پس از آنکه حجتالاسلام حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی، کنوانسیون حقوقی دریای خزر (کاسپین) را امضا کرد، دولتش متن آن را برای تصویب به مجلس شورای اسلامی فرستاده است. این کنوانسیون را وزارت دریاداری روسیه تهیه کرده و بر مبنای آن، قراردادهایی که دریای خزر را تحت حاکمیت مشترک روسیه و ایران میدانستند لغو و به جای آنها سهم هر یک از پنج کشور ساحلی مشخص شده است.
بر اساس این کنوانسیون، قزاقستان 30 درصد، ترکمنستان 21 درصد، روسیه و آذربایجان هر یک 19 درصد از ”کاسپین“ سهم میبرند و ایران با 11 درصد کمترین سهم را خواهد داشت. اما روسیه امتیازات دیگری نیز برای خود در نظر گرفته است. بر اساس این کنوانسیون، روسیه یگانه کشور ساحلی خزر خواهد بود که حق حضور نظامی گستردهای در دریای خزر خواهد داشت. در عین حال، هیچیک از چهار کشور ساحلی دیگر اجازه نخواهند داشت نیروی دریایی کشورهای غیرساحلی را به دریای خزر دعوت کنند. همچنین، شرکتهای روسی قراردادهایی درازمدت با قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان برای بهرهبرداری مشترک از ذخایر نفت و گاز دریای خزر امضا کردهاند که امتیاز دیگر روسیه است.
بدینسان، کنوانسیونی که پیشنویسش 20 سال پیش تهیه شد، سهم ایران را در دریای خزر به حداقل ممکن میرساند. به همین سبب، دو رئیس جمهوری پیشین ایران، حجتالاسلام محمد خاتمی و محمود احمدینژاد، از امضای آن سر باز زدند. روحانی نیز در آغاز کوشید همان روش را در پیش گیرد و خواستار مذاکرات بیشتر در این زمینه شد، اما بنا به ادعای محافل سیاسی تهران، زیر فشار ”رهبر،“ آیتالله علی خامنهای، به امضای کنوانسیون تن داد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران، در سخنرانی هفتۀ پیش خود در مجلس شورای اسلامی، تصویب این کنوانسیون را گامی در راه ”تحکیم مناسبات“ با روسیه خواند. بدینسان، تلویحاً پذیرفت که جمهوری اسلامی به سبب ملاحظات سیاست خارجی و از جمله تحریمهای امریکا قراردادی را پذیرفته که برای بسیاری از ایرانیان موهن است.
بسیاری از ایرانیان، صرفنظر از اختلافات سیاسی و مسلکی، تحمیل این کنوانسیون را سومین تحقیر سیاسی ایران از جانب روسیه میدانند. معاهدههای گلستان و ترکمانچای که در قرن نوزدهم بر ایران تحمیل شدند تحقیرهای پیشین بودند؛ معاهدههایی که با واسطهگری انگلستان موجب شدند ایران همۀ ولایات خود را در قفقاز به روسیه تزاری واگذار کند.
ایرانیان نخستینبار در سدۀ نهم میلادی با قوم روس و در واقع هفت قبیلۀ وارانگیان (وایکینگ) آشنا شدند که همگی روس خوانده میشدند. این قبایل طی حرکت به سوی خاور و استپهای آسیای مرکزی از یک سو و جنوب کرانههای باختری دریای خزر از سوی دیگر با ایران و ایرانیان روبهرو شدند. نتیجۀ این رویارویی جنگهای بیشمار میان یغماگران روس و سپاهیان ایران بود. پس از تأسیس اولین دولت روس در کییف، حرکت تاریخی این قوم شکل منظمتری گرفت و بسیار زود به سقوط دولت خزر (دولت یهودیان کرانۀ کاسپین) انجامید. پس از آن، خزران به همراه ائتلافی نظامی با روسها در جنگهایی پیدرپی علیه ایران و عثمانی شرکت کردند. طی دو سده، بعضی از اسیران روس هم در ایران ماندند؛ گاه برده و گاه آزاد.
در عین حال، بسیاری از روسها در سپاه محلی ایران در قفقاز و آسیای میانه سربازان مزدور بودند. گروه حشاشین حسن صباح نیز از رزمندگان روس بهره میگرفت؛ از جمله یکی از قاتلان نظامالملک، وزیر ملکشاه سلجوقی، بردهای روس بود.
در ادبیات فارسی، روس غالباً نماد خشونت، تهاجم و در کل وحشیگری بوده است. نظامی گنجهای داستان یک اشرافی آبخازی را تعریف میکند که مهاجمان روس شهر او را تاراج و به زنان خانوادهاش تجاوز کردند:
درآمد برِ شاه نیکوسگال
بنالید مانند کوس از دوال
که فریاد شاها، ز بیداد روس
که از مهد اَبخاز بستُد عروس
ستیزنده روسی ز آلان و گَرگ
شبیخون برآورد همچون تگرگ
به تاراج برد آن بر و بوم را
که ره بسته باد آن پی شوم را
ببینی که روسی در این روز چند
به ایران و اَرمن رساند گزند
همه رهزناناند چون گرگ و شیر
به خون نادلیرند و بر خون دلیر
ز روسی نجوید کسی مردمی
که جز گوهری نیستش ز آدمی
اگر بر خری بار گوهر بود
به گوهر چه بینی، همان خر بود
خاقانی شروانی نیز قصیدۀ غرّایی در توصیف شکست روس به دست شاه ایران دارد:
صاحب مرضاند روس و خزران
منکر شده صاحبافسران را
تیغ تو مزوری عجب ساخت
بیماری آن مزوران را
فتح تو به جنگ لشکر روس
تاریخ شد آسمان قران را
رایات تو روس را علی روس
صرصر شده ساق ضیمران را
پیکان شهابرنگ چون آب
آتش زده دیو لشکران را
در زهرۀ روس رانده زهرآب
کانداخته یغلق [= کمان] پران را
در گردن روسیان و خزران
افکند کمند خیزران را
از آن پس، توازن قوا همواره به سود روس و به زیان ایران تغییر کرد. آسیای میانه به دست روس افتاد، قفقاز از ایران جدا و دریای خزر عملاً دریاچۀ روسها شد. حاجیمیرزا آقاسی، آخوندی که صدر اعظم محمدشاه قاجار شد، واگذاری دریای خزر به روسها را برای بهبود مناسبات با همسایه شمالی چنین توجیه کرد: ”برای کفی آب شور، کام شیرین دوست را تلخ نمیکنیم!“ بیانی شاعرانهتر از توجیه محمدجواد ظریف، اما نشاندهندۀ این واقعیت که ایرانِ ناتوان، منزوی و راهگمکرده قادر به دفاع از منافع ملی خود نیست.
هشدار ملکالشعرای بهار، در زمانی که روسیه میخواست با حمله به ایران مشروطیت نوبنیاد را براندازد، هنوز هم شنیدنی است:
هان، ای ایرانیان! ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکُلاست
و البته به جای تزار نیکلاس دوم باید گفت: ولادیمیر پوتین.
بر اساس این کنوانسیون، قزاقستان 30 درصد، ترکمنستان 21 درصد، روسیه و آذربایجان هر یک 19 درصد از ”کاسپین“ سهم میبرند و ایران با 11 درصد کمترین سهم را خواهد داشت. اما روسیه امتیازات دیگری نیز برای خود در نظر گرفته است. بر اساس این کنوانسیون، روسیه یگانه کشور ساحلی خزر خواهد بود که حق حضور نظامی گستردهای در دریای خزر خواهد داشت. در عین حال، هیچیک از چهار کشور ساحلی دیگر اجازه نخواهند داشت نیروی دریایی کشورهای غیرساحلی را به دریای خزر دعوت کنند. همچنین، شرکتهای روسی قراردادهایی درازمدت با قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان برای بهرهبرداری مشترک از ذخایر نفت و گاز دریای خزر امضا کردهاند که امتیاز دیگر روسیه است.
بدینسان، کنوانسیونی که پیشنویسش 20 سال پیش تهیه شد، سهم ایران را در دریای خزر به حداقل ممکن میرساند. به همین سبب، دو رئیس جمهوری پیشین ایران، حجتالاسلام محمد خاتمی و محمود احمدینژاد، از امضای آن سر باز زدند. روحانی نیز در آغاز کوشید همان روش را در پیش گیرد و خواستار مذاکرات بیشتر در این زمینه شد، اما بنا به ادعای محافل سیاسی تهران، زیر فشار ”رهبر،“ آیتالله علی خامنهای، به امضای کنوانسیون تن داد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران، در سخنرانی هفتۀ پیش خود در مجلس شورای اسلامی، تصویب این کنوانسیون را گامی در راه ”تحکیم مناسبات“ با روسیه خواند. بدینسان، تلویحاً پذیرفت که جمهوری اسلامی به سبب ملاحظات سیاست خارجی و از جمله تحریمهای امریکا قراردادی را پذیرفته که برای بسیاری از ایرانیان موهن است.
بسیاری از ایرانیان، صرفنظر از اختلافات سیاسی و مسلکی، تحمیل این کنوانسیون را سومین تحقیر سیاسی ایران از جانب روسیه میدانند. معاهدههای گلستان و ترکمانچای که در قرن نوزدهم بر ایران تحمیل شدند تحقیرهای پیشین بودند؛ معاهدههایی که با واسطهگری انگلستان موجب شدند ایران همۀ ولایات خود را در قفقاز به روسیه تزاری واگذار کند.
ایرانیان نخستینبار در سدۀ نهم میلادی با قوم روس و در واقع هفت قبیلۀ وارانگیان (وایکینگ) آشنا شدند که همگی روس خوانده میشدند. این قبایل طی حرکت به سوی خاور و استپهای آسیای مرکزی از یک سو و جنوب کرانههای باختری دریای خزر از سوی دیگر با ایران و ایرانیان روبهرو شدند. نتیجۀ این رویارویی جنگهای بیشمار میان یغماگران روس و سپاهیان ایران بود. پس از تأسیس اولین دولت روس در کییف، حرکت تاریخی این قوم شکل منظمتری گرفت و بسیار زود به سقوط دولت خزر (دولت یهودیان کرانۀ کاسپین) انجامید. پس از آن، خزران به همراه ائتلافی نظامی با روسها در جنگهایی پیدرپی علیه ایران و عثمانی شرکت کردند. طی دو سده، بعضی از اسیران روس هم در ایران ماندند؛ گاه برده و گاه آزاد.
در عین حال، بسیاری از روسها در سپاه محلی ایران در قفقاز و آسیای میانه سربازان مزدور بودند. گروه حشاشین حسن صباح نیز از رزمندگان روس بهره میگرفت؛ از جمله یکی از قاتلان نظامالملک، وزیر ملکشاه سلجوقی، بردهای روس بود.
در ادبیات فارسی، روس غالباً نماد خشونت، تهاجم و در کل وحشیگری بوده است. نظامی گنجهای داستان یک اشرافی آبخازی را تعریف میکند که مهاجمان روس شهر او را تاراج و به زنان خانوادهاش تجاوز کردند:
درآمد برِ شاه نیکوسگال
بنالید مانند کوس از دوال
که فریاد شاها، ز بیداد روس
که از مهد اَبخاز بستُد عروس
ستیزنده روسی ز آلان و گَرگ
شبیخون برآورد همچون تگرگ
به تاراج برد آن بر و بوم را
که ره بسته باد آن پی شوم را
ببینی که روسی در این روز چند
به ایران و اَرمن رساند گزند
همه رهزناناند چون گرگ و شیر
به خون نادلیرند و بر خون دلیر
ز روسی نجوید کسی مردمی
که جز گوهری نیستش ز آدمی
اگر بر خری بار گوهر بود
به گوهر چه بینی، همان خر بود
خاقانی شروانی نیز قصیدۀ غرّایی در توصیف شکست روس به دست شاه ایران دارد:
صاحب مرضاند روس و خزران
منکر شده صاحبافسران را
تیغ تو مزوری عجب ساخت
بیماری آن مزوران را
فتح تو به جنگ لشکر روس
تاریخ شد آسمان قران را
رایات تو روس را علی روس
صرصر شده ساق ضیمران را
پیکان شهابرنگ چون آب
آتش زده دیو لشکران را
در زهرۀ روس رانده زهرآب
کانداخته یغلق [= کمان] پران را
در گردن روسیان و خزران
افکند کمند خیزران را
از آن پس، توازن قوا همواره به سود روس و به زیان ایران تغییر کرد. آسیای میانه به دست روس افتاد، قفقاز از ایران جدا و دریای خزر عملاً دریاچۀ روسها شد. حاجیمیرزا آقاسی، آخوندی که صدر اعظم محمدشاه قاجار شد، واگذاری دریای خزر به روسها را برای بهبود مناسبات با همسایه شمالی چنین توجیه کرد: ”برای کفی آب شور، کام شیرین دوست را تلخ نمیکنیم!“ بیانی شاعرانهتر از توجیه محمدجواد ظریف، اما نشاندهندۀ این واقعیت که ایرانِ ناتوان، منزوی و راهگمکرده قادر به دفاع از منافع ملی خود نیست.
هشدار ملکالشعرای بهار، در زمانی که روسیه میخواست با حمله به ایران مشروطیت نوبنیاد را براندازد، هنوز هم شنیدنی است:
هان، ای ایرانیان! ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکُلاست
و البته به جای تزار نیکلاس دوم باید گفت: ولادیمیر پوتین.