قریب یک دهه از سقوط صدام و تشکیل حکومت خودگردان کردستان عراق میگذرد. تجربهای در راستای تمرکززدایی و تفویض قدرت از سوی یک دولت مرکزی به یک حکومت منطقهای. پایان هشتاد سال تمرکزگرایی با اتکا به ابزارهای قدرت و سرکوب.
طبعا تجربه دهه اخیر برای طرفین مشابه نبوده است اما بسیاری بر بهتر بودن شرایط کنونی نسبت به هشت دهه قبل تاکید دارند. شماری هم از روز نخست بر شکست این تجربه تاکید داشتند، خصوصا در خاورمیانهای که نه تنها تفویض قدرت در ابعاد کلان، که حتی ابتدایی ترین مبانی دموکراسی وحقوق شهروندان نیز جایگاهی ندارد.
عدم خبررسانی درست و انتشار اطلاعات غلط و تاکید بر تجارب تلخ تاریخی و همچنینن عدم باور به امکان تغییر، بر این بدبینیها افزوده و امکان بهبود شرایط کنونی را دشوار کرده است. این عوامل همچنین امکان تحلیل وضع موجود و بررسی احتمالات پیش رو را برای سیاستمداران نیز دشوارتر کرده است.
در این نوشته سعی میشود به چند مورد اطلاعات نادرستی که غالبا از سوی نیروهای طرفدار دولت مرکزی ارایه میشود پرداخته شود. با تاکید بر اینکه نگارنده خود منتقد بخشی از سیاستهای حکومت منطقهای کردستان است و بر لزوم اصلاحات و تحول در سیستم موجود باور دارد.
یک: انحصار ثروت منطقه در دست کردها
کردستان عراق بخشی از کشور عراق است و منابع و ثروتهای عمومی این منطقه، جزیی از ثروت کل عراق محسوب میشود. ساکنین سه استان سلیمانیه، اربیل و دهوک هفده درصد جمعیت عراق را تشکیل میدهند که همین نسبت از بودجه عراق هم به این منطقه اختصاص داده شده است. اگر کردها در این منطقه درآمد دیگری داشته باشند، این درآمدها، یا به دولت مرکزی منتقل میشود یا معادل آن از سهمیه هفده درصد آنها کاسته میشود
دو: کردها و آماده شدن برای استقلال
اصولا از لحاظ قانونی نیازی به آماده سازی برای چنین اقدامی نیست. حکومت جدید عراق فدرال بر مبنای با هم زیستن داوطلبانه کردها و عربها ساخته شده و بر وجود دو ملت کرد و عرب تاکید کرده است.
اگر پارلمان کردستان چنین تصمیمی بگیرد، هیچ اعتراض قانونی بر آن وارد نیست. اما آنچه که جالب توجه است تلاش رهبران کردها برای گریز از رسیدن به چنین گزینهای است. آنها حتی از اعتبار خود نیز در میان افکار عمومی کردها مایه گذاشتهاند و در واقع نقش میانجی بین عربهای سنی و شیعه را ایفا کردهاند.
جلال طالبانی، رئیسجمهورعراق و دبیر کل اتحادیه میهنی کردستان، بارها از سوی کردها ملامت شده که بیش از کردستان، به عراق توجه دارد و حتی سکته مغزی چهار ماه پیش ایشان در پی تلاش برای رفع اختلاف نوری مالکی و سنیهای داخل حکومت روی داد.
مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان و رهبر حزب دمکرات کردستان عراق هم که چندباری تاکنون از احتمال استقلال سخن گفته است، عملا نه تنها چنین سیاستی را در پیش نگرفته، که همین دولت توافقی کنونی نیز، حاصل ابتکار او در اجلاس اربیل است.
آقای بارزانی با این ابتکار توانست به ماهها بن بست سیاسی در بغداد پایان دهد. طبعا کردها حق استقلال را در صورت شکست تجربه کنونی برای خود محفوظ میدانند.
سه: عدم حضور ارتش عراق در کردستان
مرزهای کردستان عراق با کشورهای همسایه توسط نیروهای پیشمرگه کرد کنترل میشود اما غالبا این نکته فراموش میشود که این نیروها، طبق قانون اساسی جدید، بخشی از ارتش عراق محسوب میشوند و انتصاب مقامات آنها با تائید مقامات ارتش عراق صورت میگیرد.
حتی نحوه توزیع اسلحه بین آنها نیز از سوی دولت مرکزی تعیین میشود، و حتی کردها معتقدند که توزیع سلاح بین نیروهای پیشمرگه و سایر بخشهای دیگر ارتش، عادلانه و متناسب نیست.
سیاست منتقل کردن نیروهای ارتش به مناطق غیر بومی صدها کیلومتر دورتر از زادگاه آنها، دههها است که شکست خورده است. منطقی نیست که مثلا نیروهای پیشمرگه به مناطق مرزی عربستان و اردن منتقل شوند و از آن مناطق، ارتش به کردستان منتقل شود که هم شناختی از منطقه ندارند و هم خاطره تلخ سالهای سرکوب دوران بعثیها را تداعی میکنند.
چهار: صادرات نفت کردستان به ترکیه
همانطور که در بند نخست این نوشته ذکر شد، همه عایدات کردستان به دولت مرکزی منتقل یا از بودجه هفده درصد آنها کاسته میشود اما دولت مرکزی به نحوه ارسال نفت به ترکیه معترض است.
موقعیت جغرافیایی عراق و پراکندگی مناطقی که منابع نفتی در آن موجود است- برعکس ایران که اکثر این منابع در منطقهای خاص متمرکز شده- این شانس را به وجود آورده است که مجرای صادرات نفت، تنها خلیج فارس نباشد و بتوانند بر توسعه صادرات به اروپا از طریق خاک ترکیه سرمایهگزاری کرد.
این موقعیت نه تنها از لحاظ اقتصادی مفید است، از لحاظ سیاسی نیز اهمیتی حیاتی دارد. چرا که در سالهای اخیر بارها مجرای خلیج فارس مورد تهدید قرار گرفته و اکنون نزدیکی بیش از حد نوری مالکی به جبهه ایران و سوریه، این تهدید را تشدید هم کرده است.
باز کردن کانالی جدید برای ارسال نفت، هم برای کل عراق میتواند مفید باشد، هم در صورت شکست تجربه کنونی، به کاهش نزاع کردها و عربها در مورد نحوه صادرات نفت کمک خواهد کرد.
پنچ: عربهای عراق و مسافرت و اقامت در کردستان
صدها هزار عرب عراقی در مناطق مختلف کردستان عراق زندگی میکنند و رفت و آمد دارند. انگیزه اصلی این عربها، در کنار جاذبههای اقتصادی و و توریستی، امنیت و آزادی چشمگیری است که در مقایسه با سایر مناطق، در کردستان وجود دارد و بخشی از این امنیت و آزادی، مرهون دقت در کنترل آمد و رفتها است. در واقع این امنیت برای همان عربهایی که از این کنترلها ناراضیاند، مفید و حیاتی است.
طبعا دشواریهایی هم برای خرید املاک و اقامت دایم برای آنها به وجود میآید. منطقی نیست که همه مردم هیجده استان عراق بخواهند در کردستان زندگی کنند. همین حضور کنونی نیز به گرانی سرسامآور قیمت زمین وهزینه مسکن برای مردم بومی انجامیده و همچنین خاطرات تلخ واگذاری زمین به عربها در دوران صدام حسین را تداعی میکند.
تجربه کنونی عراق، تجربهای کم مانند در منطقه و بیمانند در عراق است که در صورت موفقیت میتواند به تدریج به الگویی برای سایر کشورها تبدیل شود اما اگر شکست بخورد، نسخه بعدی آن، بازگشت به دوران دولت مقتدر مرکزی نخواهد بود که برعکس، تجزیه عراق تنها گزینه باقیمانده خواهد بود.
مردم کرد و عرب در عراق هیچگاه فرصتی برای با هم زیستن مسالمتآمیز نداشتهاند و همیشه توسط حاکمان عراق مجبور به تقابل با هم شده اند.
طبعا ترمیم این خاطرات تلخ، طی تنها چند سال ممکن نخواهد بود و آنها به زمان بیشتری نیاز دارند. جریاناتی که در داخل و خارج از عراق نگران آینده این کشور هستند، منطقی است که در این دوران گذار به بهبود و تقویت تجربه کنونی کمک کنند.