کتاب «ما برای شهيدانمان عزا نمیگيريم!» يادنامه نوری دهکردی فعال سياسی است که در جريان "ترور ميکونوس" در برلين کشته شد.
در اين واقعه که شامگاه ۲۶ شهريور ۱۳۷۱ در رستوران ميکونوس برلين روی داد، دو تبعه لبنان وارد رستوران شدند و با مسلسل و کلت کمری به روی تعدادی از مخالفان جمهوری اسلامی که در آنجا نشستی داشتند آتش گشودند و چهار تن از آنها را کشتند.
اين چهار نفر، محمد صادق شرفکندی، دبيرکل حزب دمکرات کردستان ايران، فتاح عبدلی، نماينده حزب دمکرات کردستان در اروپا، همايون اردلان، نماينده اين حزب در آلمان و نورالله دهکردی، مترجم و فعال سياسی بودند.
يادنامه نوری دهکردی با نام «ما برای شهيدانمان عزا نمیگيريم!» به همت ناصر زراعتی نويسنده و منتقد فيلم و ادبيات گردآوری و ويراستاری شده و انتشارات گوتنبرگ در سوئد در پائيز ۱۳۹۱ آن را منتشر کرده است.
اين يادنامه علاوه بر بخشهايی از مصاحبه با شهره بديعی، همسر نوری دهکردی و دختر او سارا، مجموعهای از خاطرات، نامهها، سخنرانیها و اشعاری درباره نوری دهکردی و انديشههای اوست. عکسهايی از او در بخش پايانی کتاب نيز مکمل اين يادنامه است.
ناصر زراعتی در يادداشت ويراستار، با ذکر اين نکته که پنج سال پيش اين شهره و سارا بودند که تصميم گرفتند اين يادنامه را فراهم و منتشر کنند، از يادداشتی که آنها آن زمان به همراه چند تن از دوستان نزديک نوری دهکردی در رسانهها منتشر کردهاند، ياد میکند.
آنها در اين يادداشت يا اطلاعيه نوشتند: «انگيزه ما از انتشار اين مجموعه معرفی نظرات سياسی نوری دهکردی يا تبليغ آن نيست. میخواهيم زندگی و انديشه انسانی آزاده را که به دليل نگرش و رفتارهای سياسی اش جان باخت، در يادها زنده نگه داريم. نمیخواهيم آيندگان تنها شمار قربانيان نامدار يا گمنام ترورهای برون مرزی حکومت اسلامی را در ذهن ثبت کنند، میخواهيم چهرهای در کنار عدد بنشانيم.»
نوری دهکردی، آن گونه که برادرش مازيار دهکردی در اين ياد نامه نوشته است، نام کاملش نورالله دهکردی بود و در سال ۱۳۴۶ در سن هفده سالگی برا ی تحصيلات، عازم اروپا شد و «طولی نکشيد که به عضويت کنفدراسيون بين المللی دانشجويان ايرانی درآمد و مبارزه سياسی/ اجتماعی خود را آغاز کرد.»
نوری دهکری که به هنگام کشته شدن ۴۶ سال بيشتر نداشت، متولد شهرکرد بود. مهدی خانبابا تهرانی درسخنرانی مراسم خاکسپاری او که در اين يادنامه منتشر شده، میگويد: «توجه و دقت نوری به خواست عمومی مردم کردستان ايران و تلاش صميمانه اش در جهت راه يابی برای حل مساله ملی در ايران، او را به مرتبه همرزم متعهد حزب دمکرات کردستان ايران ارتقاء داده بود.»
پرويز دستمالچی از دوستان نوری دهکردی که در شب حادثه ميکونوس در آنجا حضور داشت و برحسب تصادف جان سالم بدر برد، در يادداشتی از خاطره آن شب خونين با عنوان «آخرين بار...» مینويسد: «شرفکندی، عبدلی و اردلان تکان نمیخوردند. عبدلی نقش بر زمين... شرفکندی روی صندلی اش... و نوری با سينه و صورتی غرق در خون هنوز نفس میکشيد. صورتش بر روی ليوان آبجو تکيه داشت و ليوان پر از خون بود. به طرف او رفتم... از مغزم گذشت که: اگر تکانش دادم يا صورتش را جابجا کردم و ديگر نفس نکشيد، بعد چی؟ ... به چهرهاش خيره شدم : آيا اين آخرين بار است که او را می بينم؟»
نوری دهکردی ساعاتی بعد از واقعه ميکونوس در بيمارستان جان میسپارد.