عرب های خراسان را بهتر بشناسیم،گزیده ای از تاریخ عربخانه در منابع تاریخی


«ولایات خراسان بر دو گونه است ؛ یکی را «عربخانه» و دیگری را «کردخانه» دانند. حکومت عربخانه یعنی «قاینات». ابراهیم خان در قاینات که مرکز حکومت اعراب خراسان است ، به فرزانگی و مردمداری پرداخت…»



عرب های خراسان را بهتر بشناسیم،گزیده ای از تاریخ عربخانه در منابع تاریخی
ارتقای دهستان عربخانه به بخش سرداران را در خبر‌ها داشتیم. این خبر شائبه ای را بوجود آورد که بر سر نام عربخانه چه خواهد آمد. این خبر همچنین دغدغه‌هایی را برا ی خوانندگان عرب نت بوجود آورده در این راستا آقای محمدایوب کاظمی مطلبی را با توجه به اسناد و منابع تاریخی برای ما ارسال کرده که خواندن آن حقایقی را برای ما در باره عربخانه بیان می‌کند.
 
برای روشن شدن پیشینه تاریخی «عربخانه» ، سری به منابع تاریخی می‌زنیم تا موقعیت این منطقه در گذشته بیشتر روشن شود. جنوب خراسان محل سکونت تعداد بی‌شماری از اعراب مسلمان بوده است. تراکم اعراب در این ناحیه ، چنان گسترده بوده است که در برخی از منابع تاریخی ، جنوب خراسان را با نام «عربخانه» ذکر کرده‌اند.
 
رضا قلی‌خان هدایت در کتاب «روضة الصفای ناصری» می‌نویسد:
 
«ولایات خراسان بر دو گونه است ؛ یکی را «عربخانه» و دیگری را «کردخانه» دانند. حکومت عربخانه یعنی «قاینات». ابراهیم خان در قاینات که مرکز حکومت اعراب خراسان است ، به فرزانگی و مردمداری پرداخت…»[۱]
 
در طی این سال‌ها نام «عربخانه» همچنان در ناحیه باقی مانده است. وجود این نام  ، گواهی است بر اقامت گسترده و طولانی مدت اعراب با حفظ فرهنگ و ویژگی‌های قومی خویش در منطقه جنوب خراسان. اعراب در ترکیب جمعیتی خراسان ، سهم نسبتاً زیادی داشتند. سیاحانی که به ایران آمده‌اند ، به این موضوع توجه داشته و در گزارش‌های خود به ذکر اعداد  و ارقامی از تعداد اعراب ساکن در خراسان پرداخته‌اند.
 
جرج کرزن-که مدتی نماینده مجلس انگلستان بود- درسال ۱۸۸۸م.( حدود سال۶۰ ۲ ۱ش) به عنوان خبرنگار به ایران آمد و شش ماه در ایران اقامت کرد. او در این مدت ، اطلاعات زیادی در موضوعات گوناگون جمع‌آوری کرد و پس از بازگشت به لندن در سال ۱۹۸۱ م. دو جلد کتاب نوشت که حاوی اطلاعات مفصل و دقیقی درباره ایران است. وی در کتاب خود به نقل از آخرین چاپ دایرة المعارف بریتانیا ، تعداد اعراب ساکن در خراسان را صد هزار نفر ذکر کرده که با توجه به رقم یک میلیون و صد و شصت هزار نفری جمعیت خراسان در آن زمان ، اعراب حدود ۶/۸ درصد از سکنه استان را تشکیل می‌دادند.[۲]
 
 زین الدین شیروانی در کتاب ریاض السیاحة که به سال ۱۲۳۷ ق. نوشته است ، در شرح و معرفی اقوام ساکن در خراسان آورده است:
 
«از ساکنان عرب که در زمان خلفا به آن ولایت آمده‌اند ، اکنون زیادتر از شصت هزار خانوار می‌باشند».[۳]
 
همچنین در کتاب فرهنگ آبادی‌های ایران ، جلد مربوط به خراسان که در سال ۱۹۱۰ م.در لندن به چاپ رسیده ، در ذکر تعداد اعراب خراسان آمده است:
 
در ناحیه ترشیز( کاشمر) تعداد چهار هزار خانوار عرب زندگی می‌کنند. در تون(فردوس) و طبس هفت هزار خانوار عرب زنگویی سکونت دارند و در منطقه و شهر قاین ، دوازده هزار خانوار عرب ساکن اند.[۴]
 
طوایف عرب در خراسان ، در نقاط مختلف ساکن شدند و قلمرو ویژه‌ای را به خود اختصاص دادند. با گذشت زمان و ایجاد روابط و علایق دو جانبه  میان اعراب مسلمان و ایرانیان ، به تدریج اعراب در جمعیت‌های محلی حل شده و در بسیاری از نواحی در طی قرون ، به کلی مفقود شدند ؛ اما در جنوب خراسان به دلیل آن که تشکیل جمعیت متراکمی داده بودند ، تا اکنون نیز باقی مانده‌اند. طوایف و تیره‌های عرب ساکن در جنوب خراسان ، عبارتند از: خزاعی ، خزیمه ، زنگویی ، شیبانی ، نخعی ، لالویی ، بهلوری ، رمضانی ، سنجری ، عامری ، عنانی ، سالاری ، بنی اسد ، فلاحی ، میش مست و
 
از میان گروه‌های یاد شده ، اعراب خزیمه ، زنگویی و میش مست ، طی دو سه قرن اخیر، نقش مهمی در حوادث سیاسی ایران و به ویژه خراسان داشته‌اند. آنان نه تنها در محدوده قلمرو خود به تشکیل حکومت‌های مقتدر محلی اقدام کردند ، بلکه در رویدادهای سیاسی کشور و حتی ظهور و سقوط پادشاهان وقت نیز تأثیر به سزایی داشته‌اند

عرب های خراسان را بهتر بشناسیم،گزیده ای از تاریخ عربخانه در منابع تاریخی

سایکس می‌نویسد:
 
در جنوب ولایت خراسان ، میر حسن‌خان طبسی از نواده‌های بنی شیبان ، منطقه‌ای در سرحد لوت را در اختیار داشت و بر آن حکومت می‌کرد. قاین در دست حکمفرمایی عرب ، از نسل خزیمه بود و ترشیز(کاشمر)، تحت اداره خاندان دیگری از عرب است که جزء قبیله میش مست می‌باشد.[۵]
 
اعراب بنی شیبان ( زنگویی) نیز سالیان متمادی بر بخشی از جنوب خراسان حکومت کرده ، در حوادث و وقایع سیاسی منطقه و کشور نقش مهمی داشته‌اند. این طایفه تا قبل از  استقرار یک حکومت مرکزی مقتدر در ایران ، به طور موروثی بر طبس و فردوس حکومت می‌کردند و پس از آن در پست‌های حساس و مهم دولتی به کار گمارده می‌شدند.[۶]
 
چگونگی به قدرت رسیدن این خاندان را ، امرالله ظهیری این گونه بیان کرده است:
 
 چون نادر شاه افشار، هند و سپس سند را تسخیر کرد ، به بلوچستان آمد و از آنجا به کرمان و از بیابان لوت عازم خراسان شد. اردوی نادرشاه در بیابان گرفتار بی‌آبی شد. چند نفر سوار برای اعلام این اضطرار ، خود را به عرب‌آباد می‌رسانند. رئیس طایفه اعراب زنگویی که در آن زمان ، «امیر افتخار» بود ، حدود هزار مشک آب توسط هزار مرد برای لشکر نادرشاه می‌فرستد و نیز دستور می‌دهد که نهری حفر کنند و تا آنجا که امکان دارد ، آب عرب‌آباد را به سوی لشکر نادرشاه نزدیک می‌کند و این گونه کاروان شاه را از بلیه تشنگی نجات می‌دهد.
 
نادرشاه به پاس این خدمت بزرگ، حکومت طبس را به امیر علی مردان خان ، فرزند امیر افتخار می‌دهد و از راه تون( فردوس) به طرف شمال خراسان راهش را ادامه می‌دهد.[۷]
 
امیر علی مردان خان ، از سرداران بزرگ و شجاع اعراب زنگویی بود. او طی حکومت خود بارها در مقابل تهاجم افغان‌ها ایستاد و آنها را در قصد خود- که اشغال بخشی از سرزمین ایران بود-ناکام گذاشت. سرانجام نیز در یکی از همین نبردها در سال ۱۱۸۳ ق. کشته شد.[۸]
 
خاندان اعراب شیبانی به مرور زمان ، تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفته‌اند ؛ به‌گونه‌ای که علاوه بر پذیرش آداب و سنن ایرانی و زبان فارسی ، برای فرزندان خود اسامی اصیل ایرانی انتخاب کرده‌اند.
 
خاندان شیبانی تا سال ۱۳۰۸ ش. در طبس و اطراف آن فرمانروایی داشتند. در طی دوران حکومت آنان ، به ویژه در دوران حکومت حسن خان بر منطقه ، شهر طبس از موقعیت ویژه‌ای برخوردار بوده و ساختمان‌ها و بناهای متعددی در آن احداث شده است. بسیاری از این بناها تا قبل از زلزله ۱۳۵۶ش. مورد استفاده مردم قرار می‌گرفته و در حال حاضر نیز بقایای ساختمانی برخی از این ابنیه وجود دارد.[۹]
 
بر خلاف شمال خراسان که تمامی اعراب ساکن در آن طی دو یا سه قرن اخیر و در اثر فشارهای سیاسی یا حوادث ناگوار طبیعی در آنجا سکنا گزیده‌اند ، بیشتر اعراب جنوب خراسان ، بازماندگان مهاجرانی هستند که در قرون اولیه حکومت اسلامی به این منطقه آمده‌اند و با رشد جمعیت در طی زمان و اضافه شدن مهاجران جدید ، تعدا آنها افزایش یافته است.
 
اسناد و منابع تاریخی موجود حاکی از آن است که طی دو یا سه قرن اخیر، تمام منطقه جنوب خراسان ، اقامت گاه طوایف مختلف عرب بوده ، لیکن تراکم آنها متفاوت بوده است. در برخی نقاط تعداد اعراب محدود به چند خانوار بوده و در برخی نقاط دیگر تمام سکنه را عرب‌های مسلمان تشکیل می‌دادند.
 
اکثر جهان گردان و ماموران دولتی کشورهای اروپایی- که با اهداف مختلف به منطقه سفر کرده‌اند – در ذکر ویژگی‌های جمعیتی نقاط از طوایف عرب نیز سخن به میان آورده‌اند.


عرب های خراسان را بهتر بشناسیم،گزیده ای از تاریخ عربخانه در منابع تاریخی

جان ملکم در کتاب تاریخ ایران – که در سال ۱۲۲۹ ق. نوشته است – در توصیف شهر طبس می‌گوید:
قریب دویست سال بود که اعراب بنی شیبان در تحت حکومت همین خانواده در این بلاد سکونت داشتند. وی همچنین از اعراب خزیمه در قاین و اعراب میش مست در کاشمر یاد می‌کند.[۱۰]
کرزن در کتاب خود می‌نویسد: «جمعیت قاینات از اصل ایرانی و عرب و تخمیناً در حدود هشتاد هزار نفر است. سکنه طبس عده‌ای عرب و قسمتی هم ایرانی است».[۱۱]
در کتاب ده هزار میل در ایران -شرح سفر سایکس به ایران – آمده است:
«در شهر بیرجند و در میان ایلات و عشایر اطراف ، جماعت کثیری به زبان عربی تکلم می‌کنند. امیر و خانواده او نیز زبان عربی را بر دیگر زبان‌ها ترجیح می‌دهند. اکثر سکنه خضری عربند».[۱۲]
در کتاب فرهنگ آبادی‌های ایران ، جلد خراسان -که توسط وزارت جنگ انگلستان با استفاده از منابع اطلاعاتی ، نظامی و سیاسی تهیه شده و در سال ۱۹۱۰م. به چاپ رسیده است- در معرفی مکان‌ها و طوایف خراسان آمده است:
«ناحیه خوسف ، جمعیتی در حدود ۶۶۸۰ نفر دارد که متشکل از عرب‌های نخعی و زنگویی و نیز فارس‌ها می‌باشند. در میان این تیره‌ها ، اعراب نخعی ، عده غالب را تشکیل می‌دهند.[۱۳]
جمعیت طبس ، ایلات عرب بنی شیبان هستند. طایفه زنگویی اصولا به طبس تعلق دارد ، اما در «خور» ، نیمی از جمعیت زنگویی و نیمی را نخعی تشکیل می‌دهند.[۱۴]
در ترشیز(کاشمر) مانند قاین ، تون(فردوس) و طبس ، عرب‌ها طوایف اصلی هستند».[۱۵]
در میان سفرنامه‌های ایرانیانی که به منطقه سفر کرده‌اند نیز مطالبی درباره اعراب جنوب خراسان ، به چشم می‌خورد. نویسندگان که عمدتاً برای انجام ماموریت‌های سیاسی به بازدید محلی پرداخته‌اند ، درباره ویژگی‌های جمعیتی و قومی نقاط واقع در مسیر سفر خود نیز اطلاعاتی را ثبت کرده‌اند.
میرزا خانلرخان( مأمور ویژه ناصرالدین شاه به قاینات) که در فاصله ۱۲۹۳ ق.تا ۱۲۹۶ ق. به جنوب خراسان سفر کرده است ، در سفرنامه خود می‌نویسد:
«خوسف جایی معتبر است و تعداد ششصد ، هفتصد خانوار جمعیت دارد و اغلب رعیتش عرب نخعی هستند. محمدآباد ، آخر منطقه تون(فردوس) و ابتدای قاین است و حدود سیصد خانوار عرب از طایفه سنجری در آن سکونت دارند. تون در چهار فرسنگی «بشرویه» است و اطرافش ایلات عرب با شتران بسیار حضور دارند. بلوک خوسف ، سکنه آن ، اعراب نخعی و فلاحی هستند.
از قراری که معلوم شد ، نصف «خور» مال اعراب نخعی و نصف دیگر مال اعراب زنگویی است و البته جمعیت نخعی‌ها از زنگویی‌ها بیشتر است. چاهک از محمد آباد چهار تا پنج فرسنگ فاصله دارد و حدود صد خانوار جمعیت دارد که همه آنها عرب رمضانی هستند».[۱۶]
محمد خدابنده‌لو نیز در سال ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۵ق. به سیستان سفر کرده و ضمن عبور از جنوب خراسان ، برخی از ویژگی‌های نقاط واقع در مسیر حرکت خود را شرح داده است:
« از منزل یونسی که ابتدای منطقه طبس به سوی سراوان است ، مسیر راه ما بود. در سراسر مسیر و اطراف آن اعراب لالویی ، زنگویی و عامری هستند. سربیشه ، قصبه مانندی است آباد و معمور و حدود ۱۵۰۰ خانوار دارد و سکنه آن اعراب خزاعی می‌باشند.
قاین ، شهری است معتبر و قدیمی و مشتمل است بر چند بلوک که عبارتند از: قصبه نیم بلوک که به دشت بیاض معروف است و سکنه آن اعراب سالاری و بنی اسد می‌باشند. بلوک زیرکوه ، که سکنه آن اعراب فلاحی و ایلات متفرقه می‌باشند.. بلوک مسینا ، که مشهور به «سنی خانه» است و سکنه آن اعراب سالاری و خزاعی هستند. بلوک عربخانه ، محل سکونت اعراب فلاحی است که اکنون نیز به زبان عربی سخن می‌گویند».[۱۷]
درکتاب «مرآت البلدان» ذیل نام تون ، ضمن شرح ویژگی‌های جغرافیایی آن ، آورده است:
« بلوک تون شامل گناباد ، بشرویه ، خوسف و خور(خور و خوسف) ؛ این دو بلوک ست ؛ جای سکنای اعراب نخعی است و ایلات آن ولایت سه طایفه‌اند: عرب لالویی ، عرب نخعی و عرب زنگویی».[۱۸]
طی قرن اخیر، نام «عربخانه» به یکی از واحدهای سیاسی و اداری ناحیه اطلاق شده و محدوده سیاسی این واحد ( دهستان عربخانه) چندین بار تغییر کرده است.
در حال حاضر دهستان عربخانه از توابع بخش شوسف شهرستان نهبندان می‌باشد که حدود ۲۸۱۱ کیلومتر مربع وسعت دارد.[۱۹]
 


عرب های خراسان را بهتر بشناسیم،گزیده ای از تاریخ عربخانه در منابع تاریخی

عربخانه
 
عربخانه ، منطقه‌ای در جنوب خراسان است. ساکنان روستاهای این منطقه مسلمانان عرب‌زبان هستند و آداب و رسوم خاص عربی خود را حفظ کرده‌اند. هر چند در حال حاضر این روستاها یا از سکنه خالی شده‌اند و یا عدد ساکنان آنها بسیار اندک است ، اما با این وصف ، اهالی منطقه عربخانه که به شهرها و مناطق دیگر رفته‌اند ، هنوز هر از گاهی به عربخانه سر می‌زنند و یادی از وطن و زادگاه خود می‌کنند. پر جمعیت‌ترین روستای عربخانه امروزه از سیصد خانوار تجاوز نمی‌کند و البته تعداد این نوع روستاها کمتر از انگشتان یک دست است. اکثر روستاهای عربخانه ، عدد خانوارهایشان زیر صد خانوار است. بیشتر اهالی عربخانه در تهران و گروهی هم در مشهد ، کرمان ، بیرجند و برخی شهرهای دیگر ساکنند. گفتنی است که اهالی عربخانه در هر کجا که باشند ، با هم ارتباط دارند و حتی در عزا و عروسی یکدیگر ، با وجود فاصله زیاد مکانی ، بین شهرهای یاد شده ، شرکت می‌کنند. زبان و آداب و رسوم عربی ، از جمله مواردی است که از همان سده‌ها‌ی قبل در خانواده‌های عربخانه محفوظ مانده است و سخن گفتن به زبانی دیگر را نمی‌پسندند. جالب این که بچه‌ها  تا سن ۱۰- ۱۵ سالگی عربی صحبت نمی‌کنند و بعد از آن جز به عربی سخن نمی‌گویند.
 
پس از آن که مسلمانان ، ایران را فتح کردند ، به عنوان یک گروه قومی پیروز و قدرت مند در تمام کشور پراکنده و در بسیاری از نقاط ساکن شدند. پراکندگی مسلمانان در نواحی کوهستانی کمتر و در سایر نقاط متراکم تر بود.
 
در بسیاری از  متون تاریخی به اقامت گسترده مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به‌ویژه قم ، خراسان ، ری ، یزد ، همدان و…  در قرون اولیه اسلامی اشاره شده است. به مرور زمان در بسیاری از نقاط ، مسلمانان عرب زبان در جمعیت‌های بومی مستحیل و از هویت و فرهنگ عربی خود دور شدند ؛ اما در برخی از نواحی مانند جنوب خراسان ، اعراب نه تنها هویت و اصالت عربی خود را حفظ کردند به‌گونه‌ای که حتی در حال حاضر نیز به زبان عربی تکلم می‌کنند و شیوه امرار معاش سنتی خود را ادامه می‌دهند ، بلکه از قدرت و اقتدار زیادی نیز برخوردار شدند و منشأ خدمات سیاسی و اجتماعی ، حتی تا سال‌های اخیر بودند.
 
این سوال همواره مطرح است که چه عواملی سبب شد تا وضعیت در جنوب خراسان بر خلاف روند عمومی در ایران باشد؟ آیا همان گونه که در بسیاری از منابع تاریخی ذکر شده ، مشابهت ویژگی‌های اقلیمی منطقه با زادگاه اعراب شبه‌جزیره عربستان و… به تنهایی در این امر مؤثر بوده است؟
 
حضور سادات
 
یکی از نشانه‌ها ی استقرار گسترده اعراب در هر منطقه‌ای ، وجود سادات است. بدون تردید ، سادات از نسل پیامبر e هستند و هرچند زبان و آداب و رسوم عربی را از دست داده باشند ، اما انتساب به اهل بیت از طریق نسب ، نشانه غیر قابل انکاری بر حضور اعراب در آن منطقه است. نواحی جنوبی خراسان از مناطقی است که سادات حضوری پر رنگ دارند ؛ گاه ساکنان یک روستا تماما سادات هستند ؛ اما نه زبانشان عربی است و نه آداب و رسوم عربی را رعایت می‌کنند. با توجه با این نشانه ، دور از واقعیت نیست که اکثریتی از ساکنان هر محل و به ویژه جنوب خراسان را اعراب مهاجری بدانیم که در اثر گذشت زمان ، زبان و آداب رسوم عربی خود را به کنار نهاده‌اند و در فرهنگ منطقه محل زندگی ، ذوب شده اند.
 
ساکنان روستاها
 
یکی از مسائل جالب توجه در منطقه «عربخانه» ، این است که هر روستایی ، آداب و رسوم و خلق و خوی ویژه‌ای دارد و با وضعیت روستاهای دیگر ممتاز و متفاوت است. به عبارت دیگر ، این امر نشان می‌دهد که در زمان استقرار قبایل عربی در این منطقه ، افراد هر قبیله‌ای در مکانی جدا از قبیله دیگر استقرار یافته‌اند و فرهنگ خاص طایفه خود را حفظ کرده‌اند. از این رو اکنون نیز خرده فرهنگ‌های هر روستا با روستای دیگر متفاوت است و گاه دو یا سه روستا از این نظر شباهت محسوسی با یکدیگر دارند و این امر نیز نشان دهنده وجود ریشه اشتراک در قبیله آنهاست.
 
ویژگی‌های مردم عربخانه
 
خصوصیات رفتاری بارزی در مردم عربخانه وجود دارد که با برخورد اولیه با آنها قابل لمس است. ویژگی‌هایی که برخی حاصل خصلت‌های عمومی اعراب است و برخی دیگر در اثر تأثیر محیط محل زندگی آنان به تدریج حاصل شده است ، این ویژگی‌ها عبارتند از:
 
?. مهمان نوازی.
 
?. شجاعت.
 
?. دارای اعتماد به نفس و اتکای به خود.
 
?. عاشق ولایت اهل بیت(ع).
 
?. توجه و اهتمام به قرآن و آداب دینی.
 
?. مؤثر و پیش برنده.
 
?. اهل اجرای حق و عدالت.
 
?. دارای احساس قوی و الفت و عطوفت.
 
?. دارای روحیه همکاری.
 
?. حق پذیری و بدون تعصب در پذیرش خطا.
 
?. عدم تحمل ظلم و بی‌عدالتی.
 
?. متعهد و پایدار در پیمان.
 
?. بخشنده ، پر سخاوت و بدون منت.
 
?. هر چه بر قدرت مادی و معنوی‌شان اضافه می‌شود ، بر تواضع آنها افزوده می‌شود.
 
?. هر چند تنها باشند ، حاضر به شنیدن حرف زور نیستند.
 
?. بیشتر کارهای راحت و پر در آمد را انتخاب می‌کنند.
 
?. علاقه‌ای به دنباله‌رو بودن ندارند و همواره می‌خواهند درصف اول هر حرکتی باشند.
 
?. با زیردستان با نهایت انصاف رفتار می‌کنند و هرگز روحیه ارباب رعیتی ندارند.
 
? به شدت مراقب عزت و کرامت انسانی خود و دیگران هستند.
 
?. دارای قدرت ارتباطی و روابط عمومی قوی هستند و
 
البته این خصوصیات ، همان گونه که در امور دیگر نیز یافت می‌شود ، استثنائاتی هم دارد که نمی‌توان به گونه‌ای مطلق بر همه افراد تعمیم داد.
 
 
--------------------------------------------------------------------------------
 
 
[۱]. روضه الصفای ناصری، رضا قلی‌خان هدایت، ج ۱۰، ص ۳۲۸
 
 
[۲] . ایران و قضیه ایران ، جرج کرزن، ج۱، ص ۲۴۸- ۲۴۷
 
 
[۳]. ریاض السیاحه، زین‌العابدین شیروانی، ص ۱۴۳
 
 
[۴]. gazelleer of perzian. ج ۱، ۳۵۸
 
 
[۵]. تاریخ ایران، سرپرسی سایکس، ترجمه محمدتقی فخر گیلانی، ج ۲، ص۴۲۲
 
 
[۶]. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۵، ص ۱۶۵
 
 
[۷]. تاریخچه و اوضاع جغرافیایی طبس ، امرالله ظهیری ، ص۲۸
 
 
[۸]. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج۵ ، ص۱۶۶
 
 
[۹]. تاریخچه و اوضاع جغرافیایی طبس ، امرالله ظهیری ، ص۳۸
 
 
[۱۰]. تاریخ ایران، جان ملکم ،ص۱۲۰
 
 
[۱۱]. ایران و قضیه ایران ، جرج کرزن، ج ۱ ، ص۲۷۲
 
 
[۱۲]. تاریخ ایران، سرپرسی سایکس، ص۲ ۴۰
 
 
[۱۳]. تاریخ ایران، سرپرسی سایکس ، ص۴۰۵
 
 
[۱۴]. gazelleer of perzian. ج ۱ ،ص۴۳۹
 
 
[۱۵]. gazelleer of perzian. ج ۱ ، ص۳۵۸
 
 
[۱۶] .سفرنامه میرزا خانلرخان اعتصام الملک ، ص۲۷۰
 
 
[۱۷]. فرهنگ ایران زمین (روزنامه سفر به خراسان)محمدابراهیم خدابنده لو ،ص۱۲۱
 
 
[۱۸]. مرآت البلدان ، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه ، ج۴ ،ص۸۱۶
 
 
[۱۹] .فصلنامه تحقیقات جغرافیایی ، تقسیمات کشوری ، شماره ۹ ، ص۱۲۱


برگرفته از عرب نت
http://www.arabnet.ir/news/?p=2185



الثلاثاء 9 أبريل 2013
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى