شعارهایی که مردم در کف خیابان علیه تمامیت رژیم سر داده اند، آنقدر رسا و واضح است که پس لرزه های آن زیر عنوان «شنیدن صدای مردم» همچنان موضوع جدال باندهای درون حکومت است. هر باندی می خواهند فریادهای رسای مردم را به دلخواه خود تفسیر کند.
روحانی با انداختن توب در زمین طرف مقابل مدعی می شود کسی که دلیل اعتراضهای مردم را فقط اقتصادی بداند «صدای مردم» را نشنیده است. وی بی شرمانه مدعی می شود که در سالهای گذشته در همین زمان، در ماههای دی و بهمن، مشکلات بوده «اما امسال مشکلی نداریم.». وی کلی گویی و شیادی را تا حدی پیش می برد که می گوید «درآمدهای ارزی و غیر نفتی ما از گذشته بهتر» است.
احمد جنتی دبیر شورای نگهبان هم توصیه کرد که «باید صدای اعتراض مردم را شنید». صدای اعتراض مردم این دایناسور قرون وسطایی را آنقدر ترسانده که «نگران سال آینده» است که چه «اتفاقاتی رخ خواهد داد.»
خامنه ای که خود در نوک پیکان صدای اعتراض مردم است و عکسهایش در آتش خشم مردمی سوخته است، خودش را به طور کامل به کری و کوری زده و مدعی می شود که صدایی در کار نبوده است. خامنه ای مردم را همان بسیجیها، ساندیس خورها و ذوب شدگانی می داند که قرار است در روز ۲۲ بهمن برای بیمه عمر رژیم به خیابان بیایند و برای او روز «تماشایی» خلق کنند.
علم الهدی نماز جمعه خوان مشهد، برای کشاندن مردم به راهپیمایی حکومتی ۲۲ بهمن، رویداد ۲۲ بهمن را وارد آیه های قُران کرد و مدعی شد که مردم «بر اساس نص صریح قُران باید در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت» کنند.
بر این منظر التماسهای پایوران رژیم برای کشاندن طرفداران شان به خیابان، خود گویای وضعیت بحرانی حکومت و شنیدن صدای مردم علیه کل حکومت است. از این منظر می توان گفت که کل حکومت صدای مردم را شنیده است. تداوم همین صدای اعتراضی در میان کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و کارگران هپکو ، تداوم اعتراض زنان به حجاب اجباری و ... است که آنها را به التماس کردن کشانده است.
دیکتاتورها به صدای مردم عمل نمی کنند، این صدا کل نظام را نشانه گرفته و سرنگونی نظام پوسیده ولایت فقیه بیش از هر هنگام نزدیک است.