هلند رادیو زمانه- آیدا قجر تقریبا ۳۰ ساله مینماید؛ شالی به سر انداخته و چشمانش را به زمین دوخته است. در اتاق خوابی نشسته و بدون کمک گرفتن از آلات و ابزار موسیقی٬ صدایش را در اتاق رها میکند؛ صدایی که از پستوی خانهای در یکی از شهرستانهای ایران در فضای اینترنت میپیچد؛ حنجرهای که انگار آستانهای برای آن نمیتوان متصور شد.
قرار بود که با کمک متخصصانی که صدایش را از طریق اینترنت شنیده بودند از ایران خارج شود تا دیگر چشم به زمین ندوزد و آزادانه بخواند؛ اما بر اساس توصیف مسیح علینژاد٬ او همچنان برای عبور از فضای سنتی حاکم بر خانوادهاش و ترک آنها «بر سر دو راهی» قرار دارد و به خاطر نگرانی در به خطر افتادن امنیتش از علینژاد خواست که فیلم ویدیوی ضبط شده از صدایش را تا زمانی که از تردید رها نشده٬ منتشر نکند. (این ویدیو به شکل خصوصی در اختیار نویسنده قرار گرفته)
مسیح علینژاد٬ روزنامهنگاری که در اعتراض به اتهام تجاوز به او از سوی تلویزیون جمهوری اسلامی، صدای آوازخوانی خود را منتشر کرده بود٬ پس از به راه انداختن کمپین «آزادیهای یواشکی»، کمپین دیگری برای «صدای زن» به راه انداخت. حالا صدای زنان از اقصی نقاط ایران به دست او میرسد؛ از دخترهای جوان ۲۰ ساله تا خانمهای بالای ۵۰ سال.
این روزنامهنگار با توجه به کلیپها یا صداهایی که به این کمپین فرستاده شده٬ برای رادیو زمانه شرح میدهد که «تنها فشار حکومت و ممیزیهای وزارت ارشاد و نهادهای امنیتی نیست که صدای زن را ممنوع کرده؛ بلکه در شهرهای کوچک٬ فشار جامعه سنتی هم وجود دارد که هنوز فکر میکنند زن آوازخوان٬ زن خوبی نیست. از نظر آنها مانند همین آیتالله علوی گرگانی، آواز خواندن زن یعنی اینکه شخصیت او پایین آمده است. این نگاه در شهرهای سنتی باعث دامن زدن بیشتر به ممنوعیت صدای زن شده است».
آیتالله علویگرگانی از مراجع تقلید قم، «تکخوانی« زنان را «دور از شخصیت» آنها و «بازیچه دشمن شدن» توصیف کرده بود. او با استناد به قرآن گفت که زنان باید بر صدای خود «حجاب» بکشند.
برخی از ویدیوها یا فایلهای صوتی که زنان از صدای خود ضبط کرده و به این کمپین رساندهاند٬ تخصصی نیست و شاید صداهای خوبی هم نباشد؛ اما به توصیف علینژاد «این زنان سعی میکردند که با صدای لرزان بخوانند تا بگویند که ما نیز با صدا و دل خود با تمام خوانندههای زنی که برای دل ما خواندند و حالا ممنوعالخروج شده یا مجبور به ترک صحنه میشوند، همنوا میشویم».
صدایی از آشپزخانه
زنی که صدای آواز خواندنش را در آشپزخانه خانهاش برای کمپین ثدای زن حق زن فرستاده، آشپزخانه را همان فضایی میداند که زنان سالها و شاید قرنهاست آواز میخوانند. برای بسیاری از زنان، آواز خواندن یک شیوه ارتباط با جهان است: برای کودکانشان لالایی میخوانند و رنجها، کمبودها و دغدغههای خود را در قالب ترانههای خانگی، ضمیمه کار و تنهایی خود میکنند. زمزمههای تنهایی آنها هرچند قرنهاست در پستوی خانهها زنده مانده، اما اکنون بیش از ۳۰ سال است که در فضای عمومی جامعه ایران ممنوع است.
ممنوعیت صدای زن با اظهارات داریوش پیرنیاکان٬ دبیر و سخنگوی خانه موسیقی در مهرماه ۹۲ به یکی از بحثهای مطرح جمهوری اسلامی تبدیل شد. از مراجع تقلید تا مجلس و دولت به اظهارنظرهای مختلفی پرداختند که نهایت همه آنها همچنان مهر ممنوع بر صدای زن است.
برای بسیاری از زنان، آواز خواندن یک شیوه ارتباط با جهان است: برای کودکانشان لالایی میخوانند و رنجها، کمبودها و دغدغههای خود را در قالب ترانههای خانگی، ضمیمه کار و تنهایی خود میکنند
پیرنیاکان ممنوعیت صدای زن را به «زمستان»ی در عرصه موسیقی تشبیه کرده بود که باعث شده «نیمی از هنرمندان موسیقی که زنان هستند» اجازه خواندن نداشته باشند.
اگر چه فشارهای محافظهکاران و اصولگرایان٬ پیرنیاکان را به استعفایی واداشت که پذیرفته نشد؛ اما علی جنتی٬ وزیر ارشاد را مجبور به واکنش کرد: «در مورد حرمت تکخوانی خانمها اتفاق نظری در بین مراجع نیست. در واقع اگر مفسدهانگیز نباشد٬ اشکالی ندارد». جنتی چندی پیش تاکید کرد که وزارتخانه زیر نظر وی «بر اساس نظر آیتالله خامنهای عمل میکند».
اما همه داستان، ممنوعیت آواز خواندن زنان بر صحنه کنسرتها نیست. آواز خواندن زنان حتی به شکل خصوصی و در محافل و مجالس شخصی هم از سوی برخی علمای شیعه تایید نمیشود.
هرچند آیتالله علی خامنهای٬ رهبر جمهوری اسلامی نظر خود را درباره آوازخوانی زنان چنین شرح داده بود که اگر صدای زن به صورت «غنا» نباشد و «گوش دادن به صدای او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسدهای هم بر آن مترتب نگردد٬ اشکال ندارد و فرقی بین موارد فوق نیست»، با این حال، برخی دیگر از مراجع تقلید مانند آیتالله بهجت٬ علویگرگانی٬ مکارم شیرازی و به تازگی نوری همدانی آوازخوانی زنان را «حرام» دانستهاند.
صدای یواشکی زنان
آواز خواندن زنان به عنوان یک مطالبه عمومی، حقی است که زنان ایران را وا داشته برای مطالبه آن دست به اعتراض بزنند. کمپین «صدای زن»، یک جلوه از این اعتراضهاست که در ابعاد اینترنت، کوشیده در میان تمام زنانی که گوش کردن به صدای همجنسان و رسانیدن صدای خود به گوش دیگران را حق خود میدانند، موج ایجاد کند. یکی از زنانی که صدایش را برای کمپین «صدای زن» فرستاده٬ یادداشتی کنار آن نوشته و گفته «همه آهنگهایی که منتشر شده٬ غمگین است. من سعی کردم آهنگی شاد بخوانم اما آهنگهای شاد ما هم از غم حرف میزنند».
او، وقتی صدایش در کمپین منتشر شد و با استقبال کاربران فیسبوک مواجه شد٬ برای مسیح علینژاد نوشت: «فکر نمیکردم مردم این همه کامنت بدهند. الان احساس قدرت بیشتری دارم چون قبلا فقط برای دل خودم میخواندم؛ اما الان فکر میکنم بیشتر شدن این زمزمهها به معنی اعتراض است. ویدیوی بعدی را از خیابان میفرستم؛ اگر کمی شجاعتر شوم».
در حالی که یک سوی موضوع آواز خواندن زنان در ایران، برگزاری کنسرت و حضور عمومی در صحنه موسیقی است، بسیاری از آنها این مطالبه را نه یک موضوع هنری که یک حق در راستای برابری جنسی و مبارزه با تبعیضهای ساختاری جامعه میدانند. به نظر میرسد از آن سو هم همینطور است: طی ماههای گذشته انتقادات فراوانی از سوی طیف تندرو و محافظهکار جمهوری اسلامی در ارتباط با خوانندگی زنان صورت گرفته که تنها به اظهارنظر و تریبونهای نمازجمعه ختم نشد. آبان ماه سال جاری تعدادی از نمایندگان مجلس نامهای خطاب به روحانی نوشته و در آن به فعالیتهای زنان در زمینه موسیقی اعتراض کردند.
حسین نقوی حسینی٬ سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته بود: «تکنوازی و خوانندگی زنان یکی از حرمتهایی است که در کشور شکسته شده و این موضوع ضد باورها و ارزشهای دینی مردم ایران است». وی همچنین بر لزوم پاسخگویی وزیر ارشاد و رییسجمهوری در این خصوص تاکید کرده بود.
در این ماهها، نهادهای موازی و نیروی انتظامی چندین کنسرت را بر هم زدند و تنها به این شرط که زن همخوان یا نوازنده سن را ترک کند٬ اجازه ادامه یا برگزاری کنسرت را داده بودند. اگرچه طبق بیانیه وزارت ارشاد، «صدور مجوز همخوانی زن و مرد هیچگونه منع قانونی ندارد»؛ اما کنسرتها یکی پس از دیگری لغو میشوند و اعضای گروههای موسیقی مورد بازجویی قرار میگیرند.
صدای در نطفه خفه شده آزادی
فعالان زنان و معترضان به ممنوعیت صدای زن، این شرایط را بخشی از همان جریان محدودکننده زنان در ایران میدانند که هر نوع حضور اجتماعی زن را محدود میکند. مجید درخشانی، از استادان موسیقی ایران، معتقد است: «اگر شرایط زنان در ایران در همه چیز با مردان یکسان شود، این محدودیتها هم از بین میرود. شرایط زنان در ایران با مردان در هیچ چیز یکسان نیست.» خود او در یکی از کلیپهای گروه «ماه بانو» که سرپرستی آن را به عهده دارد٬ از تکخوانی مهدیه محمدخانی استفاده کرده و به دلیل «استفاده از خواننده زن در کنسرتهای خارج از ایران» گذرنامههای اعضای گروهش ضبط شده و اعضای «ماه بانو» احضار و بازجویی شدهاند. حالا یکی از ویدیوهای ارسالی برای کمپین «صدای زن» به زنی تعلق دارد که از حیاط دانشگاه تهران با صدایی لرزان در تاریکی شب شعری را برای همراهی با گروه «ماه بانو» میخواند که خود این گروه اجرا کرده بود.
همزمان که مقاومت زنان ایرانی برای به دست آوردن حق آواز خواندن، در میان برخی از زنان غیرایرانی هم مورد توجه قرار گرفته و مثلا زنی افغان با فرستادن صدایش به صفحه آزادیهای یواشکی زنان، با زنان ایرانی همراهی کرده، فرقانه قاسیماف خواننده آذربایجانی هم که به همراه پدرش برای اجرای کنسرت به تهران آمده بود و از حضور او بر صحنه جلوگیری شد، به روی صحنه آمد و گفت: «این منم٬ صدای در نطفه خفه شده هزاران دختر آذربایجانی٬ اما این نطفه هم که باشد٬ رشد خواهد کرد و فرزندی از آن متولد خواهد شد٬ به اسم آزادی».
مسیح علینژاد، میگوید: «رسانهای پرسید چرا از زنان درخواست کردهای تا در اعتراض به ممنوعیت صدای زنان آواز بخوانند. برایشان نوشتم حقیقت این است که وقتی به خاطر بلند شدن صدای اعتراض زنان این صفحه به حجاب اجباری حکومت ما در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی به من تجاوز کرد، در پاسخ شان آواز خواندم. آنها از آواز خواندن ما می ترسند و ما از ذهن تجاوزگرشان. ولی وقتی همه با هم باشیم صدای ما بلندتر خواهد شد و ترس آنها بیشتر.»
حالا، فایلهایی که صدای ممنوعه زنان را به همراه دارد٬ همچنان از شهرهای مختلف ایران به کمپین «صدای زن» میرسد. ترانههای اغلب آنها مربوط به خوانندگانیست که بیشتر از سی سال قبل در پی ممنوعیت موسیقی٬ ایران را ترک کردهاند. تعدادی از صداها نیز به زنانی تعلق دارد که سالها کلاس آواز گذراندهاند اما به گفته علینژاد «میترسند که برایشان دردسر ایجاد شود. از طرفی ناامید هستند و میگویند که البته آخرش هم نمیتوانیم در ایران کنسرت برگزار کنیم». آخرین صدایی که به دست این کمپین رسیده٬ صدای دختری است که علینژاد آن را شبیه صدای «مرضیه» میداند. در یادداشت همراه این فایل صوتی نوشته شده بود: «فعلا میترسم که فیلمی بفرستم٬ این فقط صدای من است».
تا دیروز صدای ممنوعهی زنان در زمزمههای لالاییوار به گوش میرسید؛ صداهایی که تنها برای «روضهخوانی» مجوز داشت. اما امروز با جستوجویی در یوتیوب یا شبکههای اجتماعی دیگر به صداهای کمنظیری از زنان برمیخوریم که بدون آنکه به دوربین یا تماشاگرانی خیره شده باشند٬ صدای خود را در دل مسجد «امام خمینی» اصفهان به گلو انداخته یا صدایشان به قمرالملوک وزیری تشبیه شده است. حنجرههایی که سوزناک٬ ممنوعیت را زمزمه میکنند؛ همانطور که قمرالملوک وزیری صدایش را به طنین میانداخت که «مرا هیچ گنه نیست به جز آنکه زنم/ زین گناه است که تا زندهام اندر کفنم».