پازولینی از درخشانترین، اسرارآمیزترین و بحثبرانگیزترین شخصیتهای بعد از جنگ درایتالیا است. بسیاری از نوشتهها و فیلمهای پازولینی حول مسائلی چون خشونت و زیادهروی میگردد. فضای اکثر آثارش زندگی طبقهی کارگر و تنگدست است. لایهای از جامعهی آن زمان که دیگران "طبقه پست" مینامیدند. پازولینی کشش خاصی به این گروه داشت و خود مدتی درون این طبقه اجتماعی که آن را "لومپن پرولتاریا" مینامید، زندگی کرد
مرگ او در روز ۲ نوامبر ۱۹۷۵، با تصویر زندگی وی همخوان بود. وی در اوستیا، منطقهای در حومه ساحلی شهر رم به قتل رسید. مردی فاحشه متهم به قتل و دادگاهی شد. میکل آنجلو آنتونیونی، کارگردان و فیلمنامهنویس ایتالیایی میگوید: «پازولینی در واقع قربانی رمانها و شخصیتهای فیلمهای خود شد.»
مرگ صحنهسازی شده یا سیاسی؟
سناریوی کلیشهای قتل در دعواهای همجنسگرایان توانست به سرعت در ایتالیا افکار عمومی را متقاعد سازد:«مردی فاحشه و جنایتکار، همجنسگرایی را به قتل رساند!» ادعایی که باورش با توجه به داستان زندگی پازولینی آسان بود. اما در جریان برگزاری دادگاهها و بررسی پرونده، نکاتی مجهول به چشم آمد. اعترافات متهم پرونده متناقض بود. اسناد و گواهیهای مربوط به پرونده ناپدید شدند. ردپاهای موجود نادیده گرفته شد. آیا پازولینی قربانی توطئهای از سوی راستهای افراطی شد؟ یا آیا این فیلمساز با عشق به اسطورهها و رسوم، قتل خود را طراحی کرده بود؟ سال ۲۰۰۵ این پرونده بار دیگر به جریان افتاد که باز هم بینتیجه ماند. اما روشنفکران ایتالیایی همچنان خواستار پیگیری مجدد این پرونده هستند.
بخشی از یک زندگی پرتلاطم
یک معلم، با مدرک دکترا، در اواخر دهه ۴۰ میلادی از منطقهای درشمال ایتالیا به نام Casarsa به رم فرار کرد. قتل برادرش به دست پارتیزانها، اتهام فحشا در ملأ عام و فریب جوانان نابالغ به خود او و طرد شدنش از سوی حزب کمونیست، از جمله دلایل این فرار بود. پس از آن پازولینی زندگی دیگر و فعالیت هنری خود را آغاز کرد
سهفیلم "دربارهی زندگی" ساخت که به "سهگانهی زندگی" معروف شد.
نگاه انتقادی پازولینی به جامعه ایتالیا و سبک رئالیستی او باعث شد که کارهای وی در طول زندگی حرفهایش آماج انتقادات و سانسور قرار بگیرد. از جمله آخرین فیلم او "سالویا ۱۲۰ روز در سودوم"، ساخت سال ۱۹۷۵ میلادی که نمایش آن به خاطر صحنههای تجاوز، قتل و شکنجه در بسیاری از کشورهای جهان ممنوع شد. میشائل هانکه، کارگردان اطریشی و سازنده فیلم "روبان سفید"، درباره این فیلم میگوید: «این فیلم من را برآشفت.» در این فیلم تحقیر شدن انسان، بدون هرگونه ملاحظهای، در قالب صحنههای تکاندهندهی خشونت به تصویر کشیده شده است. پازولینی در جایگاه یک شاهد، با نگاهی موشکافانه هیچ هدفی را جز نمایش ایتالیای فاشیستی دنبال نمیکرد.
آخرین منزلگاه:
امروز تحلیلهای گزندهی پازولینی و دقت مشاهداتش از اعتباری جهانی برخوردار است. نوشتههای هیچ نویسندهی ایتالیایی دیگری تاکنون به این تعداد زبان مختلف ترجمه نشده است. این هنرمند با وجود انتقادات زیادی که به وی میشد، به موزهها نیز راه یافت. موزهی هنر مدرن شهر مونیخ سال ۲۰۰۵ تمام فعالیت خود را به نمایش و بررسی ابعاد مختلف زندگی حرفهای این هنرمند اختصاص داد. این موزه به همین مناسبت نه تنها فیلمها و رمانها، بلکه اشعار و طراحیهای پازولینی را نیز به نمایش گذاشت. روستای کازارسا ، جایی که پازولینی قسمت بزرگی از دوران کودکی و جوانی خود را در آن گذرانده بود نیز، مرکز مطالعه پیر پازولینی را، با وظیفه حفظ میراث این هنرمند تاسیس کرده است. پازولینی در پایان زندگیاش به این محل بازگردانده شد. جایی که روزی از آن رانده شده بود. جسد وی در گورستان این روستا، در کنار مادرش دفن شده است.