ریچارد فاینمن؛ نابغه ای بدون مرز




ریچارد فاینمن، فیزیکدانی که در 23 سالگی تئوری های خود را بر قوانین طبیعت برتری داد. کنجکاوی علمی ریچارد فاینمن هیچ مرزی را نمی شناخت. کریستوفر رایلی به احترام این نابغه غیرعادی، در این مطلب به توصیف خصوصیات فاینمن پرداخته است: در این روزهای سرشار از سرگرمی های بی حد و مرز، افرادی مشهوری که توجه ما را جلب می کنند لزوما سوپراستارها نیستند. در میان تمام ویدئوهای پربازدید در یوتیوب، از تصاویر حیوانات جذاب و بامزه گرفته تا موقعیت های خاص و بچه های خنده دار، یک ویدئوی جدید که شامل حرف های یک فیزیکدان فقید است، اخیرا پربازدید شده است.
 
در این فیلم که در اصل از یک مستند تهیه شده در شبکه BBC در اوایل دهه 80، ساخته شده است، استاد فیزیک برنده جایزه نوبل ریچارد فاینمن، شگفتی های طبیعت را با توصیف یک گل بیان می کند. او می گوید «زیبایی» نه تنها در ظاهر گل، بلکه در ساز و کارهای درونی آن است و اینکه چگونه رنگ های مناسب برای جذب حشرات به گرده افشانی آنها کمک می کند.
 
وی ادامه می دهد که این مشاهدات، سوالات بیشتری در مورد حشرات و ادراک آنها از جهان را مطرح می کنند. او نتیجه می گیرد که پیشرفت در این علم همچنان به حیرت ما در پیچیدگی و رمز و راز گل ها می افزاید.
 
این مصاحبه برای اولین بار توسط کریستوفر سایکس تولیدکننده BBC، در سال 1981 برای یک قسمت از برنامه افق به نام «لذت دریافتن چیزها» انجام شد. هنگامی که این برنامه در سال بعد پخش شد، به صورت غافلگیرکننده ای با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد و سبب شد تا در برنامه ای با حضور تماشاچیان، استاد مو نقره ای برای مردم علاقه مند از زندگی خود و فلسفه اش درباره علوم صحبت کند.
 
در حال حاضر، به لطف اینترنت، استعدادهای منحصر به فرد ریچارد فاینمن- نه فقط به عنوان یک فیزیکدان درخشان، بلکه به عنوان یک ارتباط دهنده الهام بخش- توسط مخاطبان جدید مشاهده می شود. به علاوه ویدئوی گل، که تا به امروز نزدیک به 300 هزار بار تماشا شده است، یوتیوب پر از کلیپ های دیگر درباره تئوری های فروتنانه فاینمن، آرزوهای شگفت انگیز و زندگی شخصی پرجنب و جوش وی است.
 
کار او در اواخر دهه 20 در دانشگاه کورنل نیویورک، مهر تاییدی است بر تئوری هایی که همچنان موفق ترین قوانین کشف شده طبیعت هستند. اما، همانطور که در هنگام ساخت یک مستند جدید درباره او برای BBC پیدا کردم، متوجه شدم که کنجکاوی او هیچ مرزی ندارد و شور و شوق او برای توضیح دیدگاه علمی اش در مورد جهان امری فراگیر است.
 
به دنبال یافتن سرچشمه نبوغ فاینمن از طریق کسانی که به او نزدیک بودند یا با او زندگی کرده و همکار بودند، من از اینکه هرگز او را از نزدیک ندیده ام بسیار ناراحت شدم؛ حالا اطلاعات دست اول خود از نزدیکان وی را با عنوان «زمانی با فاینمن» در اینجا منتشر می کنم.
ریچارد فیلیپس فاینمن ماه مه 1918 در منطقه Far Rockaway حومه نیویورک متولد شده بود، زمانی که پدرش ملویل، به همسر باردار خود گفت: «اگر فرزندمان پسر باشد، دوست دارم دانشمند باشد.»
 
 
تا 10 سالگی، فاینمن آزمایشگاه خود را در خانه داشت و چند سال بعد، خواهرش جوآن را به عنوان دستیار با دستمزد 4 سنت در هفته استخدام کرد. او در 15 سالگی قوانین و فرمول های مثلثات، جبر پیشرفته، هندسه تحلیلی و حسابداری را از بر بود و در آخرین سال دبیرستان با اختلاف امتیاز بسیار زیادی از دانشجویان آن مرکز و در کمال حیرت داوران، مقام قهرمانی مسابقات ریاضی دانشگاه نیویورک را به دست آورد.
 
او سال 1939 از موسسه فناوری ماساچوست فارغ التحصیل شد و کسب نمرات کامل در آزمون های ریاضی و فیزیک برای فارغ التحصیلی در دانشگاه پرینستون توسط او یک تجربه بی سابقه به شمار می آمد. جیمز گلیاک نویسنده زندگی نامه فاینمن می نویسد: «هیچ فیزیکدانی روی زمین وجود نداشت که در 23 سالگی بتواند عقاید و تئوری های خود را بر قوانین طبیعت برتری دهد.»
 
چنین استعدادهایی باعث شد که او در پروژه منهتن در دهه چهارم قرن بیستم به کار گرفته شود. به این ترتیب فاینمن به همراه برخی از بزرگترین نوابغ فیزیک در قرن بیستم، برای ساختن بمب اتم علیه آلمانی ها- قبل از اینکه این تیم یک بمب علیه متفقین بسازد- گماشته شد. امنیت در آزمایشگاه های لوس آلاموس در بالاترین سطح بود. اما برای فاینمن که یک تابوشکن متولد شده بود، چنین کنترلی بایدب ه چالش کشیده می شد. هنگامی که محاسبات فیزیکی انجام نمی داد، وقت خود را صرف شکستن قفل ها و گشتاورهای خراب کرد تا توجه مسئولان را به نقاط ضعف این سیستم امنیتی جلب کند.
 
او سال ها بعد توضیح داد: «من تلاش می کنم هر رمزی را پیدا کنم و آن را بشکنم.» فاینمن با دیدگاهی شبیه آنچه که به فیزیک داشت، مثل یک پازل جذاب با قفل های امنیتی مشغول بود. او شهرتش را اینگونه به دست آورد که وقتی همکارانش در خارج از آزمایشگاه به مطلبی احتیاج داشتند از او برای باز کردن قفل امنیتی آزمایشگاه کمک می گرفتند.
 
با وجود آزمایش های مختلف و شکستن قفل ها زندگی در آزمایشگاه Los Alamos به سرعت پیش می رفت. اما همه این ها برای فاینمن چیزی بیشتر از دلیلی برای پرت کردن حواسش نبود. در جایی دور از آزمایشگاه همسرش که مبتلا به سل بود، در بستر بیماری نفس های آخر را می کشید.
 
هنگامی که همسرش تابستان سال 1945 درگذشت#، فاینمن نابود شد. چند هفته بعد هنگامی که اولین بمب اتمی بر سر مردم بی گناه ژاپن رها شد و بیش از 80000 نفر را کشت، فاینمن کاملا درهم شکست. دلیل اصلی او برای استفاده از دانش فیزیک خود برای ساخت بمب اتم این بود که آلمانی ها را متوقف کند. اما استفاده از آن در ژاپن فاینمن را شوکه کرد. برای اولین بار در زندگی این پرسش برای او پیش آمد که ارزش واقعی علم چیست؟ زیرا به این نتیجه رسیده بود که با پیشرفت علم در این جهت، دنیا به یک هولوکاست هسته ای نزدیک می شود.
 
او تبدیل به یک مرد لاابالی شد. علاقه دیگر او در این سال ها موسیقی بود، فیزیک در لیست علاقه مندی های فاینمن به رتبه بسیار پایینی نزول کرده بود، اما او ناگهان عشق خود به فیزیک را در حالتی غیرمنتظره دوباره کشف کرد. در یک ضیافت ناهار در کورنل، دانشجویی که یک بشقاب را به هوا پرتاب کرد، توجه او را جلب کرد. همانطور که بشقاب با زمین برخورد کرد، فاینمن مشاهده کرد که سرعت چرخش بشقاب بیشتر از سرعت شکستن آن است. این موضوع باعث شد او به فکر فرو رود که رابطه بین این دو حرکت چیست.
 
در حین خواندن معادلاتی که به نوعی این جنبش را توصیف می کردند، او یک مسئله مشابه در مورد حرکت چرخشی الکترون، که توسط فیزیکدان بریتانیایی پل دیراک مطرح شده بود را به خاطر آورد. این به نوبه خود، او را به نظریه کوانتومی الکترودینامیکی دیراک (QED) هدایت کرد؛ یک تئوری که در اصل سعی در تشخیص دنیای زیراتمی داشت، اما در پاسخ به سوالات بسیاری مطرح شده بود.
 
شان کارول، یک فیزیکدان که امروز بر کرسی قدیمی فاینمن در دانشگاه کلتک واقع در پادسانا می نشیند، در مصاحبه ای می گوید: «او دوست داشت در کارهایی که نیاز به هوش انتزاعی و درک بالایی داشت موفق باشد و حقیقتا هم نسبت به دیگران درک قوی تری داشت.»
 
این ویژگی شخصیت فاینمن بود. فیزیکدانان با شگفتی متوجه این موضوع شدند که فاینمن شاخه کاملا جدیدی از ریاضیات را برای کار روی نظریه QED اختراع کرده است که به جای نوشتن معادلات طولانی، از نقاشی های ساده و کوچک استفاده می کند.
 
جوآن فاینمن خواهر ریچارد، یکی از خاطرات جالب برادرش را اینگونه به یاد می آورد: «او هنگام تعطیلات آخر هفته به سختی در حال کار کردن بود. ریجارد در اتاقش کار می کرد و آن روز هم اتاقی اش در اتاق خوابیده بود. برادرم از من خواست که کاغذهای یادداشتش را برایش ببرم. وقتی به داخل اتاق رفتم و روی میز کار او را جست و جو کردم چیزی که مربوط به ریاضیات باشد آنجا وجود نداشت، فقط چند نمودار احمقانه روی میز بود. وقتی این موضوع را به ریچارد گفتم، او با جدیت به من گفت: «کار من این نمودارها است!» امروزه نمودارهای فاینمن در سراسر جهان برای مدل سازی هم چیز از رفتار ذرات زیراتمی گرفته تا حرکت سیارات، تکامل کهکشان ها و ساختار کیهان استفاده می شود.
 
فاینمن با اعمال آنها به QED، راه حلی پیدا کرد که به خاطر آن توانست جایزه نوبل فیزیک سال 1965 را کسب کند. امروزه، یعنی تقریبا نیم قرن بعد، QED بهترین توضیح برای همه چیز به جز گرانش در جهان است.
 
 
کارول می گوید: «این نظریه فیزیکی دقیق ترین اختراع است.» کشف یک قانون طبیعت و بردن جایزه، نوبل، برای اکثر مردم نشان دهنده اوج فعالیت حرفه ای علمی است. اما برای فاینمن این دستاوردها زمینه ای برای پیشرفت محسوب می شود. او در حومه کلتک به کاوش در زمینه زیست شناسی پرداخت و در آنجا به مطالعه ویروس ها مشغول شد. او همچنین رفتار اجتماعی مورچه ها و کاربردهای بالقوه نانوتکنولوژی را رد کرد. به موازات این فعالیت ها، او یک باشگاه رقص را در دانشگاه کلتک برپا کرد، جایی که به عقیده خودش برای او بهترین مکان بود تا به ذهنش استراحت بدهد. اما این استعدادش به عنوان یک «ارتباط دهنده علی» بود که او را معروف کرد.
 
در اوایل دهه 60، کرنل او را دعوت کرد تا مجموعه ای از سخنرانی های عمومی در مورد فیزیک را اجرا کند. حتی امروز که آن سخنرانی ها را تماشا می کنیم، جذابیت و کاریزمای فاینمن نسبت به 50 سال پیش هیچ تغییری نکرده است.
 
کارول می گوید: «او صحنه اجرای بزرگ را دوست داشت؛ علاوه بر دانشمند بودن، به همان خوبی یک هنرمند هم بود. او می توانست مسائل را به شیوه های مختلف توضیح دهد تا متخصصان در مورد آنها فکر کنند. او همه چیز را به قطعات تشکیل دهنده خود تجزیه می کرد و به یک زبان مشترک با همه صحبت می کرد. فاینمن یک معلم شگفت انگیز بود و دانش آموزان بدون هیچ قید و شرطی او را دوست داشتند.»
 
با شناخت این توانایی، کلتک در سال 1965 از او خواسته بود تا درس های دوره فیزیک کارشناسی را بازنویسی کند. ویرایش فاینمن برای کتابخانه فیزیک سه سال طول کشید و تاکنون نیز آن کتاب ها با همان سبک نگارش منتشر می شوند.
 
یکی از دوستان فاینمن به نام ریچارد دیویس یکی از به یادماندنی ترین لحظات تدریس او را اینگونه توصیف می کند: «فاینمن یک توپ برنجی سنگین را روی یک آونگ آویزان می کرد، آن را در طول اتاق هل می داد و سپس منتظر می ماند تا به سمت صورت خودش برگردد. دانش آموزان با ترس فریاد می زدند، اما فاینمن با اطمینان می دانست که گوی برنجی در مقابل بینی او متوقف می شود.»
 
کریستوفر سایکس از این استعداد برای جذب مخاطب سرمایه گذاری کرد و مستندی را برای برنامه افق در BBC ساخت. سایکس می گوید: «او را در جست و جوی زندگی و هر چیزی که باید درباره آن صحبت می کرد، یافته بود و این لذت را بیش از هر چیز به مخاطب منتقل می کرد.»
 
ریچارد فاینمن؛ نابغه ای بدون مرز 
 
در اواخر دهه هفتاد، فاینمن فهمید که توموری سرطانی در بدنش دارد. وقتی به خانه آمد و به پسرش کارل گفت که توموری به اندازه یک توپ راگبی در شکمش دارد، پسرش باور نکرد و فاینمن توضیح داد: «من به کتابخانه پزشکی رفتم و فهمیدم که این تومور 30 درصد احتمال دارد من را بکشد. فاینمن دوست داشت که کارل این حقیقت را قبول کند، اما این چیزی نیست که یک پسر بخواهد از پدرش بشنود.»
 
فاینمن تحت درمان های ویژه قرار گرفت و برای شرکت در یک پروژه مهم آماده شد. سال 1986، او به کمیسیون بررسی فاجعه چلنجر پیوست. چلنجر یک شاتل فضایی بود که 73 ثانیه پس از پرتاب منفجر شد و تمامی هفت سرنشین فضانوردش را کشت. فاینمن با اختلافات بوروکراتیک و منافع خاص برای کشف علت حادثه مبارزه کرد و نتیجه به دست آمده را اعلام کرد: «مهر و موم لاستیک O-ring به کار رفته در تقویت کننده راکت جامد شاتل در صبح روز پرتاب فضاپیما کار نکرد.» فاینمن در یک کنفرانس مطبوعاتی معمول و پرطرفدار، یافته های خود را با قرار دادن یک قطعه O-ring در لیوان آب یخ نشان داد. اما تحقیقات زیاد او را خسته کرده بود و با وجود نارسایی کلیه و درد شدید، از انجام دوباره عمل جراحی سر باز زد و برای آخرین بار در فوریه 1988 به بیمارستان رفت.
 
دوست او دانی هالیس که در مدت بیماری همراه او بود می گوید: «من به ریچارد گفتم از اینکه او را در این حالت می بینم بسیار ناراحتم و او گفت: این موضوع گاهی خودم را هم آزار می دهد. اما نه به آن اندازه که تو فکر می کنی. وقتی ببینی که داستان های زیادی از تو در دنیای علوم باقی مانده که تا سال ها از تو نام خواهندبرد، با آرامش بیشتری به مرگ فکر می کنی.» حالا، بیست و پنج سال پس از مرگ او و به لطف اینترنت، پیشگویی فاینمن بسیار بیشتر از آنچه که تصور می شد به حقیقت پیوسته 

 منبع: برترین ها

الاحد 17 ديسمبر 2017
           

چهره ها | ادیان و عقاید