رهبری که متحد دائمی ندارد




رهبری که متحد دائمی ندارد
رادیو فردا- مجید محمدی- رفتار سیاسی علی خامنه‌ای در ۲۳ سال گذشته نشان داده که وی متحد دائمی ندارد (اتحاد رابطه‌ای دو طرفه و ولایت مطلقه رابطه‌ای یک طرفه است)، غیر از امنیتی‌ها و نظامیانی که هیج خط قرمزی در برخورد با شهروندان ندارند روی هیچ نیرویی حساب باز نمی‌کند، از قدرت گرفتن احزاب سیاسی با تمام قوا جلوگیری می‌کند، و افراد شاغل در مقامات انتخابی جمهوری اسلامی را به تدریج سکه یک پول می‌کند تا سیاستمداری در قد و اندازه خودش وجود نداشته باشد تا مبادا روزی علیه وی قد علم کند (از رفسنجانی و خاتمی تا موسوی و احمدی‌نژاد و از کروبی و ناطق نوری تا ده‌ها عضو مجلس).
 
در قوای قهریه نیز او مرتباً فرماندهان را عوض می‌کند یا مقامات عالی رتبه در نهادهای تحت نظر خود را به افرادی بدنام، فاسد یا ضعیف می‌سپارد (برادران لاریجانی یا معاودینی مثل هاشمی شاهرودی یا محمدرضا نقدی) تا مبادا احساس قدرت کرده و در برابر وی خود را مطرح کنند. او در ۳۱ سال گذشته عملا و به تدریج علیه همه مقامات اجرایی وارد عمل شده و امروز دارد نتیجه‌اش را درو می‌کند.
 
نظام تحقیر
 
نظام جمهوری اسلامی بر اساس تحقیر همگانی از جمله مقامات بنا گذاشته شده است و از این جهت هیچ‌کس نمی‌تواند با کرامت به کارش ادامه دهد. حتی رؤسای جمهور و اعضای مجلس توسط اعضای بیت و عناصر امنیتی تحقیر می‌شوند. این تحقیر برای مدتی- حین بالا رفتن از پله‌های قدرت و ثروت یا برای تحکیم آنها- تحمل می‌شود اما در نقطه‌ای از زندگی، این حقارت‌های فروخورده افراد بالاخص آنها که درگیر فعالیت اجرایی هستند بیرون می‌زند. باید منتظر رئیس دولت آینده بود و دید چه زمانی صدایش حداقل علیه تحقیر خودش در خواهد آمد.
 
واکنش‌ها
 
دسته‌ای مثل رفسنجانی برای عدم رویارویی مستقیم سخن وی را درست در مقابل آنچه بوده تفسیر می‌کنند؛ دسته‌ای دیگر به او گوشه و کنایه می‌زنند؛ گروهی وی را نادیده می‌گیرند و گروهی نیز به صراحت با وی مخالفت می‌کنند. همه اینها دوستان و متحدان سابق وی هستند.
 
به عنوان نمونه خامنه‌ای نشان داده که بیش از همه به دنبال تضعیف جمهوریت نظام است اما رفسنجانی موضع او را به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند: «ایشان [خامنه‌ای] چه در کرمانشاه و چه در دیدار اخیر با خبرگان رهبری، مثال سیستم پارلمانی را به عنوان نمونه‌ای از بن‌بست‌ناپذیری نظام و قانون اساسی جمهوری اسلامی عنوان کردند و خود ایشان هم موافق تضعیف بعد جمهوریت نظام نیستند.» (فارس ۲۳ اسفند ۱۳۹۱).
 
رفسنجانی در مباحث دیگری مثل سیاست خارجی یا اداره امور اقتصادی کشور نیز در عین اعتراف به قدرت برتر خامنه‌ای مواضع وی را مطابق با میل خود تفسیر کرده است.
 
خامنه‌ای خود به وضوح می‌بیند و می‌داند که سخنان وی در میان مقامات جدی گرفته نمی‌شود و با تعارفات معمول دستوراتش را به دیوار می‌زنند: «ایشان با گلایه به من گفتند برخی هی می‌گویند فرمایشات فرمایشات، این چه حرفی است؟ من دارم دستور می‌دهم، هیچ حرفی نمی‌زنم مگر آنکه آن موضع و دستور باشد.» (حسن فیروزآبادی، مهر ۱۷ اسفند ۱۳۹۱)
 
برای تبیین رابطه خامنه‌ای به دیگر مقامات جمهوری اسلامی باید به سراغ روسای قوه مجریه در ۳۱ سال گذشته رفت. خامنه‌ای در طول دوره ریاست جمهوری و رهبری با چهار رئیس دولت کار کرده است. همه این چهار تن با احترام و نگاه داشتن محدوده رهبری در قانون اساسی با وی کار کرده‌اند اما خامنه‌ای علیه آنها عمل کرده و در نهایت این چهار تن را علیه خود برانگیخته است:
 
موسوی علیه خامنه‌ای
 
خامنه‌ای علی رغم معرفی موسوی به مجلس در طول هشت سال نخست‌وزیری موسوی مدام علیه وی عمل می‌کرد. در پایان چهار سال اول تا آنجا پیش رفت که دولت وی را سرنگون سازد اما خمینی جلوی این کار را گرفت. در دوره انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نیز مجموعه دستگاه‌های تحت امر وی علیه موسوی عمل کردند. پس از انتخابات نیز عوامل وی خواهرزاده‌ موسوی را کشتند.
 
وفادارترین افراد به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن نمی‌تواند این اعمال را مشاهده کند و علیه خامنه‌ای نباشد. موسوی و کروبی آن چنان علیه خامنه‌ای موضع گرفتند که کارشان به زندان خانگی کشید. پیش از آنها نیز دیگر وفاداران به خمینی مثل عبدالله نوری (به مدت بیش از سه سال به زندان رفت) و موسوی خوئینی‌ها (محاکمه شده و خانه‌نشین شد) مجازات شدند.
 
رفسنجانی علیه خامنه‌ای
 
رفسنجانی در چهار سال گذشته علیه خامنه‌ای زبان باز کرده است. او در بسیاری از امور کلیدی و جهت‌گیری‌های کشور با خامنه‌ای اختلاف نظر دارد: «بسیاری از خبرگان ملت، پارلمانی شدن نظام را مخالف با بعد جمهوریت می‌دانستند، چرا که از الزامات پذیرش نظام پارلمانی، تغییر بُعد جمهوریت نظام است که این امر در هیچ دوره‌ای مورد موافقت قرار نگرفته است.» (فارس ۲۳ اسفند ۱۳۹۱)
 
او برخلاف خامنه‌ای و ایدئولوگ‌های رژیم که معتقدند ولی فقیه منصوب خداست و مردم نمی‌توانند وی را برکنار کنند می‌گوید: «مردم ایران معتقد و مسلمانند اگر ما را می‌خواهند حكومت می‌كنیم و اگر نمی‌خواهند می‌رویم.» (پارلمان نیوز، ۱۵ آذر ۱۳۸۸)
 
او به روشنی مسئولیت بحرانی شدن و تخریب شرایط را به گردن خامنه‌ای می‌اندازد: «من الان راهکارها را از طریق رهبری می‌بینم. در این شرایط غیر از ایشان کسی نمی‌تواند مسائل را به مسیر برگرداند.» (آرمان روابط عمومی، ۱۶ مهر ۱۳۹۱)
 
او وقتی از حمایت شخصیت‌های سیاسی از دولت احمدی‌نژاد سخن می‌گوید مشخصاً به خامنه‌ای نیز اشاره دارد: «بعضی از شخصیت‌ها، اعم از روحانی و غیرروحانی، خام این جریان و تفکر شدند و آن‌چنان مورد حمایت قرار دادند که اکنون به‌ رغم فهم اشتباهات گذشته روی بازگشت و اعتراف به خطا و اشتباه را ندارند و خلاف میل قلبی و عقلی خود دست از حمایت از این بلیه برنمی‌دارند.» (فارس ۲۳ اسفند ۱۳۹۱)
 
خاتمی علیه خامنه‌ای
 
اینکه رئیس جمهور سابق کشور که در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری‌اش بیش از ۲۰ میلیون رأی کسب کرده نتواند با رهبر جمهوری اسلامی ملاقات کند و او را به دفتر رهبری راه ندهند مایه مباهات نیست (کاری که صفار هرندی از وفاداران به بیت با افتخار از آن یاد می‌کند، مشرق ۲۲ اسفند ۱۳۹۱).
 
روزنامه وابسته دستگاه رهبری خاتمی را به جاسوسی و ارتباط با بیگانگان برای براندازی متهم می‌کند. حتی محافظه‌کارترین سیاستمداران در برابر این رفتارها از خود واکنش نشان می‌دهند و در نهایت با چنین رهبر و دستگاه تحت نظرش مخالفت می‌کنند.
 
بعید است محمد خاتمی فراموش کرده باشد که مشاورش را ترور کردند، به خود وی در دوران کارزار انتخاباتی حمله کردند، هر زمانی که به مسافرت خارج رفت در داخل بحرانی به وجود آوردند، و در جمکران مجلس سخنرانی وی را بر هم زدند (و همه‌ اینها از بیت آب می‌خورد). او اگر به صراحت از خامنه‌ای انتقاد نمی‌کند یا از سر ترس است یا از سر آبروداری اما مشخص است در شرایطی که وی حق انتخاب داشته و هزینه‌ای نداشته باشد علیه خامنه‌ای وارد عمل می‌شود.
 
احمدی‌نژاد علیه خامنه‌ای
 
احمدی‌نژاد در دوره دوم و بالاخص بعد از عزل مصلحی (و بازگرداندن وی توسط خامنه‌ای) به صراحت یا به طور ضمنی با خامنه‌ای مخالفت کرده است. عزل استانداران و وزرا بر خلاف توصیه خامنه‌ای، سخن گفتن در باب برقراری رابطه با ایاات متحده، ضمیمه کردن سازمان حج و زیارت به دولت، یک هفته تأخیر در کنار گذاشتن مشایی از معاون اولی بعد از توصیه خامنه‌ای وبرخی گوشه کنایه‌ها حکایت از شکاف افتادن میان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای داشته‌اند.
 
این شکاف تا آن حد عمیق شده که احمدی‌نژاد در یکی از سخنرانی‌های خود در مورد فساد به طور ضمنی مقام غیرپاسخگوی ولی فقیه و نهادهای تحت نظرش را مورد پرسش قرار می‌دهد: «این که کسی بتواند بازخواست کند، اما بازخواست نشود، قدرتی است که زمینه مناسبی برای گرایش به فساد دارد.» (پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری، ۲۲ اسفند ۱۳۹۱)
 
مجیزگویان و مرعوب‌ها
 
البته هنوز بسیارند کسانی که به مداحی و مجیزگویی خامنه‌ای مشغولند. کسانی که هنوز می‌خواهند از پله‌های قدرت بالاتر و بالاتر بروند مجیز وی را می‌گویند یا به کسانی که فکر می‌کنند خامنه‌ای با آنها مشکل دارد فحاشی می کنند تا ارادت خود را اثبات کنند (مثل این سخن اخیر محسن رضایی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری که «موسوی و کروبی را عمله امریکا می‌دانم»، الف ۲۳ اسفند ۱۳۹۱**).
 
برخی دیگر مرعوب وی هستند. از میان سیاستمداران طرفدار نظام کمتر کسی است که از برخوردها و سیاست‌های خامنه‌ای با شور و علاقه سخن بگوید. همه برای آن که متهم به زاویه گرفتن نشوند سخنان وی را تکرار می‌کنند.
 
روزی که ستاره خامنه‌ای افول کند آنها یک به یک میراث وی را زیر پاهای خود قرار خواهند داد (کاری که مقامات شوروی پس از مرگ استالین کردند) بعد از آنکه نفسی برای خلاصی از پرونده‌سازی‌ها، ارعاب‌ها و تهدیدهای وی خواهند کشید.
 
* نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه مجله بین المللی الهدهد نیست.
 

السبت 16 مارس 2013
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى