جوابیه مقاله اکبر گنجی" پیامدهای تجزیه طلبی در ایران "-حمید داغری




با عرض سلام به تمامی دوستان و جناب آقای گنجی : ضمن ادای احترام به آقای گنجی به عنوان یک انسان فرهیخته بنده نوشته های ایشان را از دورانی که در روزنامه های اصلاح طلب و همچنین در هنگامی که در زندان بوده اند (کتاب مانیفست جمهوری خواهی) و تا به امروز در حد استطاعت دنبال می کنم
جناب آقای گنجی قصد من از این نوشته تعلیق بر روی مقاله شما است و تعقیب و تائید بعضی از گفته های جنابعالی .در ابتدای این مقاله مخاطبان خود را محدود به کسانی نموده اید که به شکلی خود را با آنها دارای وجوه مشترک فکری و فرهنگی و سیاسی می دانید.ما جنابعالی را قبل از اینکه یک تئوریسین یا نظزیه پرداز باشید یک فعال سیاسی می دانیم.شما واقعیت وجود قومیت های موجود در این گستره ای جغرافیائی را محدود به اراده ای عده ای دولت های همجوار و رسانه های که همسو با نظام حاکم نبوده و طرز تفکر قوم واحد را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود می دانند نموده اید و مطالبات این اقوام را که در پهنای تاریخ دارای فرهنگی سرشار و غنی بوده اند از آنها به سرعت عبور کرد ه اید.
شما درست دست بر زخم های این اقوام گذاشته اید و به جای ملاطفت و تفقد از آنها نمک بر زخمشان می پاشید با منتسب نمودن مطالبات بر حقشان به یک سری امیال و اراد ه ای کشورهای خارجی . و آنجا که مخاطب خود را بخاطر ترس از تجزیه کشور به تداوم حاکمیت این نظام بر گرده این ملت اشاره می کنید **نمی توان به بهانه ی تجزیه ی ایران اجازه داد تا جمهوری اسلامی به بقای خود تداوم بخشد. از "تجزیه ی ایران" نباید یک لولوخورخوره درست کرد که مانع سرنگونی نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی و به سود رژیم تمام شود.** نمی دانم این پیامتان را بعلت کمبود منابع اطلاعاتی چگونه تفسیر کرد
اما در خصوص مشاع بودن یک کشور برای تمامی مردمان ساکن در آن مصداقش برای کشوری که از تکثر قومیتها رنج می برد مصداق بارزی نیست ، در جهان امروزی تجزیه یک کشور آن هم کشوری همانند ایران که دارای یک موقعیت سوق الجیشی و به شکلی با توجه به تقسیمات جهانی منحصر بفرد است منتهی به اراده ای یک قوم و یا یک اراده ای سیاسی نیست و عوامل اقلیمی و جهانی زیادی در آن دخیل هستند.امروزه قضیه فدرالیت کردن ایچنین کشورها بهترین بدیل برای تداوم تمامیت ارضی و حفظ و احترام به تمامی اقوام و ظرفیت های آن کشور می باشد.
در خصوص بند یک بنده با علم به قلم پرتوان و ظرفیت علمی شما امیدوار بودم کمی صادقانه تر و نه زیرکانه می نوشتید .چگونه به قول خودتان اقلیتی که به اراده ای خود به تابعیت یک کشور درایند به صرف این ، خواستار جدائی شود آیا این تابعیت همانند تابعیت مردم بحرین !! بوده که طی یک رفراندوم از آن خارج شده اند یا بوسیله یک قوه قهریه و امیال استعماری صورت پذیرفته که در این برهه از زمان همان اقلیت اگر این ظرفیت را در خود ببیند که توانائی اداره کردن مقدرات خویش را دارد از آن سلب شود 
اما در خصوص بند چهارم : کنش جدائی طلبی در مورد استان قم و آن هم در حد مثال است . با بحث تبعیض قومی و نژادی و در نظر نگرفتن شأن و منزلت انسانی و عدم شریک قرار دادن آنها در فضای سیاسی کشور و عدم اعتماد به آنها مدنظر اقوام یک قیاس مع الفارق است . و ثانیا شما هم این را در حد مثال فرض نمودید ولی مصداق بارز و عینی این مسئله هم در زمان حکومت پهلوی و هم در این نظام به صورت سیستماتیک و هدفمند و همگام با نیاز و فضای سیاسی حاکم بر منطقه در حال انجام است .چرا مردم عرب خوزستان با این همه تحمل سختی و مشقتها از هشت سال جنگ تحمیلی گرفته و همچنین سهم آنها از منابع طبیعیشان فقط دود و خاکستر چاه های نفت و کارخانجات فولاد است و مناطق ما را بعد از جنگ موزه ای برای ساکنین شهرهای بالا نموده اند و ما را مرده ای متحرک کرده اند . آیا این همه حسن نیت لیاقت داشتن حداقل یک استاندار عرب را ندارند.افسوس که هیچ وجدانی بیدار نیست و مرا به رودخانه ای می خوانی که سرابی بیش نیست جناب گنجی.
در خصوص بند پنجم : حب وطن و سرزمین مادری فی النفسه یک امر ذاتی و بلقوه است که برای بلفعل نمودن آن در تمامی این سرزمین حداقل برآوردن نیاز های ابتدائی و نه اساسی اقوام و اقلیت های دینی آنها برای حسن نیت لازم و ضروری است و بعد از آن داشتن انتظار دوست داشتن و تمایل برای تمامیت ارضی کشور پیشنهادی منصفانه تلقی می شود.
مورد ششم: تمامی فعالیت های سیاسی و خواست های احزاب و برنامه های آنها بر اساس نیازهای جوامعشان نشات می گیرند و به عبارتی ابزار کار می شوند اگر این خواست وجود نداشته باشد احساس ظرفیت استفاده از این گونه شعارها فقط هدر دان زمان و هزینه و پاره نمودن حنجره برای سر دادن این شعارها و برنامه هاست . و دولت مرکزی و باقی ساکنان دیگر مناطق کشور بهتر است بجای فرار به جلو قبول واقعیت نمایند و به مطالبات ایشان پاسخی مناسب تر از مرگ و کشت و کشتار دهند که این چیزی نیست جز شعله ور نمودن آتش و ایجاد فضا و ظرفیتی مناسب برای مداخله کشورهای خارجی.
در مورد بند هفتم برای بنده نامفهوم بود و به نظر بنده شما در این بند فقط سفسطه نمودید. اکثر مردم جهان یعنی چه . هر دعوائی حداقل دو طرف قضیه دارد شاکی و مشتکی .در این خصوص منازعات محدود به یک گستره ای جغرافیائی است که بوسیله رفراندوم حق حاکمیت ملی یا قومی بر آن معلوم می شود .یعنی همین عراق امروزی کسی که در بصره است و تفاوت نژادی و قومی با مردم کردستان دارد می تواند در یک فضای آزاد انتخاباتی بر استقلال کردستان از این سرزمین که دارای یک فرهنگ و تاریخ خودش را دارد و بخاطر یک سری تقسیمات استعماری که در اواخر قرن نوزدهم شروع شده است شرکت کند . توجیه این فرد بغیر از یک سری منفعت طلبی و زیاده خواهی و عدم قبول حق حاکمیت این قوم بر خود چه می تواند باشد . 
اما در مورد بند هشتم :
به نظر بنده قاعده تشکیل یک کشور بر اساس یک گستره ای جغرافیائی مشخص ، تاریخ ،زبان و آداب و رسوم و در دنیای امروزی داشتن ظرفیت جهت تشکیل موسسات مدنی و دولتی جهت این امر می باشد . اما در مورد امپراطوری سابق ایران در تعجبم از کسی که استعمار و لشکر کشی بواسطه کشور گشائی و زیاده خواهی را دال بر سندیت حق حاکمیت بر آن سرزمین بداند ، استعمار هیچگاه حق حاکمیت کشور پیروز را بر کشور مغلوب نمی دهد . پس اگر اینطور است عراق و افغانستان را ایالت هائی از امریکا بدانیم یا مستعمره امریکا. 
در خصوص بحرین هم بعد از یک سری توافقات سری و جهت توجیه زیاده خواهی های رجال های سیاسی وقت و با علم به خواست و اراده ملت بحرین پس از یک رفراندم مردم آن کشور به استقلال و ازادی این کشور از ایران رای داده اند و چشم داشتی به ملک پدری کسی نداشته اند .ما باید واقعیت خود را مشخص کنیم و در زمانی که در این وادی و در مورد مطالبات و حقوق اقوام ساکن در این سرزمین سخن می گوئیم حداقل انصاف را در نظر گرفته و ازادی را همانگونه که برای خود می خواهیم این امید را از انها به بهانه های واهی و ترس از تجزیه سلب نکنیم .
در پایان هم شما به یک واقعیت تلخ اشاره نموده اید که بحث جدائی طلبی و خواست این چنینی برای تحقق آن یا عدم تحققش از طرفین درگیر نیروی انسانی زیادی را هدر می دهد که به واسطه یک برنامه مدون و شفاف و دادن اطمینان به مدعیان جدائی طلبی پرونده ای این چنینی را نزد افکار عمومی می توان بست که برای برون رفت از این موضوع بجای متهم نمودن و قصاص قبل از ارتکاب جرم می بایست قبول حقیقت نمود و درک واقعیت کرد .که این اقوام در یک گستره ای جغرافیائی به نام کشور ایران زندگی می کنند و با توجه به نوع و کثرتشان و ظرفیت های فرهنگی و تاریخشان یک سری مطالباتی دارند که من جمله فعالیت سیاسی و پاس داشت و صیانت از هویت و حفظ شأن و کرامت انسانیشان هست و آنها را با همان چیزی که تاریخشان و فرهنگشان است قبول کرد .
مقاله آقای گنجی را از اینجا می توانید بخوانید:
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/04/post-113.html

السبت 28 أبريل 2012
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى