بینش« فارس و ترک» گرایی در خدمت سیاست جنگ داخلی/آ. ائلیار




بینش« فارس و ترک» گرایی از "ملی گرایی" سرچشمه میگیرد و دیدگاهی ایده لوژیک است. از سوی بخشی از سیاسی کاران فارسی زبان و غیر فارسی زبان به یک برخورد و رفتارسیاسی تبدیل شده و در خدمت سیاست ایجاد جنگ داخلی و داعشی کردن جامعه ایران است.

 

  «تجزیه طلب خوب ،تجزیه طلب مرده است. از ریتا -یک کامنت نویس. مقابل این ایده « تمامیت ارضی طلب خوب، تمامیت ارضی طلب مرده است» می باشد؛ که از سوی مقابل هم عنوان شده یا میشود. این ایده از افکار ضد سرخ پستی سرچشمه میگیرد که توسط سفیدهای نژادپرست علیه سرخ پوستان در آمریکا عنوان میشد ؛ و میگفت:«سرخ پوست خوب، سرخ پوست مرده است»

این دو ایده متضاد، در ایران، پایه بر سیاست « تجزیه طلب-غیر تجزیه طلب» یا به عبارت دیگر سیاست « فارس و غیر فارس» قرار دارد. آنها نیز نتیجه سیاست « یکسان سازی» و سیاست « جدایی خواهی» ست. سیاست «جدایی خواهی واکنشی»ست بر سیاست یکسان سازی و تمامیت ارضی طلبی. این دو سیاست که از طرف فارس و غیر فارس جاری میشود، در مقالات،کامنتها، و غیره؛ امادگی طرفین برای ایجاد «جنگ داخلی در ایران» را میرساند. کسانی که خواهان جنگ داخلی در ایران نیستند ضرورت دارد تکلیف خود را با این ایده ها و شعارها و سیاستها روشن کنند.

واقعیت این است که سیاست «فارس و غیر فارس» که در فضای سیاسی از سوی طرفین پیش برده میشود، حتی از سوی حکومت ایران و همینطور غولهای جهانی بر اساس منافع خودشان، آمادگی برای «اجرای جنگ داخلی در ایران» است. این سیاست همان سیاست داعشی کردن عراق، همان سیاست اجرا شده در لیبی و سوریه و اوکرایین و دیگر جاهاست. همان سیاست « تفرقه بیندار و کشتار گر باش و حکومت کن» است. راحل مشکل، بدون افتادن به دام سیاست جنگ افروزانه، ترک آگاهانه این سیاست ها از راه « پذیرش برابری حقوقی در عرصه های فرهنگی-سیاسی-اقتصادی»ست. در ایران مثلاً فدارال . سیاست ضد سرخ پوستی با عنوان «فارس، غیرفارس»، یا «مستعمره و استعمار» و متقابلاً تجزیه طلب و تمامیت ارضی طلب، سیاست آمادگی برای جنگ داخلی ست.

در این فضای سیاسی، دیده، هنوز نتوانسته سیاست را از افراد جدا ببیند. به مردم ربط ندهد. مشکل را که وجود خود «سیاست یکسان سازی» بود و هست، و اعمال تبعیض از سوی حکومت فرا ملیتی، به فارس و ترک و عرب و کرد و بلوچ و غیره کاهش داده است. « دشمنی فارس و غیرفارس» راه انداخته. و همینطور به تشدید اختلافات بین غیر فارسها می پردازد. بین ترک و کرد بر تشدید اختلاف ارضی پای میفشارد و مانند اینها در بین دیگر مردمان.

در این میان آنچه به آذربایجان مربوط است سیاست « فارس و ترک» است. در رابطه با اعمال تبعیض. که از سوی حکومت انجام میگیرد. بینش ایده لوژیک «ترک و فارس» حکومت را از فرا ملیتی به حکومت فارس تقلیل داده و مردم فارسی زبان را در مقابل دیگر مردمان قرار میدهد. این سیاست «هم آگاهانه و هم ناآگاهانه» ترویج شده و بجای «دوستی بین مردمان ایران» به «ایجاد کینه و نفرت و دشمنی» می پردازد. زبان و فرهنگ و تاریخ همدیگر را « لجن مال میکنند».

بجای تکیه به انسان بودن به نسب و نژاد و ژن و خون تکیه میکنند. بجای هدف قرار دادن حکومت- همدیگر را در پیام های خود نابود میکنند. این دشمنی ها توسط عوامل خود حکومت هم به شدت تشدید میشود. یک کامنت نویس با 60 نام و دو جنسی با چندین موضع سیاسی ملیتی وارد بحث شده ماهها و سالها تبلیغ میکند. تئوری پردازان اتاقهای فکر دولتها در خارج و همینطور تهران گرم کار خویش اند. مبارزه ی ضد تبعیض آذربایجان و دیگر جاها در معرض بمباران همین تئوریهای « نژادگرایانه و کشتار آفرین» قرار دارند.

 

تاکنون ندیده ام قلم زنی ماهیت بغایت ضد انسانی و ضد آزادیخواهانه این تئوریها را بسنجد. و این جای صد دریغ است. 
مجبورم به روشنی اعلام کنم« بینش ترک و فارس» گرایی در خدمت سیاست جنگ داخلی ست.این بینش از چند طرف ترویج میشود: حکومت ایران و دولتهای خارجی. همینطور توسط سیاسی کاران فارسی زبان و ملیتها.

 

این سیاست در خدمت رفع تبعیض نیست. در خدمت رفع دیکتاتوری نیست. در خدمت جنگ داخلی ست. که همه را به خاکستر تبدیل میکند. و کسی هم نمیتواند خاموشش کند. در این درگیریها برنده غولهای جهانی هستند. 
بهتر است توجه کنیم سیاست داعشی کردن ایران از همین بینش فارس و غیرفارس گرایی سرچشمه گرفته میگیرد. از سیاست ایجاد دشمنی بین خلقها و ملتها.
اینجا سه اندیشه مطرح میشود: 
1- تمرکزگرایی: که میگوید: میجنگم و میکشم!
2- جدایی خواهی :که میگوید جنگ نعمت است. زمینه را آماده کنیم. با سیاست« ترک گرایی». و شعار « فارس اشغالگر و ترک استعمار زده».
3- دید فدرالی: که بر انسان بودن همه تکیه میکند و سیاست حکومتها را به مردمان ربط نمیدهد و دوستی و همبستگی و مبارزه ی مشترک برای برابر حقوقی را در چهار چوبه ی ایران پیش می برد. 
انتخاب با خواننده است. میتواند به سوی ویرانی حرکت کند یا سازندگی. 

 

 چرا انقلاب مشروطیت شکست خورد؟چرا انقلاب بهمن شکست خورد؟ چرا خمینی که ماهیت داعشی و طالبانی داشت حاکم شد؟  چرا اکنون پایه های جنگ داخلی را نظری و عملی آماده میکنیم؟ چرا بیگانگان بخاطر منافع خود که همه چیز را میدرند و اخیراً در اکرایین و عراق شاهدیم، نباید ما را بدرند؟ علت همه اینها دوچیز است : عقب ماندگی و عقب نگهداشته شدگی ما، و دخالت بیگانگان جهت تأمین منافع و آقایی خود. 
عقب مانده ها اگر بخواهند در همین وضعیت خود بمانند فاقد راه رهایی هستند. همیشه نگون بختی هدیه آنهاست.
منبع:ایران گلوبال

الخميس 19 يونيو 2014
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى