اولين سركوب خلق عرب در ايران بعد از انقلاب- محمد صفوی




حوادث خونین روزهای اخیر در شهرها و روستاهای  عرب اقليم اهواز که منجر به کشته و مجروح شدن زنان و مردان دلیر و آزادیخواه عرب شده است ادامه 33 سال سرکوب سیستماتیک رژیم جمهوری اسلامی و پیش از آن رژیم پهلوی است. به انگیزه حوادث خونبار اخیر به عنوان یک شاهد عینی نگاهی کوتاه به تاریخ اولین سرکوب مردم عرب ایران درخرداد 1358می کنم. طی  سالهای گذشته هر گاه هموطنان عرب، برای احقاق حقوق اولیه و عادلانه خود، یا برای احیای هویت سرکوب شده ملی و پاسداری از فرهنگ و ادبیات و زبان خود به صورت مسالمت آمیز به  میدان آمده اند هم توسط رژیم های حاکم بطور و حشیانه سرکوب شده اند وهم توسط  برخی" نظریه پردازان و روشنفکران" ایرانی که آثار و نوشته های نژادپرستانه  و عرب ستیزانه ای خلق کرده اند، زمینه تحقیرو سرکوب و تبعیض های گسترده تری فراهم شده است. من به عنوان شاهدی که روز 9 خرداد 1358 "چهار شنبه سیاه" گواه کشتار بیرحمانه هموطنان عرب  محمره (خرمشهر) بوده ام سطور زیر زیر را می نویسم. من هنوز صحنه های کشتار مرگ آن عزیزان را به یاد می آورم و از نزدیک شاهد اجساد جوانان و هموطنان عرب در بیمارستان مهر خرمشهر(محمره) و بیمارستان آرین آبادان بودم.  یاد آوری این خاطرات از این جهت مهم هستند که  نسل جوان کشور ما بداند که رژیم جمهوری اسلامی از ابتدا تا به امروز فعالانه در زمینه عرب ستیزی و کشتار هموطنان عرب ما شرکت داشته است.  امروزه لازم است همه ما متحدانه علیه این انسان کشی در ایران  بپاخیزیم و اجازه ندهیم هچپکس در کشور ما به خاطر ملیت، جنسیت، رنگ، نژاد، زبان، فرهنگ وعقیده سیاسی متقاوت توسط رژیم قربانی شود. از سوی دیگر می بایست صدای  اعتراض خود را  علیه کسانی یا "روشنفکرانی"  که با تولید ادبیات نفرت گونه  زمینه ساز خشونت وسرکوب علیه ملیت ها و اقلیت های قومی ایران میشود رساتر کنیم.  


در سال 1354 که در سایت ساختمان سازی  پتروشیمی ایران ژاپن در کنار رودخانه جراحی با کارگران عرب ساکن روستاهای مخروبه اطراف بندر معشور(ماهشهر) کار می کردم برای نخستین بار، از نزدیک با تبعیض و ستم ملی و طبقاتی گسترده  علیه هموطنان عربمان در ایران آشنا شدم. پس از انقلاب  1357 من در کنار هزاران کارگر عربی بودم  که در سندیکای کارگران پروژه ای آبادان شعار "سندیکا عِزنه وهیبتنه – سندیکا صوت الحریه" ( سندیکا عزت و شرف ماست ، سندیکا صدای آزادی است) سر می دادند. این امر فرصتی بود تا هر چه بیشتر با رنج تاریخی  و رفتار های تحقیر امیز و تبعیض گونه ای که با آنان شده بود  آشنا شوم.  به راستی حیرت انگیزو شوک آور است که شما شاهد فقر مطلق و تبعیض گسترده و سرکوب مداوم مردمی باشید که بر روی بیش از 80 درصد از ثروت ایران زندگی می کنند ولی از ابتدایی ترین امکانات زندگی و  از کمترین حقوق سیاسی و فرهنگی بی بهره اند. انقلاب 1357 و پس از سرنگونی رژیم شاه این امید را بوجود آورد که در پرتو انقلاب، مردم ایران و ملیت های مختلفی که در چهار چوب جغرافیای ایران زندگی میکنند بتوانند برای بهبود شرایط زندگی و کار خود پیگیر مطالبات خود باشند و هویت و فرهنگ و ادبیات ملی  خود را که سا لها از جانب حکومتیان و قدرتمندان مرکزنشین پایمال شده بود بدست بیاورند. در  محمره (خرمشهر) پس از سالها سرکوب، روشنفکران عرب اقدام به تاسیس "کانون فرهنگی خلق عرب" کردند تا بتوانند در محیطی مسالمت آمیز کارهای فرهنگی، ادبی، سیاسی و ملی مردم خود را دوباره احیا کنند . از سوی دیگر در همان زمان هیاتی با نام "هیات نماینده گان خلق عرب مسلمان ایران " از جانب روحانی مورد احترام" شیخ شبیر خاقانی"   به تهران اعزام شدند و با شیوه ای متمدنانه خواسته عادلانه مردم عرب را که شامل 12 بند بود را به   مسولان حکومتی و شخص خمینی تقدیم کردند. مفاد آن بیانیه به قرار زیر بود:.


 


تاریخ  2/3/1358       1 جمادی الثانی 1399 قمری


نخست وزیر محترم آقای مهندس مهدی بازرگان


هیئت نمایندگی خلق عرب مسلمان ایران  خواسته هائی را که همه طبقات خلق عرب در تظاهرات و راه پیمائی عظیم خود در شهرها و روستاها آنها را تاًید نموده به هیئت دولت تقدیم مینماید. این خواسته ها مورد تاًید حضرت آیت آلله العظمی شیخ محمد طاهر آل شبیر خااقانی نیز واقع شده و شامل حقوق مشروع خلق عرب ایران و حق داشتن خود مختاری در محدوده جمهوری اسلامی با حفظ تمامیت ارضی ایران میباشد. خلق ما تاِکید مینماید که امور مربوط به ارتش در دفاع از مرزهای کشور ، برنامه های اقتصادی دراز مدت، سیاست خارجی، پول و عقد قراردادهای بین المللی از وظایف و اختیارات حکومت مرکزی است. خلق ما هرگونه توطئه تجزیه طلبی و جدائی خواهانه را در سراسر ایران محکوم مینماید. هم چنین امپریالیسم- صهیونیسم، نژاد پرستی و ارتجاع را محکوم کرده، از سیلست عدم تعهد پشتیبانی، پیمانها و قراردادهای استعماری را که به استقلال ملی ایران زیان برساند مردود میشمارد.


خلق ما منطقه ای از خوزستان را که نام تاریخی آن عربستان میباشد و از نظر جغرافیائی در برگیرنده خلق ماست بعنوان منطقه خود مختار میشناسد. اسلسی ترین خواسته های خلق عرب ایران بشرح زیر است.


اعتراف به ملیت خلق عرب ایران و درج آن در در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.1-


2-تشکیل مجلس محلی در منطقه خود مختار که مسئولیت قانونگذاری محلی و نظارت بر اجرای قوانین را دارا باشد، و مشارکت خلق عرب ایران در مجلس مؤسسان و مجلس شورایملی ونیز مشارکت در هیئت وزیران (دولت مرکزی) بنسبت جمعیت آن.


تشکیل دادگاه های عربی جهت مشکلات خلق عرب ایران مطابق با قوانین جمهوری اسلامی.3


زبان عربی زبان رسمی منطقه خودمختار باشد با تاًکید باینکه زبان فارسی زبان رسمی سراسرایران است .4


آموزش زبان عربی در مدارس ابتدائی و نیز آموزش زبان فارسی در منطقه خودمختار محفوظ خواهد بود.5


6.تاًسیس دانشگاه به زبان عربی در منطقه که پاسخگوی نیازهای خلق عرب ایران باشد.  ایجاد مدارس و آموزشگاه ها در تمام شهرها و روستا ها و نیز توجه لازم برای استفاده از بورسهای خارج از کشور جهت اعزام جوانان خلق عرب ایران.


7.آزادی بیان، انتشار و چاپ کتاب و روزنامه و ایجاد برنامه های رادیوئی و تلوزیونی بزبان عربی و مستقل از برنامه شبکه سرتاسری. در این زمینه وجود سانسور  بهر شکل و صورت مردود است.


8.اولویت استخدام در بخش دولتی و خصوصی با خلق عرب ایران، در مرحله بعد با دیگر اقلیتهای ملی متولد و ساکن در منطقه خود مختار میباشد.


تخصیص مقدار کافی از درآمد نفت برای آبادانی منطقه و شکوفائی صنعت و کشاورزی آن. 9


10. نامگذاری شهرها و روستا ها، محله ها و خود منطقه بنامهای تاریخی عربی آنها که رژیم فاشیستی پهلوی آنها را تغیر داده است


شرکت فرزندان خلق عرب در ارتش و نیروهای انتظامی محلی در چهارچوب منطقه خود مختار و امکان 11.11.رتقاء آنان بمناصب و مقامهای عالی نظامی که از دستیبابی به آنها محروم بوده اند.


تجدید نظر در تقسیم اراضی دهقانان طبق قوانین جمهوری اسلامی، با رعایت اصل زمین ار آن کسی است که آنرا میکارد.12


در خاتمه از دولت آقای بازرگان انتظار داریم که در رابطه با حل مسائل خلق عرب ایران از مذاکره و سازش با عناصر مرتجع و فرصت طلب خود داری نماید.


هیئت نمایندگان خلق عرب مسلمان ایران


 


چند روزی از تقدیم این خواسته ها نگذشته بود که رژیم به جای رسیدگی به مطالبات عادلانه مردم عرب در ایران، مرکز فرهنگی خلق عرب را مرکز فساد و تجزیه طلبی اعلام کرد و دستور سرکوب از مرکز صادر شد و تحت هدایت تیمسار مدنی استاندار وقت استان خوزستان حمله نظامی و کشتار آغاز شد. پاسداران نقاب پوش که عکس خمینی بر روی آن حک شده بود به کمک تکاوران نیروی دریایی ابتدا ساختان کانون فرهنگی خلق عرب را به گلوله بستند و سپس محافظان ایت الله شیخ شبیر خاقانی و جوانان عرب را در هرجا مورد هدف سلاح های سنگین خود قرار دادند و سرانجام بعد از چند روز درگیری خونین دهها تن از هموطنان  عرب جان خود را از دست دادند . در گیری های خونین آن روز در خوزستان زنگ خطری بود برای سرکوب همه مردم ایران. به همین خاطر نویسنده بزرگ ایران غلامحسین ساعدی و شکراله پاکنژاد از فعالین بزرگ سیاسی کشور ما، که خود اهل خوزستان بود برای ضبط  وقایع  محمره (خرمشهر) به خوزستان آمدند. سال ها بعد، دکتر غلامحسین ساعدی مجبور به ترک کشور شد و در تبعید دیده از جهان فرو بست و شکراله پاکنژاد توسط رژیم جمهوری اسلامی اعدام شد.


 دکتر غلامحسین ساعدی در ارتباط با درگیری های آن روز مینویسد:


"درگیری و خونریزی در خوزستان همزمان با برپاخاستن مردم کردستان ،داستانی بود بسیار جدی . درگیرو  سرکوب  مردم کردستان  ،اعراب خوزستانی را به بهانه داشتن کانون فرهنگی متهم به تجزیه طلبی می کنند . قرار بر این شد که هییتی عازم خوزستان شوند و به رای العین ببینند که د رخرمشهر چه می گذرد. این همزمان بود با حضور تیمسار مدنی به عنوان  استاندار خوزستان . غرض از این سفر بیشتراین بود که آیا میشود جلوی کشت و کشتار یک مشت هموطن فلک زده و فقیر را که همه نوع ستم بر  آنها رفته است گرفت یا نه . خرمشهر زنگ خطری بود از سرکوبی بی امان ، رژیم تازه پا گرفته جمهوری اسلامی در برابر ملیت های مختلف ایران...به خوزستان رفتیم  و روز بعد در خرمشهر بودیم. در دروازه شهر همه را می گشتند حزب الهی ها همه نقاب به صورت درست مثل اشباح فیلم های کارتون  زن و مردم ما را می گشتند ... شکراله گفت باید برویم محله عرب نشین یعنی ان طرف کارون . رضایت داده شد و عصر راهی آن خرابات آباد یا آبادی خراب شدیم که در و دیوارش همه از باران گلوله ها مشبک شده بود جا به جا رشته های دلمه خون این گوشه و آن گوشه .وارد مسجد شدیم محل تحصن یک مشت ایرانی بود که به زبان محلی خود حرف می زدنند. جاشوها، بلم رانها، موزرها رانندکان تاکسی و عمله جات بیکار ، کاسب های دوره گرد  دست خالی همه دشداشه های ژنده و پاره بر تن ها و همه آغشته به خشم و عصیان...بعد به دیدار زخمی ها رفتیم در یک بیمارستان درب و داغون همه نالان و خونین مالیده، لمیده بر ملافه های خونین سی و چند نفر بودند...(1)


چند روز بعد از این کشتار ، داغداران سیاه پوش شامل مادران ، پدران، مادربزرگ ها، پدر بزرگ ها و خویشاوندان قربانیان به همراه مردم خشمگین محمره (خرمشهر) در اعتراض به کشتار مردم عرب خواهان رسیدگی به این جنایت خونین بودند و مردم از ته دل فریاد میزدنند "یسقط مدنی"(مدنی سرنگون باد ).


برای من که آنجا شاهد بودم، اکنون تصویری از "جویدر" کارگر کارخانه شیر پاستوریزه حفار شرقی آبادان را به یاد میاورم که  معترضانه میخواند: "وحنه علینه المثال، وللي یحبنه انصیرله اگلاید ذهب، وحنه عندنا ارجال، ترگص عل مشانق من اجل عزة شعب"


" ما آرمان والایی داریم، وآن کس که خوبی ما را می خواهد ، همچون گردنبندی طلا دوستش می داریم . ما مردانی داریم که برای عزت مردم بر چوبه های دار می رقصند...(2)


20 اپریل 2011


 دکتر غلامحسین ساعدی – کتاب آزادی دفتر دوم بهمن 1364 ص591-


به عاریه از داستان"کره در جیب"- صمد طاهری2


الاربعاء 30 ماي 2012
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى