هواداران چاوز، بر پردهای در خیابان، ادای احترام محمود احمدینژاد به رئیسجمهور فقیدشان را تماشا میکنند.
احمدینژاد به خوبی آگاه است که پس از پایان دوران ریاست جمهوری، نوبت حساب پسدهی سنگین است. به همین دلیل تنها چاره بیچارگی را در تداوم ریاست جمهوری از طریق فرد مد نظر خود- به عنوان مثال [اسفندیار رحیم] مشایی- میبیند.
برای تداوم ریاست جمهوری دو کار باید صورت دهد. اول- تأیید صلاحیت کاندیدای خود تا به اصطلاح مدل پوتین- مدودوف را به اجرا در آورد. دوم- تضمین پیروزی کاندیدای مد نظرش در انتخابات.
محمود احمدینژاد کاملاً اطمینان دارد که آیتالله علی خامنهای به هیچ وجه اجازه نمیدهد تا چهرههای شاخص اصلاحطلبان به عنوان نامزد در رقابتهای ریاست جمهوری شرکت کنند. او پیش از این گفته است که تا من زنده هستم، نمیگذارم آنان به ریاست جمهوری برسند. سخنان اخیر حیدر مصلحی - وزیر اطلاعات- درباره محمد خاتمی نیز مؤید این مدعاست. این اتهامات ایراد میشود تا خاتمی خود کاندیدا نشود و رد صلاحیتش برای نظام هزینهای نیافریند (رجوع شود به مقاله «انتخابات ریاست جمهوری، فرصت تحرک سیاسی »).
بدین ترتیب، اگر احمدینژاد موفق به تأیید صلاحیت کاندیدایش شود، رقابت میان نامزد وی و نامزد یا نامزدهای اصولگرایان سنتی خواهد بود.
احمدینژاد بر این باور است که آرای اقشار محروم جامعه را همچنان در اختیار دارد. پرداخت یارانه نقدی به روستاییان و فقرا او را به خادم محرومان تبدیل کرده است. تمامی فشار او برای اجرای مرحله دوم طرح هدفمندسازی یارانهها و چند برابر کردن یارانه نقدی، به همین دلیل است. همچنین پرداخت عیدی نقدی در پایان اسفند ماه به همه مردم در همین راستا صورت میگیرد.
اما جذب طبقه متوسط و مخالفان ساختارشکن جمهوری اسلامی چگونه امکانپذیر است؟ به روشهای زیر بنگرید که این مقصود را دنبال میکنند:
یکم- احمدینژاد/مشایی اسلامستیز: احمدینژاد و مشایی سخنانی گفته و میگویند تا کل مراجع تقلید و فقیهان و مداحان آنان را اسلامستیز بخوانند. ایرانگرایی که آیتالله محمد تقی مصباح یزدی آن را بهاییگری خوانده است (مصباح گفته است : «باید مراقب باشیم که در انتخابات ریاست جمهوری باید کسانی سرکار بیایند که اولویتشان اسلام باشد نه ایرانی بودن، اینکه شعار ایران بدهند این شعار بهاییها هم هست»)، پایان عصر اسلامگرایی توسط مشایی که صدای اعتراض همه روحانیون و اصولگرایان را بلند کرد، فاقد اهمیت بودن بدحجابی زنان، و غیره و غیره. آخرین مورد، طرح مدعای رجعت هوگو چاوز با امام زمان بود که به بسیج مجدد فقیهان منتهی شد. آیتالله محمد یزدی در این خصوص گفته است :
«[اینکه چاوز را] در ردیف شخصیتهای بالای دینی قرار داده و تعبیراتی مطرح کنیم مبنی بر اینکه وی همراه حضرت عیسی(ع) و حضرت ولیعصر (عج) باز میگردد و کارهای خودش را انجام میدهد جای سؤال دارد. شما درباره رجعت که یکی از اصول مسلم شیعه است چقدر مطالعه کردید؟ بحث رجعت از نظر منابع و فروعات دارای حساسیت ویژهای است. وقتی درباره یک مطلب حساس و قابل بحث که اطلاعات شما درباره آن کافی نیست در این شرایط کشور اظهار نظر میکنید موجب میشود که حساسیتهایی به وجود بیاید».
عکس همدردی احمدینژاد با مادر چاوز، سعی دارد چهرهای نافی محرمات شرعی از احمدینژاد بسازد.
دوم- احمدینژاد/مشایی روحانیتستیز: مدعای ارتباط مستقیم با امام زمان، اهمیت ندادن به مراجع تقلید و ایستادن در برابر فرامین آیتالله خامنهای، نیز این پیامدها مهم را در بر داشته که همه- از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی- احمدینژاد را روحانیتستیز و دنبالهروی رضا شاه قلمداد کنند. آیتالله محمد یزدی- رئیس جامعه مدرسین و عضو شورای نگهبان- گفته است :
«امام زمان(عج) که احمدینژاد سخنان خود را با نام آن حضرت شروع و ختم میکند در این کشور یک نایب زنده، حاضر، مدیر و مدبر دارد که تصمیمگیرنده است؛ کسی نمیتواند بگوید تابع امام زمان(عج) هستم ولی از نظرات ولی فقیه بالفعل تبعیت نکند. شما که همیشه اسم امام زمان(عج) را میبرید، مراجع عظام نمایندگان امام زمان(عج) و ولی امر و فرمانده کل قوا نایب امام زمان(عج) هستند، تصمیم ایشان تصمیم امام زمان(عج) است».
در مقاله «رژیم خرافات و خرافه رجعت » نشان دادهایم که رجعت خرافهای بلادلیل است، اما طرفین از آن به برای سلطه سیاسی و اقتصادی استفاده میکنند.
سوم- احمدینژاد/مشایی نافی محرمات شرعی: عکس همدردی احمدینژاد با مادر چاوز دارای چنین کارکردی است. سایت الف احمد توکلی ضمن انتشار عکس، نوشت: «کفنپوشها کجا هستند ». سایت انتخاب ضمن انتشار عکس و فیلم تیتر زد: «...و بازهم ساختار شکنی نامتعارف احمدی نژاد ».
حسن ابراهیمی- عضو شورای مرکزی روحانیت مبارز تهران- گفته است :
«در صورت شناخت نسبت به حلال و حرام میدانیم که هیچ نامحرمی را الا در شرایط ضروری همچون لحظه غرق شدن در دریا و یا معالجه نمیتوان لمس کرد. این مسائل نیاز به تشخیص شرعی دارد و لازمه آن این است که فرد از رجال مذهبی باشد. متأسفانه در مورد مذهب همه مجتهد و صاحب نظرند و به متخصص رجوع نمیکنند و این خود از مشکلات اصلی بین برخی مسئولان کشور است».
محمدتقی رهبر، رئیس فرکسیون روحانیون مجلس هشتم، نیز گفته است :
«رفتار احمدینژاد در ونزوئلا نه تنها برای یک مسلمان حرکتی سنجیده نیست، بلکه برای رئیسجمهور جمهوری اسلامی نیز درست نیست اما گویا مهار از دست رئیس جمهور خارج شده است».
انتشار عکسهای مشایی با زنان بیحجاب اوکراینی نیز به همین منظور صورت گرفت.
چهارم- احمدینژاد/مشایی نابودکننده انقلاب و جمهوری اسلامی: احمدینژاد و مشایی به دنبال نابودی انقلاب و جمهوری اسلامی هستند. به همین دلیل نباید صلاحیت مشایی تأیید شود. حتی علی مطهری گفته است :
«گروه آقای احمدینژاد هم اگر نظرشان روی آقای مشایی باشد، جای بحث دارد. بنده اصولاً آقای مشایی را رجل سیاسی نمیدانم که بخواهند کاندیدای ریاست جمهوری شوند. اگر فرض کنیم که به دلیل برخی تهدیدها و فشارهای آقای احمدینژاد، شورای نگهبان صلاحیت آقای مشایی را تأیید کند، باید ختم انقلاب را اعلام کنیم. خود آقای احمدینژاد هم در سال ۸۴ رجل سیاسی نبود و شورای نگهبان نباید صلاحیت ایشان را تأیید میکرد. خب ایشان تأیید صلاحیت شدند و در این چند سال کشور ضررهای آن را مشاهده کرده است».
احمدینژاد و مشایی گمان میکنند که این چهره مطلوب طبقه متوسط و سختارشکنان است. به همین دلیل با گفتار و رفتار، فقیهان را به واکنشهای تند وادار میکنند تا چنین چهرهای از آن دو بسازند. بدین ترتیب، مشایی اسلامستیز، روحانیتستیز، نافی محرمات شرعی و ختمکننده انقلاب؛ آرای طبقه متوسط و دشمنان جمهوری اسلامی را هم به دست خواهد آورد. مشایی که رئیسجمهور شود، نه تنها محاکمه جریان انحرافی منتفی خواهد شد، احمدینژاد هم نقش ولادیمیر پوتین را بازی خواهد کرد.
آیتالله خامنهای ضمن بسیج نیروها علیه احمدینژاد و منحرف و خائن نشان دادن او، میکوشد تا نه تنها چهار ماه آینده با آرامش طی شود، بلکه احمدینژاد را به گونهای خلع سلاح کند که در آستانه انتخابات قادر به انجام اقدامات بحرانزا، خصوصاً عدم برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در صورت رد صلاحیت مشایی، نباشد. اما احمدینژاد هم غیرقابل پیشبینی است.
با همه اینها، وجهی انسانی نیز در این رویداد وجود دارد. مادری فرزند ۵۸ سالهاش با بیماری دست و پنجه نرم کرد و مرد. او به شدت عزادار است. حالا احمدینژاد از سر همدردی او را در آغوش گرفته و گریسته است. این امری کاملاً انسانی و اخلاقی است. فقیهان ما فاقد این احساس انسانیاند و به همه امور- حتی در آغوش گرفتن مادری داغدار- سکسی مینگرند. فقیهی چون آیتالله احمد جنتی پس از اعدام فرزندش روزه گرفت که حکم خدا درباره او اجرا شد. گویی جنتی فاقد احساس پدری و فرزندی است. مسئله ما، مسئله انسانی است. انسان باشیم و انسانی به امور بنگریم.