از حسن صباح تا طالبان، پیشینۀ فرهنگ انتحاری


برگ هایی از فرهنگ و هنر افغانستان



رادیو فرانسه-عزیز احمدفرد-اگرچه خودکشی در فرهنگ ها هیچ وقتی در بالای ارزش های اجتماعی قرار نگرفته است، ولی با آنهم در مواردی از تاریخ، گروه ها ی وجود داشته است که از زندگی و مرگ اعضای خود، در جنگ، استفادۀ ابزاری میکردند.

یکی از این موارد، گروهی به نام حشیشیان است، که در زمان های دور در تاریخ اسلام، به رهبری حسن صباح ایحاد شده بود. این گروه با استفاده از مواد مخدر و تلقین به اعضای خود، آنان را برای مرگ آماده میکردند و به این ترتیب از آنان حربۀ نظامی میساختند. ولی در ادبیات و فرهنگ ما بر عکس، صحبت از عیاری و جوانمردی است که نه تنها احترام به زندگی هر انسان را واجب میداند بلکه در آن، مسایل خاصی در رابطه با دشمن هم مطرح است.

این مسایل را امروز با آقای سجاد ظفر در میان گذاشتم. آقای ظفر میگوید که قضاوت در مورد این گروه تاریخی، که به نام «باطنی» ها یاد میشدند، شاید نادرست باشد. آنان انگیزه های داشتند که بر اساس آن، هدف را برتر از وسیله میدانستند، یعنی، کشتن دشمنان، با جانفشانی قاتل.

انگیزۀ سیاسی این گروه، اشغالگری و فساد روز افزون خلفای عباسی در سرزمین های عجم بود و آنان رده های مختلف داشتند. برای اعضای پایینی گفته میشد که قران، علاوه بر معانی سطحی، معانی عمیق و نهفته هم دارد که همگی به آن دسترسی ندارند. آنان دست به کشتار دشمنان میزدند و اگرچه در این کشتار، خود حمله کننده هم کشته میشد، ولی با آنهم اسم آن انتحار و تروریسم نبود.

حملات جاپانی های که در جنگ دوم جهانی با کشتن خود، به نیروهای دشمن آسیب میرساندند، هم با حملات گروه باطنی، شباهت دارد. ولی از زمان حسن صباح تا کامیکاز های جاپانی، همیشه توجه این اشخاص بر این بود، که مردم بیگناه کشته نشوند. ولی امروز، کشتن انسان های بیگناه هم، وارد طرز عمل تروریستان شده است. در حالیکه این کار، در هیچ قاموس و در هیچ فرهنگ  در هیچ عقیده ای، قابل توجیه نیست.

با یاد آوری از این که حملۀ دو روز قبل طالبان، در قلب دشمن آنان، که باعث کشته شدن اشخاص مهم سازمان ملل شد، میتواند از نظر منطق جنگ، درست و موفقانه باشد، ولی در عین زمان، کله بریدن های که منسوب به طالبان است و فیلم های از آن برای ارعاب مردم پخش میشود، با این منطق نزدیکی ندارد، لز آقای سجاد ظفر میپرسم که آیا طالبان یک گروه واحد است، یا اینکه گروه های مختلفی وجود دارد که دست به انواع مختلف جنگ میزنند؟ و در نهایت منطق این کله بریدن ها چیست؟

داخل شدن در جنگ، به گفتۀ آقای ظفر انگیزه میخواهد، ولی هر انگیزۀ که باشد، نقطۀ مشترک میان جنگندگان، احترام به انسان است. زمانیکه این احترام از بین میروز، جنگ بی منطق میشود و در نتیجه، علاوه بر جنگ و صلح، تفکیک دیگری وجود دارد میان جنگ منطقی و جنگ بی منطق. جنگ بی منطق، یا جنگ بدون قانون جنگ، وحشت است.

 


الاحد 9 فبراير 2014
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى