لندن-بی بی سی- هرچند فضای انتخاباتی در کردستان از شور و شوق سایر مناطق برخوردار نبود. اما تناقض های موجود راه رفتن مردم به پای صندوقهای رای را سد نکرد.
با اعلام نتایج و پیروزی آقای روحانی، بخشی از فعالان کرد در داخل کشور که عمدتا از او حمایت میکردند، آنرا به نشانه موفقیت خود قلمداد کردند. در مقابل احزاب سیاسی شناخته شده کرد که انتخابات را تحریم کرده بودند انتخاب روحانی را به رفراندوم "نه" به سیاستهای رژیم و آیتالله خامنهای قلمداد کردند.
آن بخش از فعالان کرد که در داخل کشور فعالیت میکنند با این استدلال به پیروزی آقای روحانی نگاه می کنند که با آمدن او فضای سیاسی کشور تا حدودی باز خواهد شد و در نتیجه گشایش فضای سیاسی، فرصتی برای آن ها فراهم خواهد شد تا بتوانند در جامعه به سازماندهی نیروهایشان مشغول شوند.
گروه دوم که شامل احزاب سیاسی کرد می شود اما معتقداند که آمدن روحانی نوید بخش سیستم سیاسی مطلوبی نیست.
زیرا نباید انتظار داشت فردی که سعی در آشتی نیروهای داخل نظام و کمرنگ کردن تحریمها را در پیش گرفته است، گامی در جهت خواست نیروهای بیرون از مرکز قدرت بردارد.
حال در این میان این سوال مطرح است که آیا انتخاب روحانی میتواند فرصتی برای کردها باشد؟
آنچه در حال حاضر میتواند کردها را از رکود سیاسی نجات بدهد، حداقل فرصتهایی است که به آنها امکان میدهد که در صدد سازماندهی جامعه خود برآیند.
سازماندهی که از گذر نیروهای فعال کرد در داخل و احزاب کرد در خارج کشور میگذرد. هر چند موضع آقای روحانی در رابطه با هویتها و تشبیه آنها به خرده فرهنگ نگاه خوشبینانه به آینده تحولات را با پرسش جدی مواجهه کرده است.
روحانی و امکان گشایش سیاسی
ه نظر می رسد هر چند استدلال احزاب سیاسی در رابطه با اولویت کاری آقای روحانی در ارتباط با همگرائی نیروهای سیاسی در ساختار جمهوری اسلامی و کمتر کردن فشارهای بین المللی فرض معقولی است.
اما تلاش در جهت بازسازی چهره جمهوری اسلامی چه در بعد داخلی و چه در بعد جهانی میتواند آثاری حداقلی در سطح کشور و برای همه مردم به همراه داشته باشد.
بعد دوم موضوع بحثی جانبی است که روحانی در رابطه با خواستهای هویتی در کشور مطرح کرده است. اجرای بندهای معوقه قانون اساسی و همچنین آموزش زبان مادری از جمله این موارد است. پیگیری این موارد از طرف نیروهای فعال داخل با پشتیبانی احزاب کرد میتواند اثرات مثبت خود را به همراه داشته باشد.
نکته سوم به مسئولیت و انتظاراتی برمیگردد که با انتخاب آقای روحانی در کل کشور ایجاد شده است. مسئولیتی که شامل آزادیهای سیاسی، مدنی، فرهنگی و اجتماعی است.
انتظاراتی که به نظر میرسد سیر صعودی پیدا کنند و در انتخابات آینده خواستهای فراتر از آنچه مطرح شده را شامل شوند. در این مسیر کردها نیز با درک شرایط موجود میتوانند در مسیر اجرائی کردن انتظارات گام های مهمی بردارند.
اصلاح طلبان کرد و ریاست جمهوری روحانی
گروهای اصلاح طلب کرد که طیفهای متفاوتی را شامل میشوند با شرایط جدیدی روبرو هستند که با دوره محمد خاتمی تفاوت بسیاری دارد. آنها حامل تجربه دوره خاتمی و همچنین تحولات کردها در منطقه هستند.
در همان حال پیش از انتخابات اخیر برخی از اصلاح طلبان کرد سفرهایی هم به اقلیم کردستان داشتند که به نظر میرسد تا حدی با شرایط کردستان عراق و نوع نگاه احزاب کرد هم آشنا شده باشند. تجارب مذکور میتواند نقش بارزی در افق رفتار سیاسی آنها بازی کند.
با در نظر گرفتن آنچه که قبلا اشاره شد باید از اصلاح طلبان کرد پرسید که چگونه خود را بازتعریف خواهند کرد؟ آیا تمام سعی خود را در جهت همراهی با گفتمان اصلاح طلبی در کشور مصروف خواهند کرد یا به سمت ایجاد توازن گام برخواهند داشت؟
در صورت احتمال هر گونه تغییری در داخل، دوره جدید و دستاوردهای احتمالی آن متوجه نیروهای داخل کشور هم خواهد شد؟ آیا این دستاورد در سطح محدود خود باقی خواهد ماند یا پرسش کرد را در معنای جامع آن در نظر خواهد گرفت؟
احزاب کرد و فرصتی دیگر
احزاب کرد همچون اصلاح طلبان حامل فرصتها و تهدیدات دوره محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد هستند. آیا آنها همچون دوره خاتمی خیلی دیر در صدد استفاده از فرصتها برخواهند آمد؟ یا همچون دوره احمدی نژاد گوشه عزلت را انتخاب خواهند کرد؟
احزاب کرد که بطور مخفیانه به فعالیت خود ادامه میدهند به خوبی میدانند که دوره خاتمی را از دست دادند یا بهتر بگوئیم بسیار دیر از فرصتهای مذکور استفاده کردند.
حال با شرایطی روبرو هستیم که به طور منطقی میتواند حامل حداقل فرصت ها باشد یا احزاب میتوانند در خلق این فرصت ها نقش آفرینی کنند. در چنین شرایطی آنها به کدام سو گام برخواهند داشت؟ تبدیل فرصت به تهدید یا بر عکس.
هر چند گذار احزاب کرد از گفتمانی هویتی و سکولار به گفتمان استفاده حداقلی از فرصتها مشکل به نظر میرسد. بخصوص که تجربه تلخی همچون ترور رهبران کرد و اعدام زندانیان سیاسی و سایر موارد وجود دارد.
در مجموع آنچه دوره جدید را میتواند به فرصتی تبدیل کند، بازخوانی گفتمان کردی در سطح احزاب و نیروهای فعال داخل کشور است. نخست آنکه اگر احزاب بر گفتمان سکولار و هویت مدار خود تاکید میکنند، باید دارای مکانیزم اجرائی جهت رسیدن به اهداف خود باشند. در غیر این صورت باید گام در مسیر گفتمان حداقلی بگذارند.
نیروهای کرد داخل کشور را هم میتوان در چارچوب اصلاح طلبان کرد مشخص کرد. به نظر می رسد گروهای مذکور باید اصلاح طلبی خود را در میدان هویت کردی تعریف کنند و سعی در ایجاد فاصله تعریف شده و منطقی با اصلاح طلبان مرکز داشته باشند.
در همان حال با ایجاد رابطه منطقی میان سه محور دولت مرکزی، احزاب کرد و هویت کرد آنها را وارد حوزه گفتمانی خود کنند.
فارغ از اصلاح طلبان کرد و احزاب کردی باید به نقش دولت مرکزی نیز اشاره کرد. آنچه میتوان از رفتار جمهوری اسلامی پس از گذشت سه دهه می توان استنباط کرد این است که هیچ وقت رسیدگی به پرسش هویتی را در دستور کار خود قرار ندادە است.
پس جدا از کردها، دولت مرکزی نیز با توجه به تحولات منطقه و گفتمان دمکراسی خواهی داخل کشور باید گامی در جهت انعطاف پذیری سیستم سیاسی خود بردارد.