کردهای سوریه؛ مشکلات دیروز، چالش‌های آینده

سامان رسول‌پور روزنامه نگار مقیم سوئد است




شرایط فعلی کردستان ایران، آنچیزی نبود که کردها قبل از انقلاب به دنبالش بودند و آن چیزی نشد که کردها بعد از انقلاب هم برای آن تلاش می کردند. یکی از سناریوهایی که احتمال وقوعش کم هم نیست، به نوعی تکرار تجربه کردستان ایران در کردستان سوریه است.



کردهای سوریه؛ مشکلات دیروز، چالش‌های آینده

اعضای «انجمن ملی کردهای سوریه» در آخرین نشست مخالفان دولت سوریه که در استانبول برگزار شد، جلسه را به نشانه اعتراض ترک کردند. آنها دلیل خروج خود از این نشست را «به رسمیت شناخته نشدن حقوق کردها و اقلیت های مذهبی» از سوی مخالفان عنوان کرده اند. چند روز بعد، نشست مهم دیگری تحت عنوان «نشست دوستان سوریه» در استانبول برگزار شد. در این کنفرانس هم نمایندگان کردها حضوری نداشتند و «مساله کرد در سوریه» به شکل مستقل به بحث گذاشته نشد.

گفته می شود «شورای ملی سوریه» در کنفرانس اخیر استانبول توانست خود را به عنوان «تنها» نماینده مشروع مردم سوریه به کشورهای حامی تغییرات سیاسی در سوریه معرفی بکند.

این دو موضوع و موضع کردها در قبال تحولات سوریه، در چند ماه گذشته از سرفصل های مهم مرتبط با تحولات سوریه بوده است. اهمیت حضور کردهای سوریه در اعتراضات چیست؟ مشکلات دیروز، نگرانی های امروز و چالش های آینده آنها کدامها هستند؟

*موقعیت کردهای سوریه بعد از جنگ جهانی اول

بدنبال جنگ جهانی اول، و شکست امپراطوری عثمانی، موضوع قرارداد «سایکس پیکو» به میان آمد. این قرارداد توافقی بود بین سه قدرت انگلیس، روسیه و فرانسه و موضوع آن تجزیه و تقسیم امپراطوری عثمانی  بود. در این میان  سوریه  در سال ۱۹۲۰ تحت قیومیت فرانسه قرار گرفت.

 در آن دوره سیاست فرانسه این بود که  مانع از گسترش ملی گرایی عرب در سوریه بشود. تدبیر فرانسه این بود که در مقاطعی یک سیستم غیرمتمرکز را گسترش دهد و قدرت را در بین گروه های مختلف تقسیم کند. بخشی از کردها موافق این سیاست بودند. از سوی دیگر ناسیونالیست های عرب هم موافق گسترش یک مدل غیرمتمرکز نبودند. به همین دلیل سیاست فرانسه در سوریه تابعی بود از فشارهایی که با آن روبرو می شد و مقاومت هایی که با آن مواجه می گردید. به این معنا که در دوره ای سیاست فرانسه، پیشبرد یک مدل غیرمتمرکز بود و در دوره ای دیگر، دادن اختیارات بیشتر به ناسیونالیست های عرب. می توان گفت که گرایش بخشی از کردهای سوریه به یک مدل غیرمتمرکز از همان زمان شروع شده بود.

بعد از استقلال سوریه در سال ۱۹۴۶ ناسیونالیسم عرب، هم در سوریه و هم در بسیاری از کشورهای جهان عرب رو به رشد بود. در آن سالها مرتبا در سوریه کودتا صورت می گرفت. تمامی کسانی که روی کار می آمدند تلاش می کردند بر «عربی بودن» هویت مردم سوریه تاکید کنند. در عین حال جابجایی قدرت در سوریه در بیشتر موارد فشارها علیه کردها را که یک اقلیت نژادی و قومی بودند افزایش می داد.

بعد از جنگ سوئز در سال۱۹۵۵ و گسترش بیش از پیش ناسیونالیسم عرب در منطقه،  دو کشور مصر و سوریه متحد شدند و جمهوری متحد عربی را تشکیل دادند و جمال عبدالناصر کنترل سیاست و اقتصاد هر دو کشور را به دست گرفت. او عملیات گسترده ای را علیه کردها آغاز کرد. زبان، موسیقی و فرهنگ کردها ممنوع شد و هویت فرهنگی و ملی آنان به شدت مورد حمله قرار گرفت. توجیه این حملات این بود که از دید ناسیونالیست های عرب، کردها «تجزیه طلب و متصل به اسراییل» هستند.

در ۲۳ آگوست ۱۹۶۲ دولت تصمیم گرفت به شکل غیرمنتظره ای در استان حسکه واقع در شمال سوریه آمارگیری انجام دهد. به نظر می رسید دولت سوریه نگران افزایش جمعیت کردهاست. سوری ها می خواستند شمار کردهایی که تابعیت سوری دارند و کردهایی که این تابعیت را ندارند را مشخص کنند. بسیاری از کردهایی که حتی تابعیت سوری داشتند در این آمارگیری شرکت نکردند. در نهایت تنها در عرض یک روز ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار کرد از داشتن تابعیت سوری محروم شدند.

کردها در دوره اسد پدر و پسر

بعد از اینکه حافظ اسد قدرت را به دست گرفت، در سال ۱۹۷۳ قانون اساسی جدید سوریه تدوین شد. برطبق این قانون، «سوریه کشور اعراب» بود. علاوه بر این، ادعا می شد که سوریه کشوری دموکراتیک است که در آن اصول برابری و آزادی بیان رعایت خواهد شد. اما اصلی ترین توجیه دولت برای عدم اجرای این اصول برقراری «حالت فوق العاده» در سوریه بود. «حالت فوق العاده» در سال ۱۹۶۲ اعلام شده بود و بعدها هم تمدید شد.  این قانون اختیارات نامحدودی به رییس جمهوری می دهد تا امورات سیاسی و زندگی شهروندان را تحت کنترل کامل بگیرد. علاوه بر اینها دو اصل ۳۰۷ و ۳۰۸ قانون مجازات در سوریه که مربوط است به ممنوعیت «تحریک تعصب نژادی» و ممنوعیت عضویت در گروه هایی که این تعصب را دامن می زنند، مهمترین اصولی هستند که بر طبق آنها فعالان کرد را سرکوب می کنند.

در دوره ای که حافظ اسد برسرکار بود، اتفاق مهمی در ارتباط با کردها رخ داد: حافظ اسد روابط گرمی با احزاب کرد ترکیه و عراق برقرار کرد. در سالهای دهه ۱۹۸۰ عبدالله اوجالان و حزب کارگران کردستان ترکیه، اجازه یافتند تا در دره بقاع  و دمشق مستقر شوند و از آنجا به عنوان پشت جبهه جنگ با ترکیه استفاده کنند. علاوه بر حزب کارگران کردستان، بعدها دو حزب کردعراقی یعنی اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان عراق  نیز اجازه یافتند تا در دمشق و قامیشلی دفاتری را راه اندازی کنند. انگیزه حکومت سوریه از پناه دادن به احزاب کرد ترکیه و عراق چه بود؟ و این سیاست چه تبعاتی داشت؟

یکی از اختلاقات تاریخی ترکیه و سوریه موضوع تقسیم آب فرات بوده است. آبی که سوریه به شدت به آن نیازمند است. ترکیه به دلیل اینکه موقعیت بهتر و سهم بیشتری از آب فرات داشته، همواره با اعتراض سوریه مواجه می شد. در واقع اصلی ترین دلیل پناه دادن به حزب کارگران کردستان، از سوی رژیم سوریه، موضوع آب بود. به این معنا که حکومت سوریه تلاش می کرد تا حضور پ ک ک را به عنوان کاردی علیه ترکیه بکار بگیرد تا در این میان قدرت چانه زنی سوریه در خصوص نحوه تقسیم آب فرات بیشتر شود. این سیاست تا سال ۱۹۹۸ از سوی سوریه دنبال شد. در این مدت تعداد زیادی از جوانان کرد سوریه به صفوف حزب کارگران کردستان ملحق شدند. حضور کردهای سوریه در صفوف پ ک ک به حدی پررنگ بود که تعدادی از آنها از جمله «باهوز اردال» و «نورالدین صوفی» بعدها حتی هدایت شاخه نظامی پ ک ک را هم به عهده گرفتند.

در سال ۱۹۹۸ کاسه صبر ترکیه لبریز شد و روابط ترکیه و سوریه به شکل بی سابقه ای به تیرگی گرایید. ترکیه  حتی نیروهای نظامی اش را در مرز مستقر کرد و تهدید به برخورد نظامی با سوریه کرد. و به این ترتیب حکومت سوریه تصمیم گرفت عبدالله اوجالان را از خاک خود اخراج نماید.

این تصمیم دولت سوریه، آغازی بود بر بهبود روابط بین دو کشور. بعد از اخراج اوجالان، بین ترکیه و سوریه «موافقت نامه آدانا» امضا شد. براساس این موافقت نامه، سوریه متعهد شد که از حزب کارگران کردستان حمایت نکند و اجازه فعالیت به اعضای این حزب ندهد. بعدها همکاریهای بین این دو کشور به حدی رسید که  دولت سوریه تعدادی از مخالفان کرد دولت ترکیه را تحویل مقامات ترک داد.

از سوی دیگر، حکومت سوریه با احزاب کرد عراقی یعنی حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان عراق روابط خوبی داشت. حمایت از این دو حزب به اختلافات سوریه و دولت عراق بر سر رهبری منطقه ای و نیز نوع تفسیرشان از ایدئولوژی بعثی مربوط می شد.

کردهای عراق در سال ۱۹۹۱ توانستند یک حکومت منطقه ای تشکیل دهند؛ از آن پس مناسبات حکومت سوریه با احزاب کردعراقی شکل محتاطانه تری پیدا کرد. چرا که حکومت سوریه از تاثیرات این حکومت منطقه ای بر وضعیت کردهای سوریه دلنگران بود.

سرکوب کردهای سوریه از یک طرف و حمایت مقطعی حکومت سوریه از احزاب کرد ترکیه و عراق از طرف دیگر منجر به گرایش بیش از پیش کردهای سوریه به جنبش های کرد در کشورهای دیگر شد و بالقوه تبعاتی را به همراه می آورد که کاملا به ضرر حکومت سوریه تمام می شد.

تقریبا همزمان با حمله آمریکا به عراق «حزب اتحاد دموکراتیک»  تاسیس شد. این حزب خود را متعهد به  ایدئولوژی عبدالله اوجالان معرفی کرد و هدف خود را تلاش برای «خودمدیریتی دموکراتیک» کردهای سوریه عنوان کرد. بسیاری این حزب را به عنوان شاخه پ ک ک در سوریه می شناسند. بخش عمده اعضای این حزب را آندسته از جوانان کرد سوریه تشکیل دادند که در سالهای قبل و بعد از دستگیری عبدالله اوجالان به حزب کارگران کردستان پیوسته بودند. به نوعی می توان گفت این حزب از حمایت کامل حزب کارگران کردستان هم برخوردار بود. همانطور که تاسیس  همزمان پژاک در کردستان ایران با حمایت حزب کارگران کردستان صورت گرفت.  همزمان با تاسیس حزب اتحاد دموکراتیک  و حمله آمریکا به عراق، روابط سوریه و ترکیه هم بیش از پیش رونق یافته بود.

بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین توسط ارتش آمریکا، کردهای عراق موقعیت قدرتمندی در معادلات عراق پیدا کردند. این موضوع تا حدودی  نگرانی های سوریه و حتی ترکیه را افزایش داد.  الهام گرفتن کردهای سوریه و ترکیه از مدل کردستان عراق می توانست برای هر دو حکومت نگران کننده باشد. در چنین فضایی در سوریه از یک سو حزب اتحاد دموکراتیک شروع به عضو گیری و سازماندهی جامعه کرد سوریه کرده بود و از سوی دیگر مدل  حکومت منطقه ای کردهای عراق هم کردهای سوریه را تحت تاثیر قرار داده بود.

بهار عربی و شروع اعتراضات در سوریه

بعد از آغاز اعتراضات در سوریه، موضوع حمایت یا عدم حمایت کردهای سوریه از اعتراضات، یکی از محورهای مورد مناقشه مربوط به تحولات سوریه بوده است.

در واقع می توان گفت که کردهای سوریه دو گرایش سیاسی را دنبال می کنند. بخشی از کردهای سوریه تحت تاثیر و نفوذ «حزب اتحاد دموکراتیک» هستند و بخشی دیگر تحت تاثیر و نفوذ «انجمن ملی کردهای سوریه».  اولی گفتمان سیاسی کردهای ترکیه و ایدئولوژی عبدالله اوجالان را در کردستان سوریه رهبری می کند و دومی که متشکل از ۱۰ حزب است، گفتمان سیاسی نزدیک به کردهای عراق را رهبری می کند و تحت نفوذ رهبران کرد عراقی است. در ماههای گذشته، «موضع رسمی» هر دو جریان، گذار از وضع موجود و نیز تلاش برای برقراری یک حکومت غیرمتمرکز در سوریه و همچنین حل «مساله کرد» در چارچوب سوریه بوده است.

در این میان، شورای ملی سوریه از آغاز تا کنون هیچگونه تلاشی برای ایجاد رابطه با حزب اتحاد دموکراتیک نکرده اما در طی ماههای گذشته تلاشهایی برای نزدیکی بیشتر این شورا با انجمن ملی کردهای سوریه در جریان بوده است.  حزب اتحاد دموکراتیک عمدتا با «انجمن هماهنگی ملی» که متشکل از نیروهای سکولار و چپ است، و بعد از «شورای ملی سوریه»،‌ دومین تشکل قدرتمند مخالفان سوریه است، همکاری دارد.

در واقع نگرانی مشترک حزب اتحاد دموکراتیک و انجمن ملی کردهای سوریه، موضع «شورای ملی سوریه» در قبال مساله کرد است. حزب اتحاد دموکراتیک از آغاز به این شورا بدبین بوده و این شورا را تحت تاثیر ترکیه دانسته. از سوی دیگر انجمن ملی کردها در ماههای گذشته با این شورا مناسباتی داشته و تلاش کرده تا نظر این شورا را برای استقرار یک حکومت غیرمتمرکز و نیز اعتراف به حقوق اساسی کردها جلب کند. اگر چه هر از چندگاهی رهبران این شورا و نیز معترضان سوریه برای جلب حمایت کردها تلاشهایی کرده اند اما هیچ کدام از این تلاشها نتوانسته نگرانیهای کردها را کاملا رفع کند. به نظر می رسد بعد از دو نشست اخیر استانبول، شکاف ها بین مخالفان کرد و عرب افزایش یافته است و برخی ازصاحبنظران کرد، از هم اکنون مخالفان عرب سوریه را متهم می کنند که در صورت پیروزی، در آینده به راحتی حاضر به تقسیم قدرت با کردها نخواهند بود.

نقش ترکیه 

 برخی از جریانات کرد، ترکیه را متهم می کنند که در مهندسی تحرکات «شورای ملی سوریه» نقش دارد و به دقت مراقب است تا کردهای سوریه در آینده موقعیت قدرتمندی پیدا نکنند. با این وجود پرسشی که پیش می آید این است: اساسا نقش و استراتژی ترکیه در این میان چیست؟

احتمالا ترکیه  مایل نیست یک حکومت منطقه ای کردها در سوریه تشکیل شود. وجود دو حکومت منطقه ای متعلق به کردهای سوریه و عراق، زنگ خطری برای حکومت ترکیه است. حکومتی که یکی از بزرگترین چالش های فعلی اش مساله کردها در خود ترکیه است.

به نوعی می توان گفت که استراتژی ترکیه در سوریه این است که مدل سیاسی مطلوب خود را به سوریه صادر کند و از سوی دیگر مانع از قدرت یابی کردهای سوریه در تحولات بعدی شود.  نکته ای که در این بین وجود دارد این است که ترکیه از نفوذ «حزب اتحاد دموکراتیک» که آن را شاخه سوریه پ ک ک می داند، هراسان است و به هیچ عنوان برایش قابل قبول نیست که این حزب در یک سیستم غیرمتمرکز در سوریه شریک قدرت  باشد. به همین دلیل رسانه های ترکیه تحرکات حزب اتحاد دموکراتیک را به دقت بررسی می کنند. رسانه های این کشور همچنین حزب اتحاد دموکراتیک و نیز حزب کارگران کردستان را متهم به جانبداری از رژیم بشار اسد و حتی سرکوب معترضان می کنند. اما در مقابل هر دو حزب این اتهامات را رد می کنند و این اظهارات را به مثابه تلاش ترکیه برای «بدبین کردن عرب ها نسبت کردها» ارزیابی می کنند.

ترکیه با توجه به موقعیت ژئوپولتیکی و ژئواستراتژیکی اش می خواهد به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب ایفای نقش کند و با دیپلماسی فعال خود در منطقه، به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای عمل کند. به نوعی می توان گفت که یکی از محورهای اصلی سیاست ترکیه، بازیابی اقتداری است که ترکها در دوره امپراطوری عثمانی داشتند. از دید گروهی از صاحبنظران، علاقه ترکیه به تحولات کشورهای عربی نیز در همین راستا و باهدف مدیریت و اعمال نفوذ بر کشورهای جهان عرب صورت می گیرد. در این میان علاوه بر تلاشهایی که ترکیه برای ارتباط گیری با جریان های عرب در منطقه انجام می دهد، از سوی برخی از جریانات مهم عرب نیز، ترکیه به عنوان یک مدل مطلوب سیاسی قلمداد می شود. به عنوان نمونه اخوان المسلمین سوریه، بارها از مطلوب بودن مدل ترکیه سخن گفته و روابط ترکیه و اخوان المسلمین سوریه رونق بسیای پیدا کرده است. حتی اخوان المسلمین مصر هم علاقه خود به مدل ترکیه را پنهان نکرده است.

به نظر می رسد استراتژیست های ترکیه، از تجریه عراق و عدم عمراهی ترکیه با آمریکا درس گرفته اند و اینبار می خواهند نقش فعالتری در تحولات سوریه داشته باشند. برخی از تحلیلگران براین باورند که عدم همراهی ترکیه با آمریکا در جنگ عراق، در نهایت به ضرر خود ترکیه تمام شد. چون جمهوری اسلامی ایران موقعیت قدرتمندتری در عراق پیدا کرد و ترکیه موقعیت های زیادی را از دست داد. به اعتقاد این تحلیل گران، در صورت همراهی ترکیه با آمریکا در جنگ عراق، این کشور می توانست نقش موثرتری در عراق ایفا کند و همچنین حساسیت هایی را که در مورد مساله کرکوک و نیز ترکمن های عراق دارد، به شکل بهتری مدیریت کند. پیشدستی اینبار ترکیه در سوریه، شاید به نوعی حکم جبران آن «کم کاری» را هم داشته باشد.

از اینها گذشته، ترکیه با حمایت از مخالفان دولت سوریه و نیز تقویت گرایش سیاسی مطلوب خود در سوریه، عملا می تواند جای پای خود را در آینده  سوریه محکم کند و هم می تواند روی نگرش اعراب سوریه نسبت به کردها تاثیر بگذارد و نیز چالش همیشگی خود با دولت های سوریه را که همان «چالش آب» است مهار کند.

مقامات سوری بارها ترکیه را متهم کرده اند که به شکل غیرعادلانه ای جریان آب فرات را مدیریت می کند و با سدسازی، اجازه نمی دهد که دولت سوریه سهم عادلانه ای از جریان آب داشته باشند. ترکیه  همواره این اتهامات را رد می کند. به نظر می رسد تحولات سوریه در این مورد هم چندان به ضرر ترکیه تمام نخواهد شد.

حاشیه ها

کردهای سوریه در طی ماههای گذشته شاهد حاشیه های زیادی بوده اند. بخش عمده این حاشیه به دلیل رقابت های گروهی و منطقه ای است که در سوریه در جریان است. شاید بتوان تمامی جریانات کرد سوریه و حتی کرد ایران را در دسته بندی خط سیاسی «کردستان ترکیه» و «کردستان عراق» گنجاند.

«گرایش کردستان ترکیه شامل حزب اتحاد دموکراتیک و حزب کارگران کردستان ترکیه می شود. این گرایش حتی اگر جدی ترین گرایش سیاسی در کردستان سوریه نباشد، یکی از جدی ترینهاست. دو عنصر «سازماندهی» و نیز «داشتن شاخه نظامی» موقعیت این طیف را تا حدودی برتر کرده. اما از سوی دیگر «انجمن ملی کردهای سوریه» که به رهبران کردعراقی گرایش دارد، طرفداران خاص خود را دارد و از حمایت اقلیم کردستان عراق نیز بهره مند است. از سوی دیگر برخی از احزاب کرد ایرانی هم به شدت موافق «انجمن ملی کردهای سوریه» و به شدت مخالف «حزب اتحاد دموکراتیک» هستند.

مدل مطلوب بسیاری از احزاب کردایرانی «مدل کردستان عراق» است.  مدل مطلوب «انجمن ملی کردهای سوریه» هم «مدل کردستان عراق» است. به نوعی تمامی احزاب کرد ایرانی وسوری را که به دنبال پیاده کردن این مدل در کشورهای خودشان هستند می توان «خواهر خوانده» همدیگر خواند. از سوی دیگر حزب حیات آزاد کردستان یا همان پژاک هم به حزب کارگران کردستان و حزب اتحاد دموکراتیک گرایش دارد و می توان این حزب را خواهر خوانده حزب اتحاد دموکراتیک خواند. چرا که هر دو آنها رهبر فکری و معنوی خود را عبدالله اوجالان می دانند. احزاب کرد ایرانی احتمالا بر این باورند که در صورتی که حزب اتحاد دموکراتیک در کردستان سوریه به یکی از قطب های قدرت تبدیل شود، این موضوع می تواند جایگاه پژاک در کردستان ایران را هم تحت تاثیر قرار داد و این موضوع برای آنان که پژاک را به رسمیت نمی شناسند، چندان مطلوب نیست.

از سوی دیگر، حزب اتحاد دموکراتیک هم به نظر می رسد که خود را تنها نماینده واقعی کردهای سوریه می داند و حاضر به همکاری جدی با گرایشات دیگر نیست و گاها به «تکروی» و حتی «تمامیت خواهی» متهم می شود.

در این میان منطق برخی از کردها این است که «اول حکومت را سرنگون می کنیم» و بعد بر سر نحوه اداره کشور به توافق می رسیم». اما در مقابل این منطق، عده ای دیگر استدلال می کنند که «اپوزیسیون سوریه اکنون که قدرت را در دست ندارد حاضر نیست حق خودگردانی کردها را به رسمیت بشناسد، در فردای پیروزی انقلاب احتمالا غیرممکن است به این حق تن بدهد».

تکرار سناریوی کردستان ایران یا کردستان عراق؟

در شرایط فعلی سوریه، وقوع دو سناریو محتمل است. یکی از آنها تکرار سناریوی کردهای ایران در سوریه است. کردهای ایران در جریان انقلاب ایران، عموما با انقلابیون همکاری می کردند و خواستار سرنگونی دولت شاه بودند. بعد از پیروزی انقلاب، جریانات کرد که خواستار خودمختاری کردستان در چهارچوب ایران بودند، کنترل امور را به عهده گرفتند اما حکومت جدید با اینکه در مقاطعی قول دادن خودمختاری را به کردها داد، اما هرگز در عمل به آن تن نداد.

 شرایط فعلی کردستان ایران، آنچیزی نبود که کردها قبل از انقلاب به دنبالش بودند و آن چیزی نشد که کردها بعد از انقلاب هم برای آن تلاش می کردند. یکی از سناریوهایی که احتمال وقوعش کم هم نیست، به نوعی تکرار تجربه کردستان ایران در کردستان سوریه است.

در کردستان عراق اما، کردهای عراق تا قبل از حمله آمریکا و متحدانش به عراق، توانسته بودند یک حکومت منطقه ای را از سال۱۹۹۱ تاسیس کنند. این رویداد وزن کردها را در معادلات آینده عراق به مراتب بیشتر کرد. آنها در طول بیش از یک دهه، تجارب زیادی کسب کرده بودند و توانسته بودند خود را به تمامی معادلات بعد از فروپاشی صدام تحمیل می کنند. این آمادگی قبلی، موقعیت ممتازی به کردستان عراق بخشید و با تصویب نظام فدرالیسم برای اداره عراق، کردها عملا موقعیتی را که قبلا داشتند تثبیت کرده و توسعه دادند. این گزاره که «اگر کردهای عراقی قبلا به خودمختاری دست نیافته بودند، بعدا هم  اهمیت چندانی به آنها داده نمی شد» تا حدودی می تواند واقع بینانه باشد. با در نظرگرفتن این موارد، باید گفت که کردهای سوریه امکان گذار مستقیم و بدون چالش به وضعیتی شبیه وضعیت فعلی کردستان عراق را عملا ندارند. اگر هم چنین گذاری ممکن باشد، قطعا برای کردها هزینه بر خواهد بود و موانعی جدی برسر راه آن وجود دارد.

کردهای سوریه در یک نقطه حساس تاریخی قرار دارند. از یک سو دل خوشی از حکومت های سوریه ندارند و خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوق خود هستند و از سوی دیگر اعتماد چندانی به مخالفان سوریه ندارند. برای همین گاهی در اعتراضات شرکت می کنند و گاهی ترجیح می دهند محتاطانه حرکت کنند. هر چه که هست، آنها به خوبی می دانند مسیر صعب العبوری در پیش دارند و می دانند حتی در صورت فروپاشی حکومت بشاراسد، تازه چالش های بعدی آنان شروع خواهند شد. اصل «راضی کردن کردها به حداقلها» از دید بسیاری از کردها، اصلی ترین چالشی است که باید با آن دست و پنجه نرم کنند.
منبع:بی بی سی فارسی


الاربعاء 11 أبريل 2012
           

هدهد نیوز | سیاست | مسائل ملي | جامعه وحقوق | دانش و فن آورى | زنان ومردان | ورزش | ديدكاه | گفتگو | فرهنگ و هنر | تروريسم | محيط زيست | گوناگون | ميراث | ويدئو | سلامت | سرگرمى