مناسبت های متعددی در مناطق مختلف ایران وجود دارد که اختصاص به گروههای مختلف مردمی دارد وتوسط آنها بزرگ داشته می شود. از جمله این مناسبت ها عید نوروز وچهارشنبه سوری، عیدفطر وعیدقربان، میلاد امام دوازدهم شیعیان، وفات فاطمه الزهرا و.... هستند که سطح گسترده ای از جامعه را شامل می شود. در حالی که مناسبت های دیگری نیز وجود دارد که به گروههای کوچک تری متعلق هستند نظیر اعیاد دینی صابئه در احواز یا دیگر اقلیت های مذهبی در گوشه وکنار کشور.
جمهوری اسلامی با اتکا به تجربه تاریخی اش از حضور گسترده وعاظ السلاطین (واعظان حاکمیت) خود در سراسر کشور، روزهای متعددی در طول سال را اختصاص به بزرگداشت شهادت ها و وفات ها داده است. در این زمینه خمینی محرم را مایه بقای نظام دانسته بود. عملکرد فرهنگی - سیاسی فعالیت مذهبی وعاظ السلاطین جمهوری اسلامی از منطقه تا منطقه متفاوت است. در مناطق مطلقا شیعی فلات مرکزی ایران، این فعالیت ها در راستای حفظ پایگاه مذهبی شیعه دربرابر جریانات غیرمذهبی و یا مدرن ضد دینی است. همچنین میدان دادن به جریانان های مذهبی فرقه گرای شیعی وحمایت آنها از دیگر اقدامات این وعاظ السلاطین است. مراسم "قالی شویان" درکاشان وهمچنین مراسم "عمرکشون" در مناطق مرکزی ایران از این قبیل است.
چند دهه است که در مناطق کوردنشین نظیر کرمانشاه و نیز مناطق بلوچستان و اهواز مراسم مذهبی از قبیل شهادت ها وولادت ها به ویژه ولادت امام دوازدهم، وسیله ای شده است برای هجوم به اهل تسنن ومذهب آنها. در کرمانشاه ولادت امام علی وامام زمان به شکل خیلی گسترده ای از سوی نظام جشن گرفته می شود وتمامی خیابان های شهر از پلاکاردها پر می شوند. در این روزها فضای حاکم بر شهر به شدت حالت ضد سنی به خود می گیرد. نگارنده در مدت اقامت تحصیلی چند ساله خود درکرمانشاه از نزدیک شاهد این وضعیت بود. چنین وضعیتی نیز در اقلیم اهواز برقرار است. سخنرانان مساجد وشعرای وابسته به نظام و یا فرقه گراهایی که به بیراهه رفته اند در این روزها هرآنچه از فحش وناسزا درچنته دارند نصیب خلیفه اول ودوم مسلمانان ابوبکر وعمر بن خطاب می کنند.
وفات دختر پیامبر بهانه دیگری است در دست جمهوری اسلامی تا به مخالفان سیاسی خود در کوردستان واهواز وبلوچستان بتازد. طی این مراسم با معرفی شدن عمر به عنوان حرمت شکن، انواع واقسام اهانت وفحش های رکیک ازبالای منابر شیعی در شهرهای مذکور نصیب عمر می شود.
کارکرد این مناسبت ها برای جمهوری اسلامی چیزی جز حمله به مخالفان سیاسی خود نیست. این مخالفان در کوردستان وبلوچستان اکثرا سنی هستند، در حالی که در اهواز اکثریت شیعه هستند. در اهواز بخشی ازنسل جوان عرب به منظور قطع رابطه فرهنگی با مرکز وتقویت گرایش خود به هویت عربی خود به تسنن روی آورده است. جمهوری اسلامی باترویج تحفه فرقه گرایی که آن را در عراق ولبنان ویمن به خوبی آزموده است واز نتیجه آن اطمینان خاطر دارد، در مناطق ملل ایران قصد دارد تا فعالان ملل را با بخشی از مردم خود رودررو قرار دهد. خطر آنجائی افزایش می یابد که جمهوری اسلامی با این کار قصد افزایش تنش میان شیعیان وسنیان ملل مذکور دارد.
اما چهارشنبه سوری که یک مناسبت زردشتی است از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در مناطق مرکزی ایران به ویژه تهران اهمیت خاصی دارد. پسران ودختران در این روز به منظور اظهار مخالفت خود با جمهوری اسلامی به یک سنت زرتشتی متوسل می شوند وخطر درآتش افتادن را به جان می خرند. در سالهای اخیر جمهوری اسلامی نیز به منظور گرفتن فرصت مخالفت از دست مخالفشان اجازه داده است تا در رسانه ها به چهارشنبه سوری پرداخته شود وتنها با اقداماتی علنی علیه امنیت نظام برخورد می کند. چهارشنبه سوری از سوی اپوزیسیون مرکزگرا در نقاط مرکزی ایران علیه نظام به کارگرفته می شود ودر نقاط حاشیه ایران در صورت وجود امکان برگزاری آن از سوی برخی مهاجران وارده به این مناطق، علیه ملل ساکن آن مناطق مورد بهره برداری قرار می گیرد. هر ساله شماری از رسانه های اپوزیسیون با انتشار اخباری درمورد برگزاری چهارشنبه سوری در اهواز سعی می کنند تا هویت این منطقه را مرکزگرانه قلمداد کنند و عرب هایی که اسلام برای آنها به یک فرهنگ تبدیل شده است را آتش پران معرفی کنند.
نوروز مناسبت ملی مهمی در ایران است که از سوی مرکزگرایان حاکم واپوزیسیون به شیوه هایی متفاوت وگاهی مشترک مورد بهره برداری قرار می گیرد. جمهوری اسلامی این مناسبت را بهانه ای می داند جهت تقویت وپیشبرد هرچه بیشتر طرح یکسان سازی فرهنگی خود در مناطقی که نوروز در فرهنگ مردمان آنها جایی ندارد. اقلیم اهواز از این قبیل مناطق است. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی هرساله بیش از سه میلیون مسافر تحت عنوان "راهیان نور" را ازگوشه وکنار ایران به اقلیم اهواز سرازیر می کند تا هم فضای نوروزی را براین اقلیم حاکم سازد وهم زمینه آشنایی مسافران بااین اقلیم وتشویق آنها به مهاجرت به آن را فراهم سازد. همچنین در این روزها رسانه های داخلی کشور فرهنگ وافسانه ها واساطیر فارسی را به بهانه نوروز آنچنان گسترده تبلیغ می کنند که هیچ کس حتی دورترین روستاها نیز از دست آن در امان نیست.
اپوزیسیون نیز با بهانه کردن نوروز به هرآنچه مذهبی است حمله می کند. آنها در حقیقت زیر لوای حمله به جمهوری اسلامی به دیگر ملل حمله می کنند. خلاصه گفتمان ارائه شده از وبسایت ها وشبکه های ماهوره ای اپوزیسیون عبارت است از حمله همه جانبه به اعتقادات مذهبی مردم از طریق فحاشی مستقیم ونفی وجود ملل وتاکید بر ملت تک فرهنگ ایران است. این امر درفضایی صورت می گیرد که با خود عطر مدرنیته غربی وآزادی های فردی را به واسطه خواننده ها ومجریان زن زیبا رو و جذاب حمل می کند.
در پاسخ به اقدامات تنگ نظرانه جمهوری اسلامی در محدودیت آزادی فردی طبقه های متوسط ومرفه که اکثرا مرکزنشین هستند اپوزیسیون به جای تاختن به اقدامات این رژیم، به عربها می تازد ودین وهویت وفرهنگ آنها را با اقدمات نژادپرستانه اش مورد هجوم قرار می دهد. این امر درحالی صورت می گیرد که ملل حاشیه ایران بیشترین ضرر را ازمذهبی بودن جمهوری اسلامی متحمل شده ومی شوند. شیعی بودن نظام برای اهل سنت نظیر کورد وبلوچ وبرخی عربها اهانت های مستمری را متوجه اعتقادات مذهبی آنها ساخته است و وحدت ملی این ملل را تهدید می کند و آنها را به دو دسته متاخصم شیعه وسنی تقسیم کرده است. همچنین نهادینه شدن دشمنی با عرب در متن تشیع فعلی ایران (تشیع صفوی) سبب شده است تاعربها به دلیل گناه بزرگی چون عرب بودن به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم مورد غضب شیعیان باشند.
اقدامات وعملکرد دوگانه اپوزیسیون زمانی واضح تر می شود که آنها از یک طرف فحش وناسزا گفتن به پیامبر اسلام وهرآنچه به اسلام مرتبط است را امری مسلم می دانند اما از طرف دیگر به ترویج مفاهیم دین زرتشتی می پردازند وبرمراسم برخاسته از این دین تاکید می کنند. این اپوزیسیون نام زرتشت را با احترام وپرستیژ خاصی به کار می برد. همچنین شاهد هستیم که در سال های اخیر بخش هایی از اپوزیسیون ایرانی دست دردست لابی قوی وثروتمند اروپایی مبشر مسیحیت شده است. شمار زیادی از شبکه ماهواره ای فارسی زبان اپوزیسیون به ترویج مسیحیت روی آورده اند. این اقدامات نه تنها جدی بودن شعار جدایی دین از سیاست اپوزیسیون را به کلی زیر سئوال می برد بلکه نشان می دهد که اپوزیسیون از سکولاریسم فرسنگها دور است وبه هیچ وجه نمی تواند کاندیدی باشد که ادعای دفاع بی طرفانه از آزادی انسانها در فردای پس از جمهوری اسلامی را داشته باشد. عملکرد اپوزیسیون از جهت عدم احترام به آزادی عقیده ملل حاشیه ایران، فرورفتن کامل درنژادگرایی و دگرستیزی در منشی کاملا مشابه با منش جمهوری اسلامی و به بهانه مخالفت با آن، هویت و وجود ملل غیرفارس را مورد هدف قرار داده است.
خط مشی اپوزیسیون در مخالفت با جمهوری اسلامی کاملا آگاهانه وحساب شده پی ریزی شده است. مخالفت با جمهوری به گونه ای درچارچوبی دگر ستیزانه و اسلام ستیزانه پی ریزی شده است که قبل از خود جمهوری اسلامی هویت ملل حاشیه ایران و عناصر اصلی ایستادگی آنها در برابر هجمه اسیمیلاسیون فرهنگی مرکزی (زبان و مذهب) را مورد هدف قرار داده است.
عید فطر وعید قربان دو عید مهم مسلمانان جهان هستند که در میان عرب های اهواز، اهل سنت بلوچ، ترکمن، کرد، ترک و... مهمترین اعیاد به شمار می روند. در مورد عربهای اهواز باید گفت که این ملت از لحاظ فرهنگی و تاریخی تنها دوعید فطر وقربان را جشن می گیرند. پس از انتفاضه 15 آوریل 2005 تاکنون، هرساله جوانان عرب در این دو مناسبت در اعتراض علیه سیاست یکسان سازی فرهنگی ومحدودیت های تام اعمال شده علیه فرهنگ عربی در اهواز دست به تظاهرات می زنند. در این روزها جوانان عرب با به تن کردن دشداشه سفید وچفیه سرخ خیابان های اهواز را به موجی سفید مبدل می سازند. در اولین سال اعتراض ها در عید فطر 2005 نیروهای امنیتی دو جوان عرب را از بالای پل پنجم اهواز به پایین پرت کرده و برخورد آنها با بستر خشک کارون سبب جان باختن آنها شد.
عید فطر درتهران به هیچ وجه شکل وشمایل یک عید بزرگ مسلمانان را ندارد. تنها یک نماز جماعت بزرگی برگزار می شود و همه به خانه های خود می روند وهیچگونه جشنی درکار نیست. همین وضعیت درباره نوروز در اهواز نیز صدق می کند.
روشن است که ملت ایران همه باهم یک رنگ نیستند وهمه باهم نه نوروز را جشن می گیرند ونه عید فطر وقربان را. هرگروهی عید خاص خود را دارد. حتی اعیاد ومناسبت های مشترک نیز با یک شیوه جشن گرفته نمی شوند و درقبال آنها هرملتی وگروهی رویکردی متفاوت دارد.
مخالفت مرکز و اقشار مختلف حاشیه و پیرامون با دولت مرکزی نیز به واسطه تمسک به مفاهیمی متفاوت صورت می گیرد. در مرکز رد اسلام وتمسک به مفاهیم دین زرتشتی مورد توجه جوانان قرار می گیرد ودر حاشیه رد تشیع صفوی وتمسک به هویت اسلامی غیرصفوی صورت می گیرد تا هویت ملی از گزند اسیمیلاسیون فرهنگی محفوظ بماند.
مرکزگرایانی که منکر تفاوت ها می شوند در حقیقت می خواهند که رویارویی ناسالم فرهنگی نهفته دربطن جامعه ادامه یابد تا در سایه برتری اپوزیسیون مرکزگرا از لحاظ امکانات مادی و دردست داشتن قدرت از سوی مرکزگرایان حاکم، به خواسته های غیرانسانی خود دست یابند. با این تفسیر ملاحظه می کنیم که اعیاد ملی توسط گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی و حاکمیت به اعیاد سیاسی مبدل شده وکارکرد و فلسفه آنها از گرایش های انسانی دور شده است.
جمهوری اسلامی با اتکا به تجربه تاریخی اش از حضور گسترده وعاظ السلاطین (واعظان حاکمیت) خود در سراسر کشور، روزهای متعددی در طول سال را اختصاص به بزرگداشت شهادت ها و وفات ها داده است. در این زمینه خمینی محرم را مایه بقای نظام دانسته بود. عملکرد فرهنگی - سیاسی فعالیت مذهبی وعاظ السلاطین جمهوری اسلامی از منطقه تا منطقه متفاوت است. در مناطق مطلقا شیعی فلات مرکزی ایران، این فعالیت ها در راستای حفظ پایگاه مذهبی شیعه دربرابر جریانات غیرمذهبی و یا مدرن ضد دینی است. همچنین میدان دادن به جریانان های مذهبی فرقه گرای شیعی وحمایت آنها از دیگر اقدامات این وعاظ السلاطین است. مراسم "قالی شویان" درکاشان وهمچنین مراسم "عمرکشون" در مناطق مرکزی ایران از این قبیل است.
چند دهه است که در مناطق کوردنشین نظیر کرمانشاه و نیز مناطق بلوچستان و اهواز مراسم مذهبی از قبیل شهادت ها وولادت ها به ویژه ولادت امام دوازدهم، وسیله ای شده است برای هجوم به اهل تسنن ومذهب آنها. در کرمانشاه ولادت امام علی وامام زمان به شکل خیلی گسترده ای از سوی نظام جشن گرفته می شود وتمامی خیابان های شهر از پلاکاردها پر می شوند. در این روزها فضای حاکم بر شهر به شدت حالت ضد سنی به خود می گیرد. نگارنده در مدت اقامت تحصیلی چند ساله خود درکرمانشاه از نزدیک شاهد این وضعیت بود. چنین وضعیتی نیز در اقلیم اهواز برقرار است. سخنرانان مساجد وشعرای وابسته به نظام و یا فرقه گراهایی که به بیراهه رفته اند در این روزها هرآنچه از فحش وناسزا درچنته دارند نصیب خلیفه اول ودوم مسلمانان ابوبکر وعمر بن خطاب می کنند.
وفات دختر پیامبر بهانه دیگری است در دست جمهوری اسلامی تا به مخالفان سیاسی خود در کوردستان واهواز وبلوچستان بتازد. طی این مراسم با معرفی شدن عمر به عنوان حرمت شکن، انواع واقسام اهانت وفحش های رکیک ازبالای منابر شیعی در شهرهای مذکور نصیب عمر می شود.
کارکرد این مناسبت ها برای جمهوری اسلامی چیزی جز حمله به مخالفان سیاسی خود نیست. این مخالفان در کوردستان وبلوچستان اکثرا سنی هستند، در حالی که در اهواز اکثریت شیعه هستند. در اهواز بخشی ازنسل جوان عرب به منظور قطع رابطه فرهنگی با مرکز وتقویت گرایش خود به هویت عربی خود به تسنن روی آورده است. جمهوری اسلامی باترویج تحفه فرقه گرایی که آن را در عراق ولبنان ویمن به خوبی آزموده است واز نتیجه آن اطمینان خاطر دارد، در مناطق ملل ایران قصد دارد تا فعالان ملل را با بخشی از مردم خود رودررو قرار دهد. خطر آنجائی افزایش می یابد که جمهوری اسلامی با این کار قصد افزایش تنش میان شیعیان وسنیان ملل مذکور دارد.
اما چهارشنبه سوری که یک مناسبت زردشتی است از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در مناطق مرکزی ایران به ویژه تهران اهمیت خاصی دارد. پسران ودختران در این روز به منظور اظهار مخالفت خود با جمهوری اسلامی به یک سنت زرتشتی متوسل می شوند وخطر درآتش افتادن را به جان می خرند. در سالهای اخیر جمهوری اسلامی نیز به منظور گرفتن فرصت مخالفت از دست مخالفشان اجازه داده است تا در رسانه ها به چهارشنبه سوری پرداخته شود وتنها با اقداماتی علنی علیه امنیت نظام برخورد می کند. چهارشنبه سوری از سوی اپوزیسیون مرکزگرا در نقاط مرکزی ایران علیه نظام به کارگرفته می شود ودر نقاط حاشیه ایران در صورت وجود امکان برگزاری آن از سوی برخی مهاجران وارده به این مناطق، علیه ملل ساکن آن مناطق مورد بهره برداری قرار می گیرد. هر ساله شماری از رسانه های اپوزیسیون با انتشار اخباری درمورد برگزاری چهارشنبه سوری در اهواز سعی می کنند تا هویت این منطقه را مرکزگرانه قلمداد کنند و عرب هایی که اسلام برای آنها به یک فرهنگ تبدیل شده است را آتش پران معرفی کنند.
نوروز مناسبت ملی مهمی در ایران است که از سوی مرکزگرایان حاکم واپوزیسیون به شیوه هایی متفاوت وگاهی مشترک مورد بهره برداری قرار می گیرد. جمهوری اسلامی این مناسبت را بهانه ای می داند جهت تقویت وپیشبرد هرچه بیشتر طرح یکسان سازی فرهنگی خود در مناطقی که نوروز در فرهنگ مردمان آنها جایی ندارد. اقلیم اهواز از این قبیل مناطق است. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی هرساله بیش از سه میلیون مسافر تحت عنوان "راهیان نور" را ازگوشه وکنار ایران به اقلیم اهواز سرازیر می کند تا هم فضای نوروزی را براین اقلیم حاکم سازد وهم زمینه آشنایی مسافران بااین اقلیم وتشویق آنها به مهاجرت به آن را فراهم سازد. همچنین در این روزها رسانه های داخلی کشور فرهنگ وافسانه ها واساطیر فارسی را به بهانه نوروز آنچنان گسترده تبلیغ می کنند که هیچ کس حتی دورترین روستاها نیز از دست آن در امان نیست.
اپوزیسیون نیز با بهانه کردن نوروز به هرآنچه مذهبی است حمله می کند. آنها در حقیقت زیر لوای حمله به جمهوری اسلامی به دیگر ملل حمله می کنند. خلاصه گفتمان ارائه شده از وبسایت ها وشبکه های ماهوره ای اپوزیسیون عبارت است از حمله همه جانبه به اعتقادات مذهبی مردم از طریق فحاشی مستقیم ونفی وجود ملل وتاکید بر ملت تک فرهنگ ایران است. این امر درفضایی صورت می گیرد که با خود عطر مدرنیته غربی وآزادی های فردی را به واسطه خواننده ها ومجریان زن زیبا رو و جذاب حمل می کند.
در پاسخ به اقدامات تنگ نظرانه جمهوری اسلامی در محدودیت آزادی فردی طبقه های متوسط ومرفه که اکثرا مرکزنشین هستند اپوزیسیون به جای تاختن به اقدامات این رژیم، به عربها می تازد ودین وهویت وفرهنگ آنها را با اقدمات نژادپرستانه اش مورد هجوم قرار می دهد. این امر درحالی صورت می گیرد که ملل حاشیه ایران بیشترین ضرر را ازمذهبی بودن جمهوری اسلامی متحمل شده ومی شوند. شیعی بودن نظام برای اهل سنت نظیر کورد وبلوچ وبرخی عربها اهانت های مستمری را متوجه اعتقادات مذهبی آنها ساخته است و وحدت ملی این ملل را تهدید می کند و آنها را به دو دسته متاخصم شیعه وسنی تقسیم کرده است. همچنین نهادینه شدن دشمنی با عرب در متن تشیع فعلی ایران (تشیع صفوی) سبب شده است تاعربها به دلیل گناه بزرگی چون عرب بودن به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم مورد غضب شیعیان باشند.
اقدامات وعملکرد دوگانه اپوزیسیون زمانی واضح تر می شود که آنها از یک طرف فحش وناسزا گفتن به پیامبر اسلام وهرآنچه به اسلام مرتبط است را امری مسلم می دانند اما از طرف دیگر به ترویج مفاهیم دین زرتشتی می پردازند وبرمراسم برخاسته از این دین تاکید می کنند. این اپوزیسیون نام زرتشت را با احترام وپرستیژ خاصی به کار می برد. همچنین شاهد هستیم که در سال های اخیر بخش هایی از اپوزیسیون ایرانی دست دردست لابی قوی وثروتمند اروپایی مبشر مسیحیت شده است. شمار زیادی از شبکه ماهواره ای فارسی زبان اپوزیسیون به ترویج مسیحیت روی آورده اند. این اقدامات نه تنها جدی بودن شعار جدایی دین از سیاست اپوزیسیون را به کلی زیر سئوال می برد بلکه نشان می دهد که اپوزیسیون از سکولاریسم فرسنگها دور است وبه هیچ وجه نمی تواند کاندیدی باشد که ادعای دفاع بی طرفانه از آزادی انسانها در فردای پس از جمهوری اسلامی را داشته باشد. عملکرد اپوزیسیون از جهت عدم احترام به آزادی عقیده ملل حاشیه ایران، فرورفتن کامل درنژادگرایی و دگرستیزی در منشی کاملا مشابه با منش جمهوری اسلامی و به بهانه مخالفت با آن، هویت و وجود ملل غیرفارس را مورد هدف قرار داده است.
خط مشی اپوزیسیون در مخالفت با جمهوری اسلامی کاملا آگاهانه وحساب شده پی ریزی شده است. مخالفت با جمهوری به گونه ای درچارچوبی دگر ستیزانه و اسلام ستیزانه پی ریزی شده است که قبل از خود جمهوری اسلامی هویت ملل حاشیه ایران و عناصر اصلی ایستادگی آنها در برابر هجمه اسیمیلاسیون فرهنگی مرکزی (زبان و مذهب) را مورد هدف قرار داده است.
عید فطر وعید قربان دو عید مهم مسلمانان جهان هستند که در میان عرب های اهواز، اهل سنت بلوچ، ترکمن، کرد، ترک و... مهمترین اعیاد به شمار می روند. در مورد عربهای اهواز باید گفت که این ملت از لحاظ فرهنگی و تاریخی تنها دوعید فطر وقربان را جشن می گیرند. پس از انتفاضه 15 آوریل 2005 تاکنون، هرساله جوانان عرب در این دو مناسبت در اعتراض علیه سیاست یکسان سازی فرهنگی ومحدودیت های تام اعمال شده علیه فرهنگ عربی در اهواز دست به تظاهرات می زنند. در این روزها جوانان عرب با به تن کردن دشداشه سفید وچفیه سرخ خیابان های اهواز را به موجی سفید مبدل می سازند. در اولین سال اعتراض ها در عید فطر 2005 نیروهای امنیتی دو جوان عرب را از بالای پل پنجم اهواز به پایین پرت کرده و برخورد آنها با بستر خشک کارون سبب جان باختن آنها شد.
عید فطر درتهران به هیچ وجه شکل وشمایل یک عید بزرگ مسلمانان را ندارد. تنها یک نماز جماعت بزرگی برگزار می شود و همه به خانه های خود می روند وهیچگونه جشنی درکار نیست. همین وضعیت درباره نوروز در اهواز نیز صدق می کند.
روشن است که ملت ایران همه باهم یک رنگ نیستند وهمه باهم نه نوروز را جشن می گیرند ونه عید فطر وقربان را. هرگروهی عید خاص خود را دارد. حتی اعیاد ومناسبت های مشترک نیز با یک شیوه جشن گرفته نمی شوند و درقبال آنها هرملتی وگروهی رویکردی متفاوت دارد.
مخالفت مرکز و اقشار مختلف حاشیه و پیرامون با دولت مرکزی نیز به واسطه تمسک به مفاهیمی متفاوت صورت می گیرد. در مرکز رد اسلام وتمسک به مفاهیم دین زرتشتی مورد توجه جوانان قرار می گیرد ودر حاشیه رد تشیع صفوی وتمسک به هویت اسلامی غیرصفوی صورت می گیرد تا هویت ملی از گزند اسیمیلاسیون فرهنگی محفوظ بماند.
مرکزگرایانی که منکر تفاوت ها می شوند در حقیقت می خواهند که رویارویی ناسالم فرهنگی نهفته دربطن جامعه ادامه یابد تا در سایه برتری اپوزیسیون مرکزگرا از لحاظ امکانات مادی و دردست داشتن قدرت از سوی مرکزگرایان حاکم، به خواسته های غیرانسانی خود دست یابند. با این تفسیر ملاحظه می کنیم که اعیاد ملی توسط گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی و حاکمیت به اعیاد سیاسی مبدل شده وکارکرد و فلسفه آنها از گرایش های انسانی دور شده است.