در خبرها آمده است که نام خلیج فارس از نقشه های جغرافیایی گوگل حذف شده است. اما در سایت کرهء گوگل (google earth) نام خلیج در دو شکل "خلیج فارس" و "خلیج عرب" درکنارهم منعکس شده است. پرسش اینجاست که جنجال حول مسئله نام خلیج (که فارس است یا عرب) چه باری را با خود به یدک میکشد و منافع چه جریانی را تامین میکند؟
آیا بحث حول مسئله نام خلیج بحثی تاریخی است و غرض ازاین جنجال روشن کردن نام تاریخی این خلیج است؟ پاسخ به این پرسش منفی است. چرا که بحث و بررسی حول تاریخ خلیج نیازی به هو وجنجال و نفرت پراکنی و حتی احتیاجی به دشمن تراشی ندارد. بلکه این امر موضوع بررسی تحقیقات دانشگاهی است و موضوع ایست که پژوهشگران تاریخ میتوانند مطالعه وتحقیقاتشان را به جامعه عرضه کنند. حتی این نوع تحقیقات نیز حقانیتی را به کسی نمیدهد. چه استنتاجی که از یک تحقیق تاریخی بوجود می آید نمیتواند مثال علوم دقیقه را به خود بگیرد. با این نگاه میتوان دریافت که جنجال حول مسئله نام خلیج نه یک بررسی تاریخی را مد نظر دارد و نه حتی یک تحقیق تاریخی مدلول نام آن خلیج میتواند باشد.
آیا بحث حول مسئله نام خلیج بحثی حقوقی است؟ اگر چنین بحثی مطرح می بود دیگر نیازی به عوام فریبی، نفرت پراکنی و دشمن تراشی نبود، بلکه این پرونده به یکی از دادگاههای بین المللی ارجاع میشد و مسئله در پروسه یک بررسی حقوقی حکمی میگرفت و قال قضیه کنده میشد. اما روشن است که بحث حول مسئله نام خلیج حتی بحثی حقوقی هم نیست. چرا که اگر چنین میبود، دولت ایران میتوانست از این جهت به دادگاهی بین المللی در این رابطه رجوع کند. اما چنین اتفاقی نیافتاده است.
آیا بحث حول مسئله نام خلیج یک مسئله سیاسی است؟ در اینجاست که بایستی مکث کرد و با پرسشهایی دیگر به کندوکاوی بیشتر حول این مسئله پرداخت.
آری، بحث حول مسئله نام خلیج یک بحث سیاسی است. بدین معنا که جریانات دخیل حول این مبحث میخواهد از قِبَلِ این جنجال سیاسی نمدی برای خود ببافد و سودی از آن ببرند. اما قبل از هر چیز بایستی ببینیم طرفین دعوا در این مبحث را چه کسانی تشکیل میدهند و چه مقاصدی را از این بحث دنبال میکنند.
طرفهای اصلی این بحث را چهار جریان مختلف تشکیل میدهد؛
اول: دولت جمهوری اسلامی
دوم: افکار عمومی لم داده به ناسیونالیسم افراطی در جامعه فارس ایران (پان فارسیسم)
سوم: دول عربی منطقه
چهارم: افکار عمومی تکیه کرده برناسیونالیسم عرب
اگر مسائل داخلی دول عربی منطقه را در این بحث به کناری نهیم و تنها به بحث حول جنجال برسر نام خلیج در ایران را مورد توجه قرار دهیم، دو جریان را در دامن زدن به این بحث دخیل خواهیم یافت:
یک: دولت جمهوری اسلامی
دو: گرایش ناسیونالیسم افراطی جامعه فارس در اپوزیسیون سیاسی. (مدافعان پان فارسیسم)
منافع جمهوری اسلامی در برپایی این جنجال چیست؟
هدف جمهوری اسلامی در شعله ورکردن بحث و جدل حول نام خلیج (عربی است یا فارسی)؛
یک: تحریک افکارعمومی لم داده به ناسیونالیسم افراطی (پان فارسیسم) درایران و خارج از ایران و جلب حمایت آن بخشی از جامعه فارس و همراه کردن آن بخش با سیاست های دولت جمهوری اسلامی است. این سیاست بخشی از مردم را که آلوده ناسیونالیسم افراطی وپان ایرانیستی هستند، از متن مردم کنده و به سوی رژیم میکشاند و آن بخش از مردم را بصورت تاکتیکی هم شده باشد با دشمن خویش (جمهوری اسلامی) آشتی میدهد.
دو: جلب حمایت گرایش ناسیونالیسم افراطی در جامعه فارس از سوی رژیم، شکاف در اوپوزیسون جامعه فارس را عمق بیشتری می بخشید و دو دستگی حاصل ازاین حمایت به تضعیف نیروهای سیاسی مخالف رژیم در جامعه فارس منجر شده و جنبش سیاسی را در مقابل یک شکاف جدی قرار می دهد.
گاه در مطبوعات و مئدیا چنین وانمود میشود که گویا اسم خلیج با منافع مردم ایران! که در واقع همان ملیت فارس در ایران است، گره خورده است. اما یک نگاه دقیق به مسئله نشان میدهد که به میدان آمدن این جدل تنها و تنها در استخدام منافع دولت جمهوری اسلامی و سیاستهای مردم فریب آن قرار دارد. بنابراین منطقا عملکرد مترقی در جنبش سیاسی جامعه فارس ایران بایستی افشاء سیاستهای عوام فریبانه جمهوری اسلامی و ممانعت از انشقاق در صفوف نیروهای سیاسی آن جامعه در مبارزه علیه تمامیت جمهوری اسلامی باشد، نه عکس آن.
موضع منطقی ملیتهای غیرفارس
با وجود اینکه ایران یک کشور چند ملیتی است، اما دولت حاکم (جمهوری اسلامی) بر این کشور ماهیت مولتی اتنیک ندارد. ماهیت و ساخت دولت ایران تک اتنیکی (فارسی) است. درعین حال دولت جمهوری اسلامی دولتی استبدادی (دینی) در قبال خلق فارس و دولتی استعماری در قبال ملیتهای غیرفارس ساکن ایران(ترک، کرد، بلوچ، عرب و...) است.
احزاب سیاسی و فعالین مدنی متعلق به ملیتهای غیرفارس از دو سو خود را با بحث حول نام خلیج بیگانه میبینند:
یک: این بحث و جنجال حول آن تنها در جهت انحراف اذهان عمومی داخل کشور از مسئله اصلی کشور یعنی "استمرار حیات نظام جمهوری اسلامی" به مسائل فرعی و یکسویهء "نام خلیج" و "فارسی" بودن یا نبودن آن است.
دو: مباحثه حول نام خلیج (که فارس است یا عرب) مسئله ملیتهای غیرفارس ایران و از آن جمله ملیت ترک، ملیت کرد، ملیت بلوچ، ملیت ترکمن و... نیست. دراین معضل تنها ملیت عرب الاهواز ذینفع برای اظهار نظر است. چرا که این خلیج با تاریخ این مردم بی هیچ تردیدی گره خورد است. دولت استبدادی و استعماری حاکم درایران تلاش میکند با این هو و جنجال حول مسئله نام خلیج آن را به فضای جوامع غیرفارس ایران نیز بکشاند. ترتیب دادن تظاهرات مهندسی شده رژیم مبنی بر حمایت مردم تبریز از نام خلیج فارس غیر از یک بازی کثیف استعماری چیزدیگری نیست. ملیتهای غیرفارس درایران مستعمره دولت استبدادی واستعماری فارسی درایران هستند و روشن استکه سیاستهای این دولت در جهت بهره برداری های کثیف از مستعمرات خود (آذربایجان، کردستان، عربستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و...) باشد. اما جنبش های ملی-دمکراتیک متعلق به ملیتهای غیرفارس هرگز نه آلوده ترفندهای رزیلانه و عوام فریبانهء رژیم جمهوری اسلامی میشوند و نه اساسا در جهت منافع استعمارگران داخلی (دولت فارس/شیعه محور ایران) عمل میکنند. مسئله خلقهای غیرفارس تنها و تنها تلاش برای تحقق حق تعیین سرنوشت خویش و تشکیل دولت در مناطق ملی خود هستند و نه چیز دیگر.
سه: نیروهای سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس بشدت با سیاست جمهوری اسلامی در تحریک ناسیونالیستهای افراطی فارس و تحرک بخشیدن به جریان نژادپرست در جامعه سیاسی فارس علیه ملیتهای غیرفارس بشدت مخالفت میکنند. فعالین ملیتهای غیرفارس به نیکی میدانند که وارد شدن درجنجالی که رژیم حاکم آتش آن را بر افروخته و ناسیونال شونیسم فارس با میدانداری اش به تحکیم پایه های جمهوری اسلامی کمک میکند، نه تنها منافعی برای کل مردم ایران از آن متصور نیست، بلکه جنجال حول مسئله نام خلیج در تعارض آشکار با منافع ملیتهای غیرفارس قرار دارد. در عین حال این سیاست در جهت تحکیم گرایش ناسیونالیسم افراطی فارس در جامعه ایران است.