ایران وایر- اواخر سال گذشته، احمد توکلی، نماینده مجلس و از منتقدین اصولگرای محمود احمدی نژاد در گفت و گو با روزنامه دنیای اقتصاد گفت: "حداد عادل يك بار به شوخي گفت، خدا احمدي نژاد را خلق كرد، بعد پشيمان شد و قالب اش را هم شكست! بايد فراموش كنيد شخصي مانند احمدي نژاد وجود داشته."
به نظر می رسد کمتر کسی حرف او را جدی گرفته باشد. این روزها، انبوهی از تحلیل ها درباره بازگشت احمدی نژاد به چشم می خورد و برخی خبر داده اند او شاید در انتخابات میاندوره ای مجلس در شهر نهاوند وارد عرصه شود.
نشانه های دیگر هم کم نیستند؛ تیم رسانه ای احمدی نژاد فعال شده، روزنامه شرق از گردهمایی مداوم وبلاگ نویسان حامی او خبر داده است. در فضای مجازی هم چند دو وب سایت جدید در حمایت از او راه اندازی شده، جلسات احمدی نژاد و معاونان و برخی وزرای دولتش مرتب برگزار می شود و غلامحسین الهام، موجه ترین اصولگرای حامی احمدی نژاد نیز فراخوان اتحاد احمدی نژادی ها را صادر کرده است. در عین حال احمدی نژاد این روزها بیشتر در قالب یک فرد حزب الهی در مراسم هایی چون نماز جمعه، تشیع جنازه شهدا، مراسم ختم یا بزرگداشت برخی چهره های حکومتی، عزاداری های بیت خامنه ای و ... حضور پیدا می کند و سفرش به مناطق جنگی هم با توجه به سفر نوروزی خامنه ای به آن مناطق جالب توجه بود.
درست است که او عضو حزبی نیست و احزاب اصولگرا هم مرزبندی های جدی ای با او پیدا کرده اند ولی فعلا از شخصیت حقوقی اش در مجمع تشخیص و نهادی چون دانشگاه ایرانیان می تواند به عنوان هسته های تحرک اولیه استفاده کند. مهره های ارشد و میانی وفادار به او هم به اندازه کافی در هشت سال گذشته ثروتمند شده اند که بتوانند پشتوانه مالی یک حرکت تازه را فراهم کنند.
در وجه تحلیلی تر، یک استدلال مهم و قابل توجه، روحیه شخصی احمدی نژاد است. تردیدی نیست که او فردی به شدت شهرت طلب است. عاشق و در عین حال استاد تمام عیار بهره برداری از رسانه هاست. آرمان گرایی اش او را به این باور رسانده که باید در مسیر تشکیل حکومت جهانی با محوریت امام زمان بکوشد. تلفیق این رویا با منش تکلیف گرایی مذهبی از او شخصیتی مصر و در عین حال جسور برای فعالیت های سیاسی به تصویر می کشد.
احمدی نژاد اهل انتقام نیز هست. برخوردهای مکررش با مخالفانش در دولت به ویژه نزدیکان علی لاریجانی به خوبی نشان داده او از هر فرصتی برای انتقام گیری سیاسی استفاده می کند. او در انتخابات ردصلاحیت مشایی را یک ظلم بزرگ دانست و احتمالا وظیفه خویش می داند که این ظلم بزرگ را تلافی کند.
در کنار این میل شخصی، نگاه کلان نظام نیز اهمیتی وافر دارد. با توجه به میل ظاهری رهبر ایران به ساماندهی حاکمیتی بر اساس موازنه سیاسی، علی خامنه ای این انگیزه را دارد که احمدی نژاد در سطحی از قدرت حضور داشته باشد. از نظر سابقه هم می توان شواهدی را یافت. پس از ماجراهای تابستان 88 که منجر به برکناری مشایی از معاون اولی شد، رهبر ایران تاکید کرد عدم امکان حضور در این سمت، به معنای نفی شایستگی در سمت های دیگر نیست. در عین حال او به اندازه اصولگرایان به احمدی نژاد بی اعتماد نبود. در ماجرای مکتب ایرانی که توسط مشایی مطرح شد، رهبر ایران صریحا با برداشت اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مخالفت کرد و گفت اینطور نیست که این افراد بخواهند ایران را در مقابل اسلام قرار دهند. در همین حال، موافقت رهبر ایران با عفو ملک زاده، رئیس پیشین میراث فرهنگی که به مفاسد گسترده مالی متهم شده بود و ناتوانی قوه قضائیه در برخورد قضایی با برخی مهره های دولت احمدی نژاد در دوران زمامداری اش، نشان داد که خامنه ای علیرغم دلخوری و عدم اعتماد سابق، چندان موافق برخوردهای سخت و حذفی با این گروه نیست.
در زاویه ای دیگر، حلقه یاران احمدی نژاد کماکان گرد او هستند و ذائقه خرد و کلان نسبت به آنها دچار ابهام و تشویش است. علاوه بر مسائل کلان مالی و فساد اقتصادی که پیرامون رحیمی معاون اول دولت احمدی نژاد و مرتضوی، رئیس سابق سازمان تامین اجتماعی مطرح است، اصولگرایان نسبت به چهره هایی چون مشایی و بقایی حساسیت های خویش را حفظ کرده اند. تابستان 88 وقتی محمود احمدی نژاد، رحیم مشایی را به عنوان معاون اولش معرفی کرد، علی خامنه ای، رهبر ایران در نامه ای به او نوشت که این انتخاب به مصلحت حامیان رئیس جمهور نیست و موجب تفرقه می شود. صدور اجازه بازگشت این حلقه و محمود احمدی نژاد هم می تواند چنین هشدارهایی را درباره رهبر ایران مطرح کند و امکان اجازه یا مانور قوی را سلب کند. روحیه سرکش، خاطره تلخ خانه نشینی 11 روزه، فقدان روحیه همجوشی با روحانیت و جاه طلبی سیاسی احمدی نژاد هم دیگر مولفه های مقوم و مکمل عدم اجازه بازگشت کلان تیم احمدی نژاد محسوب می شود.
برخی دیگر هم از فقدان مرجعیت سیاسی و انسجام تشکیلاتی در میان اصولگرایان و ناکامی دولت روحانی به عنوان مولفه های مقوم این بحث یاد کرده اند. اصولگرایان در ماه های اخیر تلاش زیادی کرده اند که چهره ای جامع پیدا کنند ولی همه تلاش های شکست خورده است. سنتی هایی چون مهدوی کنی، محمد یزدی، مصباح یزدی و حتی جنتی ناکام بوده اند و ناطق نوری هم حاضر نیست. فعلا مهم ترین چهره، علی لاریجانی است که او هم بعید است سرنوشتی جز بقیه داشته باشد. با این حال، این خلاء سبب نمی شود که آنها بار دیگر اجازه بدهند میدان دست احمدی نژادی ها بیفتد. آنها به قمیت ردصلاحیت و دلگیری عظیم هاشمی، کلک مشایی را کندند، اکنون حاضرند هزینه های بالاتری هم بدهند.
به این مولفه می توانید انگیزه قوی برخی اصولگرایان برای جبران مافات به ویژه از مسیر قضایی از احمدی نژاد و اثبات فاسد بودن این تیم را گره بزنید تا مشخص شود که حداقل از سوی اصولگرایان اقبالی برای بازگشت یا استقبال ولو حداقلی از محمود احمدی نژاد وجود ندارد. دو هفته پیش خبرهایی در شبکه های مجازی اجتماعی درباره انتشار یک جزوه داخلی در سپاه منتشر شد. بر اساس محتویات این جزوه سپاه درباره جریانی که توسط اصولگرایان، جریان انحرافی نامیده شده، زیاده روی و بزرگنمایی کرده است. اگر خبر درست باشد، چنین اعترافی می تواند منجر به اقدام برای جبران شود ولی سقف این جبران را می توان سکوت و یا اعتماد محدود در لایه های معین دانست نه اعتماد مجدد در سطح کلان.
در سطح خارجی هم رئیس جمهور سابق ایران از منظر بین المللی جایگاه مناسبی ندارد. پایان دوره او به عنوان پایان یک دوره بد تلقی شده و چرخش کلان سیاست ایران مورد استقبال قرار گرفته است. تنها دلخوشی او و حامیانش، بقایای کشورهایی چون ونزوئلاست که حامیان احمدی نژاد می توانند گاهی در سفارتش در تهران حضور پیدا کنند و عکس های یادگاری بگیرند.
با وجود عمومیت مخالفت اصولگرایانه با احمدی نژاد، یک استثناء وجود دارد، آیت الله هاشمی شاهرودی. او کماکان یکی از موثرترین چهره های روحانی ساختار سیاسی بالادستی است. علاوه بر نزدیکی فکری و سیاسی به رهبر ایران، از قدرت نفوذ بالایی در عراق برخوردار است. برخی نزدیکان احمدی نژاد مانند ملک زاده کماکان معتمد هاشمی شاهرودی هستند. رابطه او و تیم احمدی نژاد همواره خوب بوده و هاشمی شاهرودی از جمله معدود سران جمهوری اسلامی است که موضع گیری صریحی علیه این تیم نکرده است.
بر خلاف نفوذ بالادستی هاشمی شاهرودی در ساختار سیاسی، او در در عرصه اجتماعی از قوت چندانی برخوردار نیست. سال گذشته تلاش هایی نه چندان موفق از سوی حامیانش برای راه اندازی تشکل های مذهبی در قم صورت گرفته ولی این تلاش ها کافی نیست. او برای تداوم و یا گسترش ضریب نفوذش در عرصه اجتماعی نیازمند یک شبکه پایین دستی است. اگر اکنون ترکیب حسن روحانی با هاشمی رفسنجانی می تواند یک شاخه را پیش ببرد، علی و صادق لاریجانی از زوایه ای دیگر زور می زنند و محمد خاتمی و حسن خمینی به همپوشانی سیاسی یکدیگر مشغول هستند، به طور طبیعی هاشمی شاهرودی نیز نیازمند یک زوج است.
سال گذشته پس از ردصلاحیت اسفندیار رحیم مشایی در انتخابات ریاست جمهوری، برخی حامیان احمدی نژاد از هاشمی شاهرودی گلایه مند بودند که چرا از قدرت خویش برای حل مشکل استفاده نکرده است. گلایه ها مقطعی و محدود بودند. آنها به خوبی از ظرفیت سیاسی، فقهی و حتی قضایی هاشمی شاهرودی آگاه هستند و مایلند که از این ظرفیت بهره گیرند. با وجود این انگیزه ها، زمین بازی هاشمی شاهرودی هم مانند احمدی نژاد سست است. میل به بازیگری سیاسی هاشمی شاهرودی تعبیر به هوسرانی او برای جانشینی رهبر ایران تعبیر می شود و حساسیت های را بیشتر بر می انگیزد.
پس لرزه های اختلاف علی خامنه ای و میرحسین موسوی، حدود سه دهه است کم و بیش فضای سیاسی ایران را متاثر ساخته، به پیوست همین شکاف، دوگانه خامنه ای – هاشمی نیز کماکان فعال است. دوگانه احمدی نژاد – لاریجانی ها نیز قابلیت تبدیل به دوگانه نیمه فعال شاهرودی – لاریجانی ها را دارد. به نظر می رسد این آن چیزی است که باید در بازگشت احمدی نژاد جدی گرفته شود نه داستان یارانه، مسکن مهر و یا حتی تقابل با اصلاح طلبان.