احمدی نژاد شامگاه روز شنبه ۵ فروردین، ۲۵ مارس، در خانه فرهنگ ایرانیان در شهر دوشنبه، طی سخنانی شاهنامه فردوسی را "توحید نامه" خواند.
او گفت که ملت ایران پس از پذیرش اسلام مشاهده کردند که امویان و عباسیان "که بویی از راه و مرام پیامبر" نبرده بودند، بر ملت ایران حاکم شده و "شخصیت ملت را تحقیر و استعدادهایشان را لگد مال کردند" و در این شرایط این فردوسی بود که هویت موحد، عدالت خواه، آزادی طلب و انسانی ملت ایران را مجددا احیا کرد.
به گفته احمدی نژاد: "فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد."
او همچنین کوروش، پادشاه هخامنشی را "جوان ایرانی عدالت طلب و آزادی خواه" معرفی کرد و به سخنان خود در جلسهای که نزدیک به دو سال پیش به مناسبت رونمایی از منشور کوروش در ایران برگزار شده بود اشاره کرد و گفت: "البته برخیها هم از این سخنان من ناراحت شدند."
سپتامبر دو سال قبل، آقای احمدی نژاد در مراسم رونمایی منشور کوروش در تهران، ضمن تجلیل از کوروش از او به عنوان شاه جهان یاد کرد.
اظهارات احمدی نژاد در آن زمان با کلیک واکنشها و انتقادهای تندی به ویژه از سوی گروههای اصولگرا رو به رو شد.
اکنون آقای احمدی نژاد می گوید که در آن جلسه از دو گروه نام برده که از قدرتمند شدن ایران، میترسند: "یک دسته قلدرهایی که میخواهند بر جهان حاکم شوند و شخصیت و فرهنگ و داشتههای ملت را چپاول کنند" و یک دسته هم "آدمهای حقیر و کوچکی هستند که میخواهند همواره به عنوان پیشقراول ملت ایران نقش آفرینی کنند".
او افزود که این گروه دوم "به ویژه در دویست سال اخیر تلاش کردهاند ملت ایران را کوچک نگه دارند تا بتوانند خود را بر آنها حاکم کنند."
سومین "جشن جهانی نوروز"، امروز یکشنبه ۶ فروردین (۲۵ مارس) با شرکت روسای جمهور کشورهای ایران، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان در شهر دوشنبه برگزار شد.
آقای احمدی نژاد به همراه علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه، حمید بقایی معاون اجرایی، اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر و مجتبی ثمره هاشمی، دستیار ارشد خود و حسن موسوی رئیس سازمان میراث فرهنگی، روز شنبه ۵ فروردین وارد دوشنبه شد.
قرار است چهارمین و پنجمین جشن جهانی نوروز در کشورهای ترکمنستان و افغانستان برگزار شود.
امیر مؤمنان ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ در نهج البلاغه سخن متینی دارد، آن جا که فرموده است: الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلا أَنْ لا یَعْرِفَ قَدْرَه، عالم کسی است که قدر و اندازه خویش بشناسد. برای جاهل هم، همین بس که قدر و اندازه خویش را نشناسد.
امروز که سخنان آقای احمدی نژاد را در تاجیکستان خواندم، سخنانی که بدون مشورت عالمان و فرهیختگان و فقیهان و فیلسوفان اسلامی، و صرفا از سر تفنن و بدون داشتن معلم بیان می شود، دانستم که دست کم یکی از مشکلات اصلی ما همین است که قدر خود را نمی شناسیم. آدمی که قدر خود را نشناسد، چه شخصی که خود را تحقیر می کند و چه کسی که خود را بی دلیل بزرگ نشان می دهد، فردی ناآگاه است که از صراط مستقیم و حد اعتدال خارج می شود.
تا امروز میدانستیم که شماری از مورخان تاریخ ادبیات گفته اند فردوسی زبان فارسی را احیا کرد، و خود فردوسی هم این را در شعری گفته است که «عجم زنده کردم بدین پارسی»، اما نمی دانستیم روزی خواهد رسید که رئیس جمهوری کشور اسلامی ایران، سی و اندی سال پس از تلاش بی وقفه و دادن هزاران شهید برای اسلام توسط یک ملت آن هم برای احیای اسلام، مدعی شود که فردوسی مکتب پیامبر (ص) را هم نجات داده است. این عین نژاد گرایی افراطی است، سخنی که نه به نفع فردوسی است، نه به نفع اسلام، نه به نفع ایران و نه به نفع جمهوری اسلامی. این ایدئولوژی به درد اوائل دوره رضاخان می خورد که عاقبت سر از ناسیونالیسم افراطی درآورد و هیچ چاره ای از مشکلات ملی و بین المللی و تمدنی ما را حل نکرد.
سالهاست متقابلا به دلیل کبر و تکبر و تبختر موجود در شماری از عربهای ناسیونالیست، متهم هستیم که همچنان بر آیین مجوسیت هستیم و آن را در پرده اسلام خواهی پنهان کرده ایم. امروز که این مطالب از زبان یک مقام رسمی در جمهوری اسلامی توسط مسلمانان عرب و افریقایی و ترک شنیده می شود، به عنوان بهترین شاهد و مدارک برای یک دور تازه از اتهامات علیه ایران و انقلاب اسلامی از سوی دشمنان نژاد پرست ما بکار گرفته خواهد شد.
به این جمله که شاه بیت مطالب بی پایه مطرح شده در سخنرانی احمدی نژاد در میان ایرانیان در تاجیکستان است توجه کنید: « فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد». (مشروح مطالب را در سایت اطلاع رسانی ریاست جمهوری ببینید: http://www.president.ir/fa/36123 )
ایران تنها به اندازه خود، و در همان حد، در پیشرفت اسلام سهم دارد، همچنان که عرب و ترک و هندی و ازبک و افریقایی هر کدام از نظر فکری و فرهنگی و جغرافیایی سهم دارند. این چه امتیازی است که یک ایرانی در تعریف از خود بگوید و خود را برتر از دیگران بداند؟ آیا چنین تعریف های بی جایی از خود، آن هم از زبان خود و نه دیگران، معقول و مقبول است؟ کدام مورخ منصفی آن همه زحمت و تلاش برای اسلام را در سراسر تمدن اسلامی از کاشغر تا ساحل اقیانوس اطلس کنار می گذارد و تنها روی ایران حساب باز کرده و دیگران را نااهل می شمرد و به آنان جسارت می کند؟
باید دانست که کسی با زدن حرفهای بزرگ، بزرگ نمی شود، این عقل سلیم و عمل آدمی است که انسان و یک ملت را بزرگ می کند. تاریخ، ادبیات نیست که با لفاظی و افزودن «ترین» و نوشتن انشاء و بکار بردن کلمه قله بتوان آن را درخشان کرد، تاریخ عبارت از آن است که ملتی با تواضع، در تعامل با دیگر ملل نقش طبیعی و معقول خود را در ساختن تمدن اسلامی و در سطح وسیع تر انسانی ایفا کند.
این نخستین بار نیست که این مطالب توسط ایشان مطرح می شود و مطمئن هستیم که هیچ یک از دانشمندان و محققان منصف ایرانی، حتی از میان ناسیونالیست های افراطی ایرانی هم برای این اظهارات که معمولا هم سیاسی است، ارزش قائل نیست، اما باید این نکات را گوشزد کرد تا آیندگان بدانند اظهار این مطالب سست و بدون استدلال ربطی به نگاه منصفانه تاریخی در باره سهم ایران در تمدن اسلامی ندارد.
منبع: خبر انلاین