​مجاهدین خلق..از امید تا واقعیت / مقاله ای از نویسنده سعودی: عاید الشمری

عاید الشمري، سازمان مجاهدین خلق، رژیم ایران،خامنه ای،پاریس، عراق، نوری المالکی، امریکا،خمینی،مریم رجوی

چنانچه به فعالیتهای مجاهدین خلق و یا به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی در پاریس  که همراه با ترتیبات و پوشش رسانه ای عالی و حضور شخصیتهای برجسته، بنگری، ممکن است جو گیر شوی اما کارشناسان می دانند که برخورد مجاهدین خلق با هم تباران ما در احواز اشغالی همان برخورد نژاد پرستانه خمینی است؛برغم ادعای دمکراسی، آنها به حق تعیین سرنوشت برای احوازیها اعتقادی ندارند. البته نژاد پرستی آنها تنها علیه احوازیها نیست، بلکه علیه کوردها، بلوچها وملتهای غیر فارس دیگری نیز هست و به جنایات رژیم ایران علیه این ملتها اعتراف نمی کنند و همچنین بر "فارس" بودن خلیج عربی اصرار می ورزند وخطرناکتر از آن به اشغال جزایر امارات از سوی ایران اعتراف نمی کنند وآنها را ایرانی می دانند.
 
سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از سازمانهای سیاسی سرتاسری و قدیمی و باتجربه ای بلند نه تنها در ایران بلکه در جهان است، این سازمان سال 1965 میلادی با هدف سرنگونی رژیم شاه ایران تشکیل شد وبرای اولین بار مردم ایران نام "مجاهدین خلق " را از تلویزیون رسمی در اواخر سال 1970 میلادی شنیدند.زمانی که ساواک از کشف "تشکیلات سیاسی" با هدف سرنگونی رژیم شاه خبر داد، دهها تن از اعضای این تشکیلات بازداشت و تعدادی از رهبران و موسسان آن نیز اعدام شدند.
 
سازمان از هدف اصلی خود که همانا سرنگونی "شاه ایران" بوده دست برنداشت وبیشتر کسانی که سالهای نخست انقلاب را شاهد بودند  بر نقش بارز و استراتژیک مجاهدین خلق و هواداران آنها در جریان سرنگونی شاه تأکید می کنند و آنرا نتیجه پشتوانه مردمی وسیعی می دانند که مجاهدین خلق مخصوصا در تهران داشتند.
 
پس از سرنگونی "شاه" اختلافات بین مجاهدین خلق و خمینی که تظاهر به نداشتن هیچ برنامه سیاسی جز مراعات حقوق مردم ایران و تحقق عدالت می کرد،شروع شد و "آخوندهای افراطی" پیرامون خمینی جمع شدند و مرحله زیر پا گذاشتن تعهداتی که خمینی داوطلبانه داده بود سر رسید، و نیات درونی وی آشکار گشت و کوشش برای صدور انقلاب و برپایی رژیمهایی همچون رژیم ایران در منطقه شروع شد،این موضوع فاصله را بین خمینی و جنبشهای سیاسی دیگری که در انقلاب شرکت کرده بودند و قصد تشکیل سیستمی دموکراتیک را داشتند، نیز بیشترکرد.
 
خمینی نقشه خونین خود برای حذف رفقای دوران مبارزات را با بکارگیری آخوندها و کارکنان اداره ساواک کلید زد و کمیته های مسلح را تاسیس کرد که ماموریت اصلی آنها حذف فیزیکی نیروهای سیاسی بود که خمینی را در راس انقلاب قرار دادند.
در سومین سالگرد انقلاب و دقیقا در فوریه 1982 میلادی نوبت به حذف مجاهدین خلق رسید و با حمله مسلحانه به یکی از قرارگاههای رهبری آنها آغاز شد و دهها تن از کادر رهبری مجاهدین و در رأس آنها خانم"اشرف ربیعی" بهمراه "موسی خیابانی" کشته و دهها هزار نفر از هوادران بازداشت شدند. رویارویی شروع شد و طی آن رژیم دهها هزار تن از اعضاء و هواداران سازمان را اعدام کرد. و شمار زیادی از هواداران مجاهدین خلق به اروپا مهاجرت کردند، اغلب در فرانسه مستقر شدند سپس رهبری سازمان بهمراه هزاران مجاهد و هوادار در سال 1986 میلادی به عراق منتقل شد و در جنگ ایران – عراق در کنار ارتش عراق جنگیدند.
 
پس از اشغال عراق سال 2003 میلادی اردوگاهها و قرارگاه های مجاهدین خلق در "اشرف" و "لیبرتی" مورد حملات خونین  از سوی مسلحان شیعه عراقی وابسته به ایران قرار گرفتند، این حملات تحت رهبری افرادی از سپاه پاسداران بود.
 
سازمان فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی خود را از پاریس آغاز کرده است و بر ادامه مبارزه تا سرنگونی رژیم فعلی ایران تاکید می کند، واین چیز خوبی است، اما برنامه سیاسی مجاهدین خلق با یک مشکل اساسی روبروست و آن عقب نشینی گفتمان سرتاسری در برابر مطالبات ملیتهای غیر فارس در ایران و حق تعیین سرنوشت این ملتهاست، چرا که این ملتها از حیث عدد اکثریت را تشکیل می دهند و بر مجاهدین خلق واجب است در برابر مطالبات این ملیتها پاسخگو باشد و چنانچه خواهان سرنگونی رژیم آخوندی در تهران باشند با آنها همکاری کنند و آنها را شریک خود بدانند.
 
پیش از این سازمان مجاهدین خلق تنها در برابر کوردها انعطاف نشان دادند و خودمختاری را برای کوردستان لحاظ کردند اما با هر مبارز احوازی که خواهان آزادی "امارت احواز" باشد برخورد می کنند، آیا این نژاد پرستی و عرب ستیزی نیست؟ آری همان است، با احوازیهای بی شماری گفتگو کردم، اکثریت آنها  برخورد "مجاهدین خلق" را نسبت به خود همانند برخورد رژیم فعلی ایران می دانند.
خوب می دانم که در داخل ایران پشتوانه مردمی برای مجاهدین خلق وجود ندارد، و همچون احوازییها و کوردها وبلوچها وتورکهای آذری در داخل فعالیتی چشمگیر ندارند و آن به دلیل تخریب چهره آنها توسط رسانه های رژیم ایران است، مخصوصا جنگ آنها علیه ایران در کنار ارتش عراق این تخریب را دوچندان کرده است، اما روابط خوبی با مسئولین اروپایی و امریکایی دارند،به یاد دارم کسانی که پس از اشغال عراق قدرت را در دست گرفتند پشتوانه مردمی در عراق نداشتند اما سوار بر تانکهای امریکایی به بغداد رسیدند.
 
آرزو می کنم خانم مریم رجوی "رهبر مجاهدین خلق" برنامه سیاسی خود را بازخوانی کند و موضوع پیشرفت و تحول فکری و آگاهی سیاسی که در چند دهه گذشته در ایران رخ داده است را جدی بگیرد، و قبول کند که گفتمان سرتاسری در ایران به شدت تضعیف شده و با ملیتهای غیر فارس برای سرنگونی رژیم آخوندی تهران همکاری کند، چرا که فداکاری این ملیتها از فداکاری مجاهدین خلق کمتر نیست واین ملیتها حدود 70% از نقشه جغرافیایی و جمعیتی ایران را تشکیل می دهند ومهمتر از آن نیز بطور علنی به اشغال جزیره های اماراتی اعتراف شود.
 
در پایان به آنهایی که خواهان سرنگونی رژیم آخوندی تهران هستند می گویم که "مجاهدین خلق" تنها راه حل پیشرو شما نیستند و "تخم مرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید" و آنها تنها راه حل تاکتیکی می توانند باشند نه استراتژیک به خاطر اینکه احوازیها و کوردها و بلوچها و ترکهای آذری و ترکمنها به کمکی برای سرنگونی خامنه ای و مزدوران وی نیز نیاز دارند.

منبع مقاله روزنامه سعودی "الریاض" می باشد وتوسط واحد ترجمه مجله بین المللی الهدهد به فارسی ترجمه شده است و نظرات وارده در مقاله دیدگاه نویسنده مقاله را می رسانند.


Comments (0)