نقدی بر کنفرانس پراگ-دکتر ضیاء صدر الاشرافی
درحالیکه برخلاف اقوام که ارادۀ شان به حفظ خود درموضوع حل و جذب نشدن معطوف است، خواست ملیت ها، ضمن پاسداری مدرنِ مبتنی برآزادی و برابری ازهویت خویش، دراساس، استقراردموکراسی یعنی تفکیک قوا، وتأمین آزادیهای
سومین کنفرانس بررسی راه هایِ” اتحاد برای دموکراسی درایران ” درشهر” پراک ”پایتخت کشورِ” چِک “، در روزهای شنبه ویکشنبه ( ۲۷ و ۲۸ آبان ۱۳۹۱ / ۱۷ و۱۸ نوامبر ۲۰۱۲ )، درمحیطی دوستانه برگزارشد. مهمترین دستاوردِ سیاسی، تأمل برانگیز ودرعین حال مثبت آن، عکس العمل سریع رژیم ” ولایتِ مطلقۀ فقیه جمهوری اسلامی ایران ” بود که بنا به فرمولِ” اختلاف بیانداز وحکومت کُن ” که اصل طلائی تمام آزادی کُشان وبرابری ستیزان، است، ازنفسِ خودِ گفتگویِ متمدنانۀ دگراندیشان ومخالفانِ سیاسی، جهت رفع سوء تفاهم های مُزمن، و داشتن طاقت تحمل منطق مخالف، رهبرانِ رژیم جمهوری اسلامی ایران به آشفتگی خاطردچارشده و می شوند. جمهوری اسلامی ایران، سیستمی تامیت گرا و رژیمی است که برحاکمیتِ دینیِ ( ولایت مطلقۀ فقیهِ ) استوارمی باشد که از آخرین بازمانده های نظام های قرون وسطائی است، و درماهیت خود، بر تبعیضِ: جنسیتی، دینی، زبانی و فرهنگی بنا شده است. سیستم ولایت فقیه و رژیم جمهوری اسلامی ایران، درکلیت خود، با نفی حاکمیت ملی مردمان ایران، وتلقی کردن همۀ زنان ومردان عاقل وبالغ ایرانی، درحدِکودکان ودیوانگان ( صغار ومجانین )، همچون زائدۀ ناهمجوش ومتناقضی باعصرحقوق بشر، وبیداری مردمان، جهت رسیدن به حقوق دموکراتیک فردی، اجتماعی و جمعی خویش مبدل شده است.
درکنفرانس پراگ، چون ” پانلی ” درموردملیتهای ایران، بانام بحث انگیزِ: گفتگو پیرامون مسألۀ” قومی- ملی”، راهجوئی و ارائۀ راهبُرد ” گذاشته شده بود، ” کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال “ برخلاف دو کنفرانس قبلی، تصمیم گرفت که: اعضاء البته بصورت حزبی و فردی ( و نه بعنوان نمایندگان ” کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال ” )، درصورت تمایل، دراین کنفرانس شرکت کرده و ازطریق ارائۀ نگرشِ خود، پیشداوریهای افراطی تمرکزگرایان را به چالش بکشند. درفرصت بسیارکوتاه دودقیقه ای، برای هریک از” معترضین و سئوال کنندگان “، من باعنوان شخصی، ضمن اعتراض به واژۀ بسیارتحقیر آمیزِ “ قوم “، توضیح دادم که: ” همۀ ما ( نه بدون ) بلکه با درنظرگرفتن تنوع ( زبانی، مذهبی، جنسیتی و تباری ) درتعلق به جغرافیای سیاسی کنونی ایران، ایرانی هستیم، درمقابلِ همۀ غیرایرانی ها ( با هر: زبان، مذهب، جنسیت، تبار وتاریخی ) که داشته باشند. اما درداخل ایران، نسبت بهم، ما ملیت های ( درمعنی ساب نی شین ) ایرانی را با ابعادِ چند ملیونیِ شان: ( فارس، ترک آذربایجانی، کرد، لُر، عرب، قشقائی، بلوچ ، ترکمن ، مازی ، گیلک وتالشی و.. ) تشکیل می دهیم. درداخل ملیت های ایرانی هم، اقوام ایرانی وجود دارند، که برخلاف ملیت ها، معمولاً، ازدواج درون گروهی می کنند، دین یا مذهب وگاه زبان خاص و یا طریقت وسلوک مخصوصی هم دارند: ( اهل حق، صُبی، شیخی، بابی، بهائی / یهودی، زردشتی، ارمنی، آسوری و دراویش ). دین ناباوران، بی آنکه خصلت قومی داشته باشند، همانند تمایلات سیاسی ممنوع وگوناگون، دردرون ملیتها وجود دارند وازبرکت وجودجمهوریِ ( ریا وغارت، و دروغ وجنایت ) اسلامی ایران، بصورت احساسی و عکس العملی، بشدت درحال افزایش اند.
درحالیکه برخلاف اقوام که ارادۀ شان به حفظ خود درموضوع حل و جذب نشدن معطوف است، خواست ملیت ها، ضمن پاسداری مدرنِ مبتنی برآزادی و برابری ازهویت خویش، دراساس، استقراردموکراسی یعنی تفکیک قوا، وتأمین آزادیهای قانونی دگراندیشان، بنا به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، و برابری انسانی شهروندان درمعنی رفع هرنوع تبعیضِ: سیاسی، مدنی، جنسیتی، دینی و زبانی و تباری و اقتصادی است، که این همه، بدون استقراریک سیستم غیرمتمرکز، قابل تحقق در ایرانِ چند فرهنگی و چند ملیتی البته ( بعد ازپایان جمهوری اسلامی ایران ) نمی باشد. ما اعضاء ” کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال “ نوع فدرالیسم عدم تمرکزرا پیشهاد وتبلیغ می کنیم.
متأسفانه معلوم شد که درمتن انگلیسی، ازلغاتی استفاده شده است که بارِاهانت آمیزتری ازمتن فارسی” قوم “ را دربَر دارند، ومعنیِ” عشیره “ و” قبیله “ را افاده می کنند، که درحقوق بین المللی، بعنوان:” عشیره” و” قبیله ” ، حق چندانی نمی توانند از غاصبان حقوقشان مطالبه کنند.
علاوه برنارسائی هائی که دراین نوع نشست ها وکنفرانس ها، اغلب پیش می آید: ( بسببِ کمبود وقت، نه پیامی که آقای ” باقرپرهام ” فرستاده بود خوانده شد، نه ازملیت لُرو بختیاری که بعد از ترک و فارس و کُرد، بزرگترین ملیت را درایران تشکیل میدهند، و نه ازملیت عرب - ازحزب تضامن اهواز- عملاً نماینده ای شرکت داشت، و در آخر نه ” جمع بست، وگفتگوپیرامون موارد مطروحه درمیزگردهای چهارگانه ونتایج گارگاه ها ” بازبسببِ کمیِ وقتِ سالن، گزارش داده شد ).
بیانیه پایانی کنفرانس نیز، بسیارتنش زا شد، که درآن، هیچ خواستِ مشخصی جزجملۀ پُرابهام زیر بیان نشده بود: “سرنوشت ما نه درمیدانهای جنگ وکشتارِهموطنان، که برسرِمیزهای مذاکره وصندوق های رای تامین شود “. شاید بدلیل کمبودِ وقت، این بیانیه، به رأی وهمه پرسی حاضران گذاشته نشد ( چه رسد به نقد و اقناع حاضران ). برخی ازبرگزارکنندگان، موافق انتشاربیانیه نبودند، بعضی نیز پیشنهادِ یکی ازدوستان ما را پذیرفتند که: بیانیۀ پایانی فقط بنام” هیئت برگزارکننده ” منتشرشود. اما درنهایت بیانه را، بهمین صورت منتشرکردند! وطبعاً اعتراضات گسترده ای را بدنبال آورد! تنش مربوط به بیانیۀ پایانی، امری بود اجتناب پذیر، وبرای تداوم بعدی کنفرانس هایشان، شاید مفیدتر بود که بیانیه تنها بنام هیئت برگزارکنندگان منتشر می شد.
نقد دقیق بیانیۀ پراگ، در رابطه با سخنان تکمیلی دوتن ازبرگزارکنندگان، به فرصت دیگری موکول می شود.
” کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال “( هرگز دچاراین توَهُم نبوده است که رژیم تئوکراتیک و تامیت گرایِ جمهوری اسلامی ایران، ” قابل اصلاح باشد، و یا بتوان آن را با انتخابات دموکراتیک و آزاد،” تغییر” داد. )، این نظرمن نیز، ازطرف چند تن ازمسئولین ” برگزارکننده ” پذیرفته نشد: وآن افزودن جملۀ: ” پس ازسقوط رژیم ولایت مطلقۀ فقیه جمهوری اسلامی ایران و.. “ به بعد از” صندوقهای رأی تأمین شود ” بود: “ سرنوشت ما نه درمیدانهای جنگ وکشتارهم وطنان، که برسرمیزهای مذاکره وصندوق های رای تامین شود، البته بعد ازسقوط رژیم تامیت گرای ولایت مطلقۀ فقیه جمهوری اسلامی ایران، ومنحل شدن نهاد های سرکوب ضد دموکراتیک آن.
نقطۀ قوت و نقاطِ ضعفِ سومین کنفرانس بررسی راه هایِ ” اتحاد برای دمکراسی درایران” درشهرپراک، درس و تجربۀ پُربار و تأمل برانگیزی بود. امید که دراجلاسهائی ازاین نوع، هم هیئت برگزارکننده، و هم دیگر نیروها، جهت مؤثرترشدن مبارزه، برای افزایش همبستگی ومشارکت جمعی، ونزدیک ترشدنِ پروژه ها وبرنامه های عملی بهم ( جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران ) نتایج لازم را از آن گرفته باشند.
عضو آذربایجانی کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال
ضیاء صدرالاشرافی