مصاحبه با واقعیت!

گپی با یک جوان خیلی معمولی ایرانی

سکس در تهران روابط جنسی

مصاحبه با واقعیت!

رادیو زمانه-حمید رضایی − برای پیش‌بینی آینده یک جامعه شاید بهترین ابزار، تحقیق درباره وضعیت جوانان آن جامعه باشد؛ کسانی که حاصل تربیت (تاثیر) حکومت، خانواده، مذهب، رسانه، فرهنگ، تاریخ و... هستند و همزمان خود عاملی از مجموع عوامل تربیت‌کننده نسل بعد از خود خواهند بود. 

 

اینکه در هر مقطع تاریخی کدامیک از عوامل تاثیرگذار بر جامعه دست بالا را خواهد داشت شاید در مقابل این واقعیت که «واسطه» تاثیرگذاری هر یک از عوامل تاثیرگذار بر جامعه، خود «جامعه» است اهمیت کمتری داشته باشد. اجزای یک جامعه را انسان‌ها تشکیل می‌دهند. این کل روی اجزای خویش تاثیر می‌گذارد و همزمان از اجزای خود تاثیر می‌پذیرد.

 

آنچه می‌خوانید متن مصاحبه با یک جوان ایرانی و نحوه زندگی اوست؛ جوانی که همه ما یک یا چند نفری مانند او را در زندگی خود می‌شناسیم. امثال او را در خیابان می‌بینیم. از امثال او در جمع‌های دوستانه خود می‌شنویم. او وجهی از وجوه جامعه ایران است. می‌توان از او و از امثال او سخن نگفت یا به چشم یک استثناء به او نگریست و از کنارش رد شد. می‌توان او را انکار کرد. می‌توان او را در یک سیستم ارزشگذاری وارد کرد. تحسین یا تحقیرش کرد، اما نباید فراموش کرد که «ارزش»ها زاده انسان‌ها و جوامع‌اند. در طول تاریخ از نظر کمیت و کیفیت تغییراتی داشته‌اند و بعضی از آنها جای خود را با یکدیگر عوض کرده‌اند. کسی که با او به گفت‌وگو نشسته‌ام، گوشه‌ای از «واقعیت» جامعه ایران است؛ نشان‌دهنده سبکی از زندگی با محوریت نوعی از ارزش‌ها که در جامعه ایران «وجود» دارد.

 

نام این جوان می‌تواند کوروش، علی، ساسان، محمد یا هر اسم دیگری باشد. این آدم می‌تواند همکلاسی، همسایه، فامیل، همکار یا دوست ما باشد. دغدغه و سبک زندگی این جوان در درجات مختلف، دغدغه و سبک زندگی شمار زیادی از جوانان ایرانی است. این واقعیت بازتابی از تحمیل منع‌ها و محدودیت‌های دینی و حکومتی بر جامعه است. آنچه نهی می‌شود محبوبیت پنهان می‌یابد.

کمی راجع به خودت صحبت کن.

 

زندگی من چیز خاصی برای گفتن ندارد. نمی‌دانم باید چه بگویم. شما سئوال کنید من جواب می‌دهم.

 

چند سال سن داری؟

 

۲۶ سال.

 

شغل؟

 

فعلاً بیکار هستم

 

هزینه زندگی را از کجا تامین می‌کنی؟

 

از پدرم می‌گیرم.

 

تحصیلات؟

 

لیسانس

اگر حد زندگی ایده آلی که در ذهنت در نظر داشته‌ای را ۱۰ فرض کنیم. به زندگی فعلی خودت از یک تا ۱۰ چه نمره‌ای می‌دهی؟

هفت

 

با چند دختر رابطه جنسی داشته‌ای؟

 

دقیق نمی‌دانم.

 

خوب بالاخره یک عددی باید در ذهنت باشد؟

 

زیاد

 

زیاد یعنی چقدر؟

 

گفتم که عدد نمی‌توانم بگویم.

 

خوب تعدادش در چه حدودی است؟ یک رقمی، دو رقمی، سه رقمی...؟

 

قطعاً سه رقمی است.

 

برای سن ۲۶ سال عدد بزرگی نیست؟

 

نه. خیلی معمولی است. مثل همه!

 

همه یعنی چه کسی؟ همه دوستان خودت یا همه هم‌سالان خودت؟ یا...؟

 

خوب دوستان من هم مثل من زندگی می‌کنند. باهم فرق داریم. تحصیلات، شغل و خانواده‌های ما تفاوت دارند، اما خوب زندگی همه همینطور است. هرکس با توجه به موقعیت شغلی و مالی و غیره تا حدی جلو می‌رود. انتخاب نکردن دیگران به خاطر این است که سقف‌شان پر است وگرنه هیچ سقفی برای خود آدم نیست...

 

صبر کن. فراموش نکن تو، دوستانت و هر جمع بزرگتری که در آن هستی الزاماً همه جامعه نیستید. می‌توان در هر جای این جامعه دست کرد و نمونه‌های بسیاری را بیرون کشید که به قول تو «سقف»شان را خودشان تعیین کرده‌اند.

 

[خنده‌ای می‌کند و تا چند دقیقه لبخندش روی صورت‌اش می‌ماند و برای اولین بار از ضمیر مفرد برای خطاب کردن من استفاده می کند.] تو اینطور فکر کن. ولی واقعیت همین چیزی است که می‌گویم. من خیلی‌ها را دیده‌ام. بیشتر از چیزی که تصورش را کنی. من با همه جور آدمی همه جور برنامه‌ای داشته‌ام. در ایران هیچکسی آن طور که دیده می‌شود، نیست!

 


مصاحبه شونده:همه نقش بازی می‌کنند. حتی کسی که وانمود می‌کند دنبال سکس نیست از همین "حقه" برای تامین سکس خودش استفاده می‌کند.

یعنی چه؟

 

یعنی اینکه همه نقش بازی می‌کنند. حتی کسی که وانمود می‌کند دنبال سکس نیست از همین "حقه" برای تامین سکس خودش استفاده می‌کند. می‌خواهی یک شرط‌بندی با هم کنیم. در بین کسانی که می‌شناسی آنهایی را که معتقدی به سکس بی‌تفاوت هستند یا سقفی دارند را جدا کن. من را با آنها آشنا کن و یک ماه به من وقت بده تا دوستانت را یکی یکی از پشت نقاب‌هایشان برایت بیرون بکشم.

 

وقتی در جمع دوستانت هستی تفریح‌تان چیست؟

 

همان کاری که بقیه جوان‌ها در ایران می‌کنند. کارهای بی هدف. قلیان می‌کشیم. دختربازی می‌کنیم. از چیزهایی که داریم حرف می‌زنیم.از چیزهایی که نداریم و می‌خواهیم داشته باشیم. راجع به ماشین و فوتبال حرف می‌زنیم. فیلم و کلیپ برای هم بلوتوث می کنیم. از این کارها...

 

شما پسر هستید. از تفریح دخترها هم خبر دارید؟

 

بله. آنها هم پیش ما پسرها هستند.

 

متوجه نشدم.

 

تفریح دخترها هم بودن در کنار ما پسرهاست. دقیقاً مثل ما که تفریح‌مان بودن در کنار آنهاست.

 

مردم آزاری هم جزو برنامه‌های شما هست؟

 

نه خوب ولی بعضی وقت‌ها پیش می‌آید. وقتی یک عده جوان جایی هستند همه به چشم مزاحم به آنها نگاه می‌کنند. ما هم می‌رویم جایی که بقیه جوان‌ها هستند، یا پاتوق‌های خصوصی. اصراری به بیرون بودن نداریم مگر وقتی که مجبور باشیم برویم شکار...

 


مصاحبه شونده: «مخ زدن» یک روندی است که خود دختر هم از آن لذت می‌برد. همه دخترها از اینکه در معرض توجه باشند خوششان می آید. مخ زدن با فریب دادن فرق دارد. تو تلاش می‌کنی که بقیه از تو خوششان بیاید. این فریب نیست. چیزی را که دخترها دوست دارند داشته باشند به آنها می‌دهی. احترام. توجه. احساس مهم بودن. خاص بودم. حامی داشتن.

شکار؟ شکار چه؟

 

خوب همیشه که از آسمان نازل نمی‌شود. باید با ماشین رفت بیرون و گشتی در خیابان زد و کسی را پیدا کرد.

 

چه کسی را برای چه کاری پیدا کرد؟

 

دخترها را...

 

واقعاً از این اصطلاح استفاده می‌کنید؟ شکار؟

 

نه. همین آلان به ذهنم رسید، ولی همین است دیگر. با شکار کردن زیاد فرقی ندارد!

 

خبر داری که در آذربایجان زلزله آمده؟ [این مصاحبه دو روز بعد از زلزله آذربایجان انجام شده است.]

 

آذربایجان خودمان؟

 

بله.شهر اهر می‌دانی کجاست؟ روستاهای اطراف اهر...

 

نه خبر ندارم. چرا تلویزیون چیزی نگفت؟

 

تلویزیون نگاه می‌کنی؟

 

نه زیاد

 

 پس از کجا می‌دانی تلویزیون چیزی نگفته؟

 

پدر و اینها (منظور خانواده است) اخبار نگاه می‌کنند ما هم یک خط در میان می‌بینیم. بچه‌ها (دوستان‌اش) هم صحبتی نکردند.

 

در جمع دوستانتان راجع به چه چیزهایی صحبت می‌کنید؟

 

دختر، ماشین، فیلم، فوتبال، سکس، پول...

 

راجع به سیاست هم صحبت می‌کنید؟

 

یک در میلیون.

 

چرا؟

 

هیچ کس خوش‌اش نمی‌آید. حرف درباره سکس جالب، اما سیاست همه اش «اعصاب خردی» است.

 

چرا وقتی از سیاست صحبت می‌کنی اعصاب‌ات به هم می‌ریزد؟

 

همه اش این است؛ یا گرفته‌اند (زندانی کرده‌اند)، یا کشته‌اند، یا می‌خواهند به ایران حمله کنند یا این آخوند‌ها چرت و پرت گفته‌اند. تلویزیون و روزنامه که به درد خودشان می‌خورد. یک نفر حرف درست و حسابی نمی‌زند. این شبکه‌های ماهواره‌ای هم صبح تا شب چرند می‌گویند. دو، سه تا آدم درست و حسابی دارند که خوب حرف می‌زنند. بقیه‌اش با تلویزیون خودمان فرقی ندارد. موسوی هم که معلوم نشد چی شد. معلوم نیست زنده است، مرده است. این همه مردم رفتند توی خیابان‌ها. چی شد آخرش؟ همه‌اش الکی بود. راستی موسوی آلان کجاست؟ خبر داری از او؟

 


حرف درباره سکس جالب، اما سیاست همه اش «اعصاب خردی» است.همه اش این است؛ یا گرفته‌اند (زندانی کرده‌اند)، یا کشته‌اند، یا می‌خواهند به ایران حمله کنند یا این آخوند‌ها چرت و پرت گفته‌اند. تلویزیون و روزنامه که به درد خودشان می‌خورد. یک نفر حرف درست و حسابی نمی‌زند. این شبکه‌های ماهواره‌ای هم صبح تا شب چرند می‌گویند. دو، سه تا آدم درست و حسابی دارند که خوب حرف می‌زنند. بقیه‌اش با تلویزیون خودمان فرقی ندارد. موسوی هم که معلوم نشد چی شد. معلوم نیست زنده است، مرده است. این همه مردم رفتند توی خیابان‌ها. چی شد آخرش؟ همه‌اش الکی بود. راستی موسوی آلان کجاست؟ خبر داری از او؟

جواب سوالات شما را بعد از مصاحبه می دهم. فعلاً کار خودمان را پیش ببریم. شما هم توی خیابان‌ها بودید؟

 

اوایل که نمی‌گرفتند آره، اما آخرهای کار نه!

 

چه شعارهایی می‌دادید؟

 

هر چیزی بقیه می‌گفتند ما هم می‌گفتیم.

 

هدف‌ات از این رفتن بین مردم چه بود؟

 

خسته شده‌ایم دیگر. گفتیم اینها (جمهوری اسلامی) شاید بروند و راحت شویم، اما نشد. بد نبود. روزهای خوبی بود. کمتر گیر می‌دادند. مردم، خانواده‌ها، همه توی خیابان بودند. با کلی آدم متفاوت دوست شدم آن موقع.

 

دوستان سیاسی؟

 

 نه. دختر

 

اصلاً کاری در زندگی‌ات هست که به خاطر دخترها نباشد؟

 

نه اینجوری‌ها هم نبود. قبل از انتخابات خوب چرا. فقط برای دختر بازی می‌رفتیم، اما بعد از انتخابات چیزهای دیگری هم بود.

 

مثلاً چه چیزهایی؟

 

نمی‌دونم. خوب بود... گفتن‌اش سخته. مثل فیلم‌ها بود. مثل خواب بود. هر چیزی بود با همیشه فرق داشت.

 

بعد چرا ادامه ندادی؟

 

داشتند مردم را می‌کشتند. می‌بردند کهریزک بهشون تجاوز می‌کردند. مگر من چند سالم است؟ دلم می‌خواهد زندگی کنم. بعد برای کی؟ من که نمی‌خواستم از ایران بروم و پناهنده بشوم.

 


مصاحبه شونده:  فقیر، مایه‌دار... فرقی نداره. دبیرستانی، دانشجو، مجرد، متاهل، کارمند، خانه‌دار یا مثل خودمان علاف. باور کن سکس یه چیزی هست که همه به آن نیاز دارند. از آن لذت می‌برند. ولی خوب اگر دنبال آمار هستی باید بگویم 70 درصد آنها به خاطر وضع مالی‌ام رابطه جنسی را قبول می‌کنند و  ۳۰ درصد آنها هم در حد خود من هستند و برای لذت، رقابت، سرگرمی و ... این کار را می‌کنند.

قیافه چند نفر از دخترهایی که با آنها سکس داشتی در خاطرت هست؟

 

همه آنها.

 

یعنی قیافه همه این آدمهایی که می‌گفتی تعدادشان یک عدد سه رقمی می‌شود را به خاطر داری؟

 

آره. چیزی نیست که بشود فراموش کرد. من وقتی تنها می‌شوم به آنها فکر می‌کنم. حس لذت و افتخار به آدم دست می‌دهد.

 

کسانی که با آنها رابطه جنسی داری از تو چه توقعاتی دارند؟

 

ازدواج، پول، استفاده از موقعیت اجتماعی من، تامین تفریحات، لذت و ...

 

چند درصد از دخترهایی را که با آنها رابطه جنسی داشته‌ای، فریب داده‌ای؟

 

۹۹درصد دخترها بعد از پایان رابطه جنسی می‌گویند فریب خورده‌اند، اما ۹۹درصدشان دروغ می‌گویند. دوره قاجار که نیست. خودشان همه چیز را می‌دانند. خیلی خوب هم خبر دارند که «قصه» چیست. اکثر آنها خودشان پایه‌اند.

 

یعنی تا آلان دختری را فریب نداده‌ای؟

 

ببین، «مخ زدن» یک روندی است که خود دختر هم از آن لذت می‌برد. همه دخترها از اینکه در معرض توجه باشند خوششان می آید. مخ زدن با فریب دادن فرق دارد. تو تلاش می‌کنی که بقیه از تو خوششان بیاید. این فریب نیست. چیزی را که دخترها دوست دارند داشته باشند به آنها می‌دهی. احترام. توجه. احساس مهم بودن. خاص بودم. حامی داشتن.

 

میانگین زمانی رابطه‌هایی که با دخترها داشته‌ای چقدر بوده است؟

 

یک ساعت، سه ساعت... بستگی به موقعیت دارد. وضعیت مناسب باشد یک هفته هم بوده! مثلاً وقتی می رویم شمال.

 

نه. منظورم این است چه مدت دوستی‌ها یا این رابطه ها دوام دارد؟

 

بستگی داره. رابطه‌ای داشتم که روز دوم‌اش سکس بوده و همان روز هم تمام شده است. رابطه‌ای یک هفته طول کشیده. بعضی‌ها هم چند ماه...

 

چند ماه؟! پس چطور طی ۲۷ سال یک عدد سه رقمی شده؟ طبیعتاً رابطه‌های جنسی بعد از سن بلوغ شروع می شوند؟

 

[می‌خندد.] تیکه می‌اندازی؟ خوب یکی یکی که نیست. پروژه‌‌ها با هم جلو می‌رود.

 


مصاحبه شونده: بعضی زود ازدواج کرده‌اند و فکر می‌کنند جوانی نکرده‌اند. بعضی در رابطه جنسی با همسر خود خوب ارضا نمی‌شوند. بعضی دنبال انتقام گرفتن هستند چون شوهرشان آنها را می‌زند یا به آنها خیانت می‌کند. اکثر آنها هم مشکل مالی دارند. این دو سال خیلی بیکاری زیاد شده. نه اینکه فاحشه (تن فروش) باشند. نه. اینکه وقتی مرد خانه بیکار است مدام در خانه جنگ و دعواست، خسته می‌شوند. فرار می‌کنند به کسی یا جایی که چند ساعت اعصاب راحتی داشته باشند و کمی لذت ببرند. دنبال مهربانی هستند. دنبال راه نجات. دنبال امید برای زندگی. یا دنبال زمان خوشی که بتوانند مشکلات‌شان را فراموش کنند. بعضی هم دنبال پشتوانه‌ یا حامی برای طلاق گرفتن.

یعنی همزمان با چند نفر رابطه جنسی داری؟

 

آره مگه چیه؟

 

چطور می‌توانی همزمان با چند نفر رابطه جنسی داشته باشی؟

 

همه دارند. زمان‌بندی‌اش هم که دست من نیست. وقتی یک نفر را سوار ماشین می‌کنی، نمی‌توانی به او بگویی صبر کن تا با قبلی به هم بزنم. نباید گذاشت فرصت‌ها از دست بروند. تا تنور داغ است باید نان را چسباند. یک شب به یکی می‌گویی مهمان دارید و با دیگری می‌روی. فردا شب بقیه را می‌پیچانی و با یکی دیگر می‌روی. این وسط هم تفریحات کوچک پیش می‌آید.

 

ماشاء الله خیلی هم پرکار هستید. برای بقیه زندگی وقت کم نمی‌آوری؟

 

زندگی همینه دیگه. بقیه نداره.

 

یعنی تا به حال نشده اسم اینها را با هم اشتباه کنی؟ یا اینکه توانایی جسمی یا روحی چند رابطه را نداشته باشی؟ یا...

 

نه من بعضی از روزها شده است که صبح، ظهر و شب با سه نفر جداگانه بوده‌ام. البته سابقه اینکه همزمان با سه نفر باشم را هم دارم... از نظر من زندگی اونهایی که سکس ندارند فاجعه است. من خوشم میاد. دوست دارم همه چیز را امتحان کنم. می‌توانم پس می‌کنم. این هنر من است.

 

خانواده دخترهایی که با آنها سکس داری معمولاً چه تیپی هستند؟

 

مذهبی، غیر مذهبی... همه جور تیپی هستند. دو نفر از دخترهایی که با آنها رابطه داشته‌ام و خبر دارم که خیلی از بچه‌ها هم با آنها سکس داشته‌اند پدرشان از کله گنده‌های دادگستری هستند. دیگر زمانی که خانواده بتواند کسی را محدود کند گذشته است.

 

وضعیت مالی این خانواده‌ها چطور است؟

 

معمولی، فقیر، مایه‌دار... فرقی نداره. دبیرستانی، دانشجو، مجرد، متاهل، کارمند، خانه‌دار یا مثل خودمان علاف. باور کن سکس یه چیزی هست که همه به آن نیاز دارند. از آن لذت می‌برند. ولی خوب اگر دنبال آمار هستی باید بگویم 70 درصد آنها به خاطر وضع مالی‌ام رابطه جنسی را قبول می‌کنند و  ۳۰ درصد آنها هم در حد خود من هستند و برای لذت، رقابت، سرگرمی و ... این کار را می‌کنند.

 

با افراد متاهل هم رابطه جنسی داری؟

 

ارزش داشته باشه چرا که نه. این دو سال خیلی هم زیاد شده!

 

چه چیزی زیاد شده؟

 

زن‌های متاهلی که دنبال رابطه هستند.

 

چرا؟

 

نمی‌دانم. بعضی زود ازدواج کرده‌اند و فکر می‌کنند جوانی نکرده‌اند. بعضی در رابطه جنسی با همسر خود خوب ارضا نمی‌شوند. بعضی دنبال انتقام گرفتن هستند چون شوهرشان آنها را می‌زند یا به آنها خیانت می‌کند. اکثر آنها هم مشکل مالی دارند. این دو سال خیلی بیکاری زیاد شده. نه اینکه فاحشه (تن فروش) باشند. نه. اینکه وقتی مرد خانه بیکار است مدام در خانه جنگ و دعواست، خسته می‌شوند. فرار می‌کنند به کسی یا جایی که چند ساعت اعصاب راحتی داشته باشند و کمی لذت ببرند. دنبال مهربانی هستند. دنبال راه نجات. دنبال امید برای زندگی. یا دنبال زمان خوشی که بتوانند مشکلات‌شان را فراموش کنند. بعضی هم دنبال پشتوانه‌ یا حامی برای طلاق گرفتن.

 

تا به حال شده است کسانی که با آنها رابطه جنسی داشته‌ای از خودشان بگویند؟

 

متاهل‌ها؟

 

کلاً همه آنها. متاهل‌ها دیر یا زود شروع می‌کنند و از داستان زندگی‌شان می‌گویند. مجرد‌ها هم اکثراً خودشان را می‌زنند به پشیمانی.

 


مصاحبه شونده: دخترها از یکدیگر شماره پسرها را می‌گیرند و زنگ می‌زنند. بببین همه می‌دانند چه خبر است. هیچکس این وسط قربانی نیست. آن دختری هم که به امید ازدواج وارد یک رابطه جنسی می‌شود دارد سرمایه‌گذاری می‌کند. دارد قمار می‌کند. بعضی وقت‌ها می‌گیرد بعضی وقت‌ها نمی‌گیرد.

پشیمانی؟

 

آره. اینکه بار اول‌ ما بوده است. احساساتی شده‌اند. دوستم داشته‌اند که رابطه جنسی را قبول کرده‌اند و از این حرف‌ها. بیشترشان هم دروغ می‌گویند.

 

از کجا می‌دانی؟

 

مثلا شماره‌اش را از دوستم گرفته‌ام و می‌دانم که قبلا این حرفها را به او هم زده است. طبیعی هم هست. اکثراً برای ازدواج قلاب می‌اندازند.

 

یعنی با دوستانت هم در این زمینه تبادل اخبار و اطلاعات داری؟

 

خیلی وقت‌ها پیش می‌آید وقتی یکی از دوستانم رابطه جنسی‌اش با کسی به هم می‌خورد شماره‌اش را به بقیه دوستانش می‌دهد.

 

این فریب دادن نیست؟

 

برعکس آن هم هست. دخترها از یکدیگر شماره پسرها را می‌گیرند و زنگ می‌زنند. بببین همه می‌دانند چه خبر است. هیچکس این وسط قربانی نیست. آن دختری هم که به امید ازدواج وارد یک رابطه جنسی می‌شود دارد سرمایه‌گذاری می‌کند. دارد قمار می‌کند. بعضی وقت‌ها می‌گیرد بعضی وقت‌ها نمی‌گیرد.

 

نمی‌شود حکم کلی صادر کرد. شاید فردی واقعاً بر اساس یک احساس دوست داشتن جلو بیاید...

همه چیز با گذشته عوض شده است. بارها شده است کنار خیابان پارک کرده‌ام ناگهان دو، سه نفر بچه مدرسه‌ای آمده‌اند و نشسته‌اند توی ماشین.

 

مگر می‌شود این بچه مدرسه‌ای‌ها را بیرون انداخت. دختر سوم راهنمایی نشسته توی ماشین می‌گوید: "ده هزار تومان به من بده برایت فلان می‌کنم." همه فقط خودشان را به نفهمی زده‌اند. راحت‌ات کنم. هرکس در ایران هرکاری زورش برسد انجام می‌دهد. تا جایی که زمینه بروز خودش را داشته باشد جلو می‌رود. هیچکس نیست بتواند بگوید من از سکس و تنوع خوشم نمی‌آید.

 

این واقعیت است. هرچه ماشین مدل بالاتر و جیب پرپول‌تر، مخ‌زدن و تور کردن راحت‌تر. آن کسی که نمی‌کند، نمی‌تواند که نمی‌کند. خیلی از این آدم‌هایی که ادعایشان می‌شد وقتی دو روز کنار ما بودند کاملاً مشخص بود که له‌له این کار را می‌زدند. آخرش هم گفته‌اند بیا یکی را برای ما جور کن. برایش هم فرقی ندارد چه کسی. فقط می گوید یکی باشد. یکی بلد نیست، یکی می‌ترسد، یکی ماشین و جایش را ندارد، یکی هنوز...

 

ببین اصلا بگذار آخر ماجرا را برایت تعریف کنم. آن کسی هم فقط به یک رابطه راضی است فقط می‌ترسد. می ترسد تنها کسی را هم که دارد تا با او سکس داشته باشد را از دست بدهد و بدبخت شود. این ترس از دست دادن و نداشتن است که آنها را «متعهد» و «مسئول» و از این چیزها می‌کند. آنها هم دروغ است. طرف بلاخره جای دیگر زیر آبی‌هایش را می رود. فکر کردی چرا هرکس چند تا سیم کارت ایرانسل و اعتباری دارد؟

 

 


ذهن و ناخودآگاه بسیاری از مردم در ایران تحت تاثیر کشش به سمت و سوی تجربه کردن ممنوعه‌های قانونی و فرهنگی‌ای است که تشنگی غیر قابل تحملی در جامعه و نسل جوان ایجاد کرده‌اند. این تشنگی هرچند مخفی یا نیمه علنی پاسخ داده می‌شود، اما پتانسل آن را دارد که به جنون تبدیل شود؛ جنون تک‌بعدی شدن انسان؛ جنونی که انسان را در یک عضو بدن خلاصه یا در یک نیاز محدود می‌کند و سطح انسان را به ماشین تقلیل می‌دهد.

تا به حال شده در یک دوره‌ای از سکس، رابطه و این مسائل خسته و دلزده بشوی؟

 

بعضی‌وقت‌ها خسته می‌شوم و با خودم می‌گویم تا یک ماه نمی‌کنم، اما معمولاً این قول و قرار با خودم چند ساعت بیشتر دوام نمی‌آورد.

 

ازدواج کرده‌ای؟

 

نه

 

ازدواج کنی باز هم ادامه می‌دهی؟

 

نه به این شدت. بعضی‌وقت‌ها برای تنوع.

 

این حق را به همسرت آینده‌ات هم می‌دهی که بعضی وقت‌ها برای تنوع با دیگران رابطه داشته باشد؟

 

نه. خوشبختانه خانواده یکی را در نظر گرفته‌اند که مذهبی است و اهل این کارها نیست. خودم چند روز با ماشین تعقیب‌اش کرده‌ام. شماره دادم به بچه‌های حرفه‌ای ولی طرف به هیچکس "پا نداد".

 

مگر خودت نگفتی دوره این حرف‌ها گذشته است؟ مگر آلان دوره قاجار است؟

 

این فرق داره. قراره با هم زندگی کنیم. زن آدم که دیگه نمی‌شه با ۵۰ نفر خوابیده باشه.

 

تو خودت با ۳۰۰-۲۰۰ نفر آدم یا بیشتر و کمتر خوابیده‌ای چرا همسرت نباید با ۵۰ نفر خوابیده باشد؟

 

دیگه داری توهین می‌کنی. اصلاً به خاطر همین چیزهاست که تصمیم دارم «زن نگیرم» (ازدواج نکنم). همینجوری که هست بیشتر خوش می‌گذرد.

 

***

 

نام این جوان می‌تواند کوروش، علی، ساسان، محمد یا هر اسم دیگری باشد. این آدم می‌تواند همکلاسی، همسایه، فامیل، همکار یا دوست ما باشد. دغدغه و سبک زندگی این جوان در درجات مختلف، دغدغه و سبک زندگی شمار زیادی از جوانان ایرانی است. این واقعیت بازتابی از تحمیل منع‌ها و محدودیت‌های دینی و حکومتی بر جامعه است. آنچه نهی می‌شود محبوبیت پنهان می‌یابد.

 

 

ذهن و ناخودآگاه بسیاری از مردم در ایران تحت تاثیر کشش به سمت و سوی تجربه کردن ممنوعه‌های قانونی و فرهنگی‌ای است که تشنگی غیر قابل تحملی در جامعه و نسل جوان ایجاد کرده‌اند. این تشنگی هرچند مخفی یا نیمه علنی پاسخ داده می‌شود، اما پتانسل آن را دارد که به جنون تبدیل شود؛ جنون تک‌بعدی شدن انسان؛ جنونی که انسان را در یک عضو بدن خلاصه یا در یک نیاز محدود می‌کند و سطح انسان را به ماشین تقلیل می‌دهد.

 

ماشین چیست؟ دستگاهی که با ابزار یا ابزار‌های خود یک کار را تا زمان قطع شدن منبع نیرو یا مستهلک شدن خویش تکرار می‌کند. ماشین نسبت به دنیای پیرامون خود بی‌اعتنا است چرا که درکی از آن ندارد. ماشین تنها به یک چیز نیاز دارد و با آن رابطه برقرار می کند و آن منبع تغذیه است. کسی که منبع تغذیه را در اختیار دارد می‌تواند ماشین را کنترل کند. جمهوری اسلامی بر همه عرصه‌های خصوصی و عمومی زندگی ایرانیان وارد شده است و در آنها دخالت می‌کند. از نوع پوشش و رنگ لباس تا نوع اندیشیدن و حرف زدن ما تحت اثر دخالت‌های سازمان یافته و پیوسته حکومت است. چه کسی می‌تواند انکار کند جمهوری اسلامی عامل اصلی تک‌بعدی‌سازی انسان‌ها در ایران است؟ چه کسی می‌تواند منکر این شود که جمهوری اسلامی بیشترین بهره را از تک بعدی شدن ما می‌برد؟

 

انسان‌هایی که همه زندگی خود را در تحصیل، کار، پول، سکس، قدرت، خانواده و غیره خلاصه و محدود می‌کنند به مراتب «کنترل‌پذیرتر» و «مطیع‌تر» از انسان‌های چند بعدی هستند.

 


Comments (0)