مهر ماه ۱۳۹۲ و در آستانه عید قربان در ایران، خبری منتشر شد مبنی بر آنکه گروهی از اسلامگرایان تندرو در خیابانهای شهر جوانرود، با پرچمهای سیاه و شمشیر و فریادهای «الله اکبر»، باعث وحشت شهروندان شدند.
خبرگزاری “کردپا” به نقل از شاهدان عینی نوشت: «این افراد وابسته به گروههای اسلامی تندرو (سلفی) بوده و هدفشان از این گونه اقدامات، اثبات حضور و تحمیل عقایدشان از طریق ایجاد رعب و زور بر مردم جوانرود میباشد».
پیش از آن نیز بخشی از درگیریهای کردستان به سلفیها نسبت داده شده بود. کمتر از یک ماه قبل، باز هم در جوانرود، سلفیها به صورت یک جوان اسید پاشیدند.
به نظر میرسد نفوذ جریانهای سلفیدر سالهای اخیر در کردستان ایران بیشتر شده باشد، تا جایی که این گروهها، در سطح شهر به طور جدی حضور مییابند.
در این گزارش ظهور و گسترش سلفیگرایی در کردستان ایران بررسی شده و بیشتر اطلاعات آن، برای اولین بار منتشر میشود.
بخشی از این اطلاعات در مصاحبه با مختار هوشمند، فعال سیاسی کرد به دست آمده که دو سال در بازداشتگاه اطلاعات سنندج و زندان مرکزی سنندج، با زندانیهای سلفی همبند بوده و پس از آن روی این مسئله پژوهشهای گستردهای کرده است.
سلفیها کیستند؟
سلفیها گروهی از مسلمانان تندروی اهل سنت و معتقد به بازگشت به دوران طلایی حکومتگری اسلامی هستند. منظور این گروه از دوران طلایی، سیصد سال اول بعد از ظهور اسلام است.
گروههایی که به عنوان سلفی در کردستان ایران فعالیت میکنند، در واقع سلفیهای جهادی هستند و آرمان آنها نیز مانند دیگر سلفیها، بازگرداندن جوامع اسلامی به دوران طلایی حکومتگری اسلامی است.
سلفیها معتقدند که بعد از این سیصد سال، یعنی بعد از دوران پیامبر اسلام، صحابه، خلفای راشدین، تابعین و تابعینِ تابعین، اسلام به بیراهه رفته است و تلاشهای برخی مسلمین در طول قرنهای بعد از آن هم نتوانسته است اسلام را به مسیر اصلی خود بازگرداند.
سلفیها به دو گروه جهادی و مرجئه (یا لاجهادی) تقسیم میشوند. سلفیت جهادی معتقد به بازگشت به دوران طلایی اسلام به روشهای خشونتآمیز و از راه جهاد است. اما سلفیهای لاجهادی معتقدند باید از راه تبلیغ و روشهای مسالمتآمیز برای بازگرداندن اسلام به دوران طلایی خود تلاش کرد. لاجهادیها معتقدند اسلام از طریق تبلیغ بوده که کشورهای زیادی را جذب حکومت اسلامی کرده و نفوذ خود را گسترش داده است.
گروههایی که به عنوان سلفی در کردستان ایران فعالیت میکنند، در واقع سلفیهای جهادی هستند و آرمان آنها نیز مانند دیگر سلفیها، بازگرداندن جوامع اسلامی به دوران طلایی حکومتگری اسلامی است.
ظهور سلفیگرایی در کردستان ایران
پدیده سلفیت در کردستان ایران نسبتاً تازه است و ظهور و تبلیغات آن در این استان به حدود ۱۵ سال پیش برمیگردد. تعداد سلفیها در اوایل، بسیار کم و دامنه فعالیتشان بسیار محدود بود. اما بعدها، عواملی مانند تشکیل القاعده (شناختهشدهترین گروه سلفی در جهان) پس از اتمام جهاد افغانستان در اوایل دهه نود میلادی و تبدیل شدن القاعده به یک تشکیلات منسجم جهادی در ۱۹۹۵، اندک سلفیهای کردستان ایران را نیز تحت تاثیر قرار داد.
انصار اسلام در در سال ۲۰۰۳ و زمانی که نیروهای آمریکایی، به مقرهای این گروه در بیاره در اورامان کردستان عراق حمله کردند، کشتههای زیادی داد. اما باقیمانده آنها، به سمت ایران حرکت کردند.
تشکیل امارت اسلامی افغانستان توسط طالبان (هرچند طالبان سلفی نیستند) در ۱۹۹۶ دیگر عاملی بود که در پیشرفت سلفیگری در ایران، تاثیر داشت. در آن سالها، اسامه بنلادن که تحت فشار کشورهای غربی، توسط دولت سودان از این کشور اخراج شده بود، به دعوت رسمی طالبان، به پاکستان رفت. به این ترتیب، اتحاد خاصی میان گروههای تندروی اسلامگرا ایجاد شد که اسلامگرایان تندرو را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داد.
همچنین وقتی انصار اسلام در سال ۲۰۰۱ در منطقه اورامان کردستان عراق، هممرز با استانهای کردستان و کرمانشاه ایران، «امارت اسلامی بیاره» را تشکیل دادند، سلفیهای کردستان ایران که تنها چند کیلومتر با این امارت فاصله داشتند، شدیداً تحت تاثیر قرار گرفتند. سلفیهای کردستان ایران، هرچند تعدادشان بسیار کم بود، به گروه جندالاسلام پیوستند و در جهاد شرک کردند. جندالاسلام چند ماه بعد به انصاراسلام تغییر نام داد.
این گروه اندک، در منطقه اورامان آموزش دیدند که انصار اسلام در آنجا موفق به تشکیل حکومت و جهاد علیه حکومت اقلیم کردستان عراق شده بود. به این ترتیب، سلفیت از آن سالها در قالب وسیعتری شروع به تبلیغات و عضوگیری در شهرهای سنینشین کردستان ایران کرد.
ورود سلفیهای کردستان عراق به ایران
تبلیغات سلفیها در ایران، چند سال طول کشید. انصار اسلام در در سال ۲۰۰۳ و زمانی که نیروهای آمریکایی، به مقرهای این گروه در بیاره در اورامان کردستان عراق حمله کردند، کشتههای زیادی داد. اما باقیمانده آنها، به سمت ایران حرکت کردند.
اواخر سال ۲۰۰۳، گروهی از انصار اسلام که در ایران مانده بودند، با سلفیهای ایران گروهی به نام «کتائب قاعد فی کردستان» تشکیل دادند. این گروه که در همان مراحل شکلگیری با القاعده ارتباط برقرار کرده بود، پس از بیعت رسمی با این شبکه، وابستگی خود را به آن اعلام کرد.
گفته میشود که سپاه پاسداران، مرزها را به روی آنها باز گذاشت و از ورود آنها به خاک ایران جلوگیری نکرد. شاید به این دلیل که برنامهای داشت و میخواست آنها را به خدمت بگیرد.
نیروهای انصار چند ماهی در ایران بودند. پس از آن، ابومصعب زرقاوی اولین تشکیلات سلفی-جهادی را به نام «جِیش محمد» در جنوب عراق تشکیل داد. زرقاوی که از مخالفان القاعده بود، پیش از آن در هرات افغانستان به جهاد مشغول بود.
پس از حمله آمریکا به افغانستان، زرقاوی به ایران آمد و مدت ۸-۹ ماه در کردستان ایران اقامت داشت. در واقع به این شکل بود که سلفیهای کردستان ایران، او را از طریق بلوچستان و با همکاری سلفیهای بلوچ، به کردستان آوردند.
زرقاوی در زمان حکمرانی انصار اسلام در اورامان، به بیاره و سپس از طریق تشکیلات مخفی انصار، به بغداد رفت. او قصد داشت گروهی سلفی-جهادی برای ضربه زدن به حکومت اردن تشکیل دهد. اما پیش از آن که کاری از پیش ببرد، آمریکا به عراق حمله کرد.
به این ترتیب زرقاوی اولین گروه سلفی-جهادی عراق به نام جیش محمد را تشکیل داد. در میان انصار اسلام، افراد مهمی مانند هیمن بانیشاهی (که در ۲۰۰۴ در فلوجه کشته شد) حضور داشتند. در اواخر ۲۰۰۳ آنها با زرقاوی بیعت کردند. گروهی نیز به کردستان عراق برگشتند و انصار اسلام را در موصل و هویزه و کرکوک، مجدداً سازماندهی کردند. آنها اسم تشکیلات جدید خود را «انصار سِنه» گذاشتند. اما چند سال بعد مجدداً آن را به انصار اسلام تغییر دادند و هنوز هم با نام انصار اسلام فعالیت میکنند.
گروه «کتائب قاعد فی کردستان» با تبلیغات آشکار در مناطق مختلف کردستان ایران، از جمله سنندج، مریوان، سقز و بوکان، در مساجد نیز نماز جماعت برگزار میکرد و تشکیلات مشخصی داشت.
در اواخر سال ۲۰۰۳، گروهی از انصار اسلام که در ایران مانده بودند، با سلفیهای ایران گروهی به نام «کتائب قاعد فی کردستان» تشکیل دادند. این گروه که در همان مراحل شکلگیری خود، با القاعده ارتباط برقرار کرده بود، پس از بیعت رسمی با این شبکه، وابستگی خود را به آن اعلام کرد.
هدف این گروه در ابتدا این بود که نیروهایش را وارد کردستان عراق کند و علیه حکومت اقلیم کردستان عراق، دست به «جهاد» بزند. آنها در اوایل ۲۰۰۴ جهاد را شروع کردند و اولین عملیات خود را در مناطق مرزی مانند پنجوین سازمان دادند.
این گروه با تبلیغات آشکار در مناطق مختلف کردستان ایران، از جمله سنندج، مریوان، سقز و بوکان، در مساجد نیز نماز جماعت برگزار میکرد و تشکیلات مشخصی داشت.
طبیعی است که جمهوری اسلامی آنها را میشناخت و از وجودشان اطلاع داشت. «کتائب قاعد فی کردستان»، چند عملیات هم در اقلیم کردستان عراق انجام داد. از جمله عملیاتی که به آنان نسبت داده میشود، تلاش نافرجام برای ترور ملابختیار، از رهبران اتحادیه میهنی کردستان عراق در سال ۲۰۰۵ است.
گفته میشود ایران نیز در جریان احتمال ترور ملابختیار بود و از این اتفاق استقبال میکرد. ملا بختیار، از معدود مسئولان اتحادیه میهنی است که علیرغم این که حزب متبوعش با حکومت ایران در ارتباط است، از سوی جمهوری اسلامی به پشتیبانی از کردهای ایران (به خصوص روزنامهنگاران و نویسندگان) متهم میشود.
بعد از سفر خامنهای به کردستان، برخورد با سلفیها دوگانه بوده است. آنها که برای جمهوری اسلامی بیخطر هستند، هرقدر برای کشورهای همسایه خطرناک باشند، در امان میمانند.
گفته میشود کمیته ویژهای در وزارت اطلاعات ایران فعالیت ملابختیار و موسسه زیر نظر او را رصد میکند. همچنین بعید بود بدون همکاری ایران، نیروهای سلفی بتوانند به سلیمانیه برسند. بعدها نیز گفته شد نیروهای امنیتی اقلیم کردستان، اطلاعاتی به دست آوردند که حکومت ایران در این مسئله دخیل بوده است.
گفته میشود پس از یکی-دو سال فعالیت جهادی در اقلیم و پیرو مذاکرات حکومت اقلیم و اتحادیه میهنی با جمهوری اسلامی، حکومت ایران مانع ادامه فعالیت آنها در خاک اقلیم شد. پس از آن که کتائب قاعد از ادامه جهاد در کردستان عراق، محروم شدند، بخشی از نیروهای خود را به افغانستان فرستادند.
افزایش گروههای سلفی
بعد از این که دیگر به کتائب اجازه فعالیت در اقلیم داده نشد، امیر آنها که پیش از آن آزادانه در سنندج زندگی میکرد و مدیریت گروه را به عهده داشت، دستگیر شد. او هم اکنون در زندان اوین به سر میبرد و گفته میشود به ۱۳ سال حبس محکوم شده است.
پس از این اتفاقات، برخی اعضای گروه کتائب، که با هدف جهاد علیه حکومت «کفر» اقلیم کردستان تشکیل شده بود، در خصوص این که این تشکیلات تحت تاثیر فشارهای دولت ایران قرار گرفته، به رهبران خود اعتراض کردند و این باعث انشعاب در کتائب شد.
جیش صحابه و انصار اسلام، به این دلیل که با ایرانیها همکاری نکردند و نوک تبلیغاتشان علیه ایران و شیعیان بود، تحت تعقیباند و اجازه فعالیت ندارند.
تعدادی از جداشدگان، نام خود را «گروه صلاحالدین» گذاشته و خود را به صلاحالدین ایوبی منتسب کردند. گروه صلاحالدین عملیات جهادی در خاک اقلیم را از سر گرفت، ولی جمهوری اسلامی و همینطور خود کتائب قاعد، مانع فعالیت آنها شدند. تعدادی از اعضای این گروه دستگیر شدند و گروهی نیز به افغانستان گریختند. به این ترتیب این گروه به نوعی منحل شد.
انشعاب بعدی در سال ۱۳۸۷ رخ داد: گروهی از اعضای کتائب، جدا شدند و نام خود «جیش صحابه» گذاشتند. این گروه شروع به تبلیغات در کردستان ایران کرد و موفق به جذب تعداد زیادی از کردهای ایران شد. هرچند اکثریت قاطع جیش صحابه با کردهای ایران بود، اما اکثر کادر رهبری و تاثیرگذار آن را کردهای عراق تشکیل میدهند.
یکی دیگر از گروههای سلفی در کردستان ایران، «نوادگان صلاحالدین» نام دارند. امیر پیشین این گروه، ملا تحسین، پسر رهبر پیشین حرکت اسلامی عراق بود. ملا تحسین در سال ۲۰۱۱ در وزیرستان پاکستان در بمباران هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته شد.
تحسین از سلفیهای سرشناس جهادی در کشورهای اسلامی، به خصوص پاکستان و افغانستان بود. پدرش، ملاعلی عبدالعزیز، اهل حلبچه، از بنیانگذاران و رهبر پیشین حرکت اسلامی کردستان عراق بود. بعد از کشته شدن تحسین در پاکستان، برادر کوچکترش سامانعلی عبدالعزیز که او نیز در کردستان ایران سکونت دارد، رهبری گروه «نوادگان صلاحالدین» را به عهده گرفت.
انصار اسلام، که در واقع فرزند انصار همان اسلامی بود که در بیاره، امارت اسلامی تشکیل داده بود، موفق به جذب افرادی از میان تحصیلکردگان شده است. به این دلیل، کیفیت تبلیغات آنها نسبت به دیگر احزاب سلفی بالاتر است و آموزههای تئوریک قویتری دارند.
اولین گروه: انصار اسلام
گفته میشود جمهوری اسلامی زمانی که انصار اسلام در بیاره حکمرانی میکردند (سال ۲۰۰۱)، به آنها پیشنهاد حمایت داد. اما انصار به دلیل این که ایران قبلاً در زمان جنگ داخلی حرکت اسلامی علیه اتحادیه میهنی، در مقاطع مختلف و به دلیل مذاکره و توافق با اتحادیه میهنی، حمایت لجستیکی خود را یک باره از حرکت اسلامی دریغ کرد و موجب شکست آنها شده بود، این پیشنهاد را نپذیرفت. بیشتر اعضای انصار اسلام، اعضای سابق حرکت اسلامی بودند.
به این ترتیب حکومت ایران، اتحادیه میهنی کردستان عراق، حرکت اسلامی کردستان عراق و جماعت اسلامی کردستان عراق را به ایران دعوت کرد و به دلیل ترس از نفوذ بیشتر انصار اسلام، به این احزاب پیشنهاد داد برای شکست انصار اسلام، با هم همکاری کنند.
اما بار دیگر در بهار ۲۰۰۳ با حمله آمریکا به عراق و بعد به مواضع انصار اسلام در اورامان، سپاه پاسداران با این تحلیل که میتوان از آنها استفاده کرد، اجازه داد ورود آنها به ایران را داد و در واقع از آنها استفاده کرد.
انصار اسلام داخل خاک اقلیم عملیات میکردند و منطقه را بههم ریخته بودند. برای نیروهای دولتی و گشتها کمین میگذاشتند. حکومت اقلیم نیز از پس آنها بر نمیآمد تا این که با ایران مذاکره کرد. پس از این بود که انصار اسلام عموماً به افغانستان رفتند.
انصار اسلام، که در واقع فرزند انصار همان اسلامی بود که در بیاره، امارت اسلامی تشکیل داده بود، موفق به جذب افرادی از میان تحصیلکردگان، حتی با مدرک فوقلیسانس و دکترا نیز شده است. به این دلیل، کیفیت تبلیغات آنها نسبت به دیگر احزاب سلفی بالاتر است و آموزههای تئوریک قویتری دارند.
آن دسته از گروههای سلفی که تاکیدشان روی جذب و فرستادن مجاهد برای جهاد افغانستان است، خیلی کم با نیروهای امنیتی ایران درگیر میشوند و کمتر زندانی دارند.
سلفیت جهادی میخواهد هرجا که جهاد هست، راهی برای پیوستن به گروه و افراد جهادی پیدا کند. گروه انصار اسلام، پس از این که دید امکان جهاد در کردستان وجود ندارد، اعضای خود را به افغانستان فرستاد.
برخورد دوگانه جمهوری اسلامی
برخلاف افراد کتائب قاعد، افراد دو گروهی که از آنها جدا شدند، یعنی صلاحالدین و جیش صحابه، همگی بازداشت شدند. در واقع این نشاندهنده برخورد دوگانه جمهوری اسلامی با سلفیت است.
اوایل سال ۲۰۱۳، هفت سلفی در ایران اعدام شدهاند. هم اکنون نیز ۲۰ سلفی محکوم به اعدام در زندانهای رجاییشهر و قزلحصار هستند. چهار زندانی سلفی نیز اکنون در زندانهای جمهوری اسلامی اعتصاب غذا کردهاند: کمال ملایی، حامد نعلاحمدی، جمشید دهقانی و جهانگیر دهقانی.
میتوان ادعا کرد حکومت ایران، وقتی این گروههای سلفی بخواهند علیه جمهوری اسلامی جهاد یا حتی فعالیت تبلیغی کنند، آنها را سرکوب، زندانی و حتی اعدام میکند. ولی اگر این گروهها صرفاً مشغول یارگیری از میان جوانان کرد باشند و نیروهای جذب شده را برای جهاد به افغانستان یا کردستان عراق بفرستند، از آنها حتی حمایت هم میکند. آن دسته از گروههای سلفی که تاکیدشان روی جذب و فرستادن مجاهد برای جهاد افغانستان است، خیلی کم با نیروهای امنیتی ایران درگیر میشوند و کمتر زندانی دارند.
جمهوری اسلامی و القاعده، هرچند به لحاظ ایدئولوژیک و اصولی، یکدیگر را تکفیر میکنند، اما از نظر تاکتیکی، هیچوقت باهم درگیر نشدهاند.
گفته میشود سلفیهای اهل کردستان ایران، سلفیهای اهل کردستان عراق را که در رأس تشکیلات کتائب قاعد هستند، به همکاری و همسویی با سپاه و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی متهم میکنند.
بنا بر شنیدهها، گروهی از کردهای ایرانی عضو این تشکیلات، اسنادی در اختیار داشتهاند مبنی بر این که رهبران کتائب، ۱۰۰ میلیون تومان از جمهوری اسلامی کمک گرفتهاند. در یکی از جلسات کتائب قاعد در شهر سقز، رهبران تشکیلات وقتی با این اسناد مواجه میشوند، آن را انکار نمیکنند و به توجیه دریافت پول از نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی میپردازند.
افزایش سرکوب، ادامه برخورد دوگانه
نگاه سلفیهای اهل کردستان ایران و اهل کردستان عراق، به جمهوری اسلامی یکسان نیست. همانطور که گفته شد ایرانیهای عضو کتائب، از این تشکیلات جدا شدند و علیه جمهوری اسلامی موضع گرفتند.
در سال ۸۸، وقتی خامنهای به کردستان سفر کرد، در سخنرانی خود در سنندج، به مسائل وهابیت و سلفیت پرداخت. گفته میشود در جلسهای که در این شهر با شرکت خامنهای تشکیل شد، نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، تصمیم به برخورد با جریانهای سلفی گرفتند.
به این ترتیب تنها دو هفته پس از سفر خامنهای به کردستان، اولین عملیات علیه سلفیها در سنندج انجام شد. در این عملیات، کریکار والی علی، از سلفیهای اهل کردستان عراق که رسماً شیعیان را تکفیر میکرد و شخصیت مهمی در میان سلفیها بود، همراه با چند نفر دیگر، در یک خانه تیمی کشته شد.
سلفیهای کردستان ایران، نه فقط برای کردستان، برای کل ایران برنامه دارند. شاخههایی از این گروهها، در بلوچستان، جنوب ایران، تالش و ترکمنصحرا نیز فعالاند. گفته میشود گروههای سلفی، حتی در تهران نیز تشکیلات دارند.
چندین نفر در سنندج و اطراف سنندج مانند دهقران و قروه هم دستگیر یا کشته شدند. «ترور مریوان» نیز در همین زمان انجام گرفت. در واقع تروری که زانیار و لقمان مرادی اکنون به اتهام ارتکاب آن به اعداممحکوم شدهاند و در زندان به سر میبرند، همزمان با کشتن سلفیها پس از سفر خامنهای به کردستان اتفاق افتاد.
کشته شدن سعدی شیرزاد (پسر امام جمعه مریوان) و دو نفر دیگر در آن زمان، نمیتواند جدا از کشتن دیگر سلفیان باشد. همان زمان، در منطقه شریفآباد سنندج، یکی از افراد مهم سلفیها به نام فرهاد رحیمی در خانه تیمی به همراه چند نفر دیگر کشته شد. سه-چهار نفر دیگر نیز در حسنآباد در حمله به خانه تیمی کشته شدند. فرزند امام جمعه مریوان هم در همان زمان کشته شد. او یکی از مسئولان سلفیهای جهادی در مریوان، و از افراد مهمی بود که در پیشرفت سلفیت در منطقه تاثیر گذاشته بود.
سلفیها برای سعدی شیرزاد احترام ویژهای قائل بودند. او قبل از ترور نیز، چند بار به اداره اطلاعات احضار شده بود. نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از شیرزاد خواسته بودند دست از تبلیغ سلفیگرایی بردارد و با نهادی اطلاعاتی همکاری کند.
بعد از سفر خامنهای به کردستان، برخورد با سلفیها دوگانه بوده است. آنها که برای جمهوری اسلامی بیخطر هستند، هرچهقدر هم برای کشورهای همسایه خطرناک باشند، در امان میمانند (مانند کتائب قاعد و نوادگان صلاحالدین). اما جیش صحابه و انصار اسلام، به این دلیل که با ایرانیها همکاری نکردند و نوک تبلیغاتشان علیه ایران و شیعیان بود، دستگیر شدند، تحت تعقیباند و اجازه فعالیت ندارند.
سرکوب مذهبی علیه مذهب سنّی که از جانب حکومت ایران اعمال میشود، از دلایل دیگر نفوذ سلفیگری در منطقه است. دوری احزاب اپوزیسیون کرد و کمرنگ شدن مسئله ملی نیز، میتواند عامل دیگری باشد.
تبلیغات گسترده و آزادانه
بعد از سفر خامنهای به کردستان در سال ۸۸، سلفیها نتوانستند مثل سابق به تبلیغات بپردازند. اما از سال ۱۳۷۵-۷۶ تا آن زمان، بدون هیچ مشکلی به تبلیغات میکردند. عمده این فعالیتهای تبلیغی، از طریق ماموستاهایی بود که در مساجد در مناطق روستایی و شهری حضور داشتند. از مهمترین روحانیون سرشناسی که در جذب افراد و ترویج افکار سلفیت جهادی در کردستان ایران، بسیار تاثیرگذار بودند، میتوان به ملا عبدالحمید عالی (اهل مریوان، فعال در سنندج و جوانرود)، ملا محمد علوی (اهل سقز، فعال در یکی از روستاهای اطرف بوکان به نام یکشوه)، ملا هادی هرمیدول، ملا عثمان سقز و ملا هادی ارومیه اشاره کرد.
همچنین سلفیها در شهرهای مختلف، دارالقرآنهایی ویژه خود داشتند که کتابهای مربوط به سلفیت، آثاری که از شیوخ و مفتیهای سلفی از عربی به فارسی و گاه حتی کردی ترجمه شده و جزوهها و سیدیهای مربوط به سلفیت جهادی را به رایگان در اختیار مردم قرار میدادند. جریانهای سلفی، از طریق تورهای کوهنوردی و گردشگری نیز اقدام به عضوگیری و تبلیغات میکردند.
فرضا در سنندج، تورهای کوهنوردیای برگزار میکردند که بیشاز صد تا صد و پنجاه نفر شرکتکننده داشت. گفتنی است سنندج یکی از مراکز اصلی سلفیت جهادی در کردستان ایران است و بیشتر اعضای کتائب قاعد و انصار اسلامی، سنندجی هستند و پس از سنندج، شهرهای سقز و بوکان، تحت نفوذ سلفیها هستند.
گفته میشود کمیته ویژهای در وزارت اطلاعات ایران فعالیت ملابختیار و موسسه زیر نظر او را رصد میکند. همچنین بعید بود بدون همکاری ایران، نیروهای سلفی بتوانند به سلیمانیه برسند
جالب این که گروههای سلفی در مناطقی مانند سنندج و قصر شیرین، نزدیک مرز کردستان عراق و ایران، کمپهای آموزش نظامی داشتند. تصویرهای این کمپها و اردوگاهها موجود است.
عجیب است که وقتی یک پیشمرگ عضو احزاب اپوزیسیون کرد به خاک کردستان ایران وارد میشود، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بلافاصله به آن منطقه گسیل میشوند و منطقه را محاصره میکنند. ولی سلفیها در بیست کیلومتری سنندج کمپ آموزش نظامی دارند. به سادگی میتوان حدس زد که جمهوری اسلامی از وجود این کمپها خبر دارد و شاید امکانات نیز در اختیار آنها قرار میدهد.
عوامل رشد سلفیگرایی در کردستان ایران
سنی بودن اکثریت مردم کردستان، مهمترین زمینه نفوذ سلفیت در این منطقه است. به خصوص که میتوان گفت سلفیت، تلفیقی است از مذهب حنبلی و مذهب شافعی، و مذهب مردم کردستان، سنی شافعی است.
سالها تبلیغ آزادانه سلفیت بدون هیچ مانعی، نه از طرف حکومت و نه از جانب جامعه، باعث شد سلفیها به سرعت در منطقه کردستان ایران نفوذ کنند. البته در مناطقی که صوفیها و پیروان طریقت نقشبندی نفوذ دارند، سلفیگری چندان موفق نبود. همچنین سرکوب مذهبی علیه مذهب سنّی که از جانب حکومت ایران اعمال میشود، از دلایل دیگر نفوذ سلفیگری در منطقه است. دوری احزاب اپوزیسیون کرد و کمرنگ شدن مسئله ملی نیز، میتواند عامل دیگری باشد.
علاوه بر نفوذ سلفیها در مناطق سنینشین، در مناطقی که شیعه و سنی، در کنار یکدیگر و در یک شهر زندگی میکنند (مانند کرمانشاه)، گرایش به سلفیت بیشتر است. دلیل این مسئله را شاید بتوان در تضاد بین شیعه و سنی از طرفی، و حمایت حاکمیت از شیعیان دانست.
فقر و بیکاری، به خصوص در مناطق حاشیهای شهرهایی مانند سنندج، جذابیت گروههای سلفی را برای جوانان این مناطق، بیشتر میکند. کسانی که راهی به متن جامعه ندارند و علاوه بر حکومت، تحت ستم مضاعف از جانب خشونت ساختاری و اقتصادی نیز هستند، از گروههای سلفی هویت میگیرند و راهی به متن جامعه مییابند. به این دلیل، بیشتر افرادی که در این سالها در کردستان ایران، جذب گروههای سلفی شدهاند، از طبقات پایین جامعه بودهاند.
سلفیها در بیست کیلومتری سنندج کمپ آموزش نظامی دارند. به سادگی میتوان حدس زد که جمهوری اسلامی از وجود این کمپها خبر دارد و شاید امکانات نیز در اختیار آنها قرار میدهد.
سلفیگری، در کردستان ایران پیشرفت زیادی داشته است. در زمان حکمرانی انصار اسلام در اورامان کردستان عراق در سال ۲۰۰۱، مجموع نیروهای انصار از کردستان عراق، عربهایی که از کشورهای مختلف عربی برای جهاد به آنها پیوسته بودند، و کردهای کردستان ایران که در آن جهاد شرکت کردند، ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر بودند. اما هماکنون، چند هزار سلفی کرد در کردستان ایران حضور دارند که اکثراً دورههای آموزش نظامی گذراندهاند.
بیشتر آنها به پاکستان و افغانستان رفتهاند و با شیوههای مختلف جنگ شهری آشنا هستند. هرچند آمار دقیقی در دست نیست، اما احتمالاً در حال حاضر، نزدیک به ۳۰۰ زندانی سلفی در زندانهای جمهوری اسلامی هستند که اکثریت آنها کرد و تعداد کمی بلوچ هستند.
در این سالها حدود ۲۵۰ کرد سلفی در ایران کشته شدهاند. اگر وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کند، دامنهنفوذ سلفیها گسترش پیدا خواهد کرد. سلفیهای کردستان ایران، نه فقط برای کردستان، برای کل ایران برنامه دارند. شاخههایی از این گروهها، در بلوچستان، جنوب ایران، تالش و ترکمنصحرا نیز فعالاند. گفته میشود گروههای سلفی، حتی در تهران نیز تشکیلات دارند.
منافع احتمالی جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی و القاعده، هرچند به لحاظ ایدئولوژیک و اصولی، یکدیگر را تکفیر میکنند، اما از نظر تاکتیکی، هیچوقت باهم درگیر نشدهاند. منافع جمهوری اسلامی ایجاب میکند که در پاکستان و افغانستان، وضعیت ناامن و آشفته بماند.
جمهوری اسلامی از سلفیها به عنوان اهرم فشار بر افغانستان، پاکستان و اقلیم کردستان عراق استفاده میکند. اما باید دید با نفوذ هرچه بیشتر سلفیها در منطقه، آنها به فعالیتهایی مانند مانند اسیدپاشی و مانورهای رعبآور شهری بسنده خواهند کرد یا دست به اعمال شدیدتری خواهند زد.