زنان تاثیرگذار ایران: تاج‌السلطنه

زهره ذوالقدر، شهروند خبرنگار ،تاج السلطنه

ایران وایر-زهره ذوالقدر، شهروند خبرنگار

تاج‌السلطنه

قدیمی‌ترین تصویری که از تاج‌السلطنه موجود است تصویر دخترکی 9 ساله است که با موهایی پر از گل و گیره و چشمانی بیمار به رو به خیره شده و دوربین را نگاه نمی‌کند. تصویری از یاغی‌ترین دختر ناصرالدین شاه قاجار که باید لقب شاهزاده فمنیست‌های ایران نام می‌گرفت. نخستین شاهزاده‌ای که از پشت پرده‌های حرمسرا بیرون آمد و حجاب از سر برداشت و بی‌پروا  از حقوق برابر زنان گفت و نسبت به قوانین سختگیرانه‌ای که حکومت پدر و برادر و برادرزاده‌اش به زنان روا داشته بود انتقاد کرد. انتقادهایی که در خاطراتی که از او به یادگار مانده ثبت شده است و بی‌تردید یکی از منابع مهم اجتماعی و سیاسی در دوره معاصر به شمار می‌رود.

زهرا خانم تاج‌السلطنه پانزدهمین دختر و بیست و نهمین فرزند ناصرالدین‌شاه قاجار بود که به روایت خودش در سال 1301 در کاخ گلستان بدنیا آمد. مادرش توران‌السلطنه از زنان عقدی شاه و دختر خسرو میرزا عموی ناصرالدین شاه بود. مادر آن‌ چنان که تاج‌السلطنه در خاطراتش نوشته زنی مذهبی و مطیع بود که سرپرستی دخترش را به دده‌ای سیاه سپرد که او را بشدت لوس می‌کرد و هر آن چه دوست داشت در اختیارش قرار می‌داد. تاج‌السلطنه با وجود همه اتفاقاتی که در آینده برای او رخ داد علاقه زیادی به پدر تاجدارش داشت و جزو دختران عزیز کرده او بود. شاید هم این دلیلی بود تا ناصرالدین شاه تا او را به معلمی گیلانی بسپارد تا علوم و درس بیاموزد و لقب تاج‌السلطنه را به او بدهد. اما این عشق و علاقه دلیلی نبود که او نسبت به سیاست‌های پدرش انتقاد نکند. به اعتقاد دختر ناصرالدین شاه عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مى داند و عشقش به ببری خان گربه مشهور و ملیجک را به باد انتقاد گرفته و  تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانه اى نداشت وضع مملکت به گونه اى دیگر بود.

زهرا خانم یکی از دو دختری بود که از سوی عزیزالسلطان یا همان ملیجک دوم که عزیز کرده شاه بود انتخاب شد تا به عقدش در بیاید. این اتفاق باعث پریشانی و تندی از سوی توران‌السلطنه شد. تاج‌السلطنه در این باره نوشته است: « مادرم حضور داشت؛ فریاد زد و گفت: آه! من دختر خود را مسموم و از حیات عاری می‌نمایم، و به هیچ وجه راضی به این داماد نمی‌شوم. » البته این اظهار نظر از سوی توران خانم باعث ناخشنودی شاه شد و توران خانم را از حرمسرا به بیرون تبعید کرد و سرپرستی تاج‌السطنه را به انیس‌الدوله سوگلی‌اش بسپارد. انیس‌الدوله با نفوذی که روی شاه‌بابا داشت تاج‌السلطنه را از ازدواج با ملیجک نجات داد و او با اخترالدوله دختر دیگر شاه ازدواج کرد. او همچنین برای تاج‌السلطنه که رویای سفر خارج از ایران و دیدنی‌های که شاه‌بابا دیده بود را داشت به پسر یکی از بزرگان کشور یعنی شجاع‌السلطنه در آمد. ماجرای ازدواج تاج‌السلطنه دو روایت مختلف دارد که یکی را خود او گفته است و دیگری را زنی به نام حاجیه‌خانم کرمانی نوشته است. این حاجیه خانم زنی میانسال بود که بعد از بازگشت از سفر عتبات دو سالی در تهران بود و مسئولیت تهیه جهیزیه و آماده‌سازی دختران خانواده‌های متمول را برعهده داشت. از آن‌جایی که او از طرف خانواده داماد مسئول برگزاری این عروسی بود روایت بسیار کاملی از روند این ازدواج دارد. روایتی که البته کمی با تاج‌السلطنه که درست در آستانه عروسی به آبله‌مرغان دچار شده بود و با تب و درد فراوان با شجاع‌السلطنه ازدواج کرد تفاوت دارد. تاج‌السلطنه بعد از رسیدن به سن بلوغ در مراسمی باشکوه به خانه شجاع‌السلطنه رفت. ازدواجی که با عشقی که در ابتدای آن شکل گرفت به دلیل خیانت شوهر به شاهزاده به طلاق منجر شد. ازدواج تحصیلات تاج‌السلطنه را نیمه‌کاره گذاشت و او از این فرصت برای خواندن کتاب‌های تاریخی و شعر استفاده کرد. او آن‌چنان که در خاطراتش نوشته است با وجود آن که شاهزاده بود و از این امتیاز ویژه‌ای برای او بود اما زندگی شادی نداشت. علاقه‌اش به دیدن مرزهای آنسوی دیوارهای خانه و کسب علم این زندگی را تلخ‌تر می‌کرد. کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار در سال 1314 قمری هرچند با اندوه فراوانی برای تاج‌السلطنه همراه بود اما او را از قید این ازدواج رها کرد. تاج‌السلطنه از نخستین  کسانی بود که معتقد بود که در کشته شدن پدرش امین‌السلطان دست‌اندرکار بوده است. او در خاطراتش می‌نویسد که امین‌السطان به اصرار شاه و با وجود مخالفت زنان حرم از جمله انیس‌الدوله به شاه‌عبدالعظیم می‌برد.

او در مراسم تاجگذاری مظفرالدین‌شاه برادرش با اعتراض به این که هنوز سال پدر نرسیده لباس رنگی اهدایی برادر را به تن نمی‌کند و مخالفتش را با پوشیدن لباس سیاه نشان می‌دهد.  البته گستره مخالفت تاج‌السلطنه با برادر تاجدارش در طول سال‌های سلطنتش بالاتر رفت و به یکی از منتقدان او تبدیل شد و مخالفتش را پنهان هم نمی‌کرد؛ به طوری که این انتقادها باعث شد تا میان او مظفرالدین شاه کدورت زیادی به وجود آید.

تاج‌السلطنه، مظفرالدین‌شاه را  نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب می‌دانست که  با مسافرت هاى بى مورد و وام هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق کشور را ویران کرده است و می‌نویسد: «صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد.»

تاج السلطنه بعد از جدا شدن از همسرش به دنبال آرزوهایش به اروپا رفت و تحصیلات را ادامه داد. او در اروپا بعد از آموختن زبان فرانسه با زنان فعال و اندیشه‌های فمنیستی آشنا شد و در زمره زنان فعال حقوق زنان در آمد. 

در بازگشت آموخته‌هایش را گسترش داد و از میرزا عبدالله، ردیف نواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را آموخت و به سوی نقاشی رفت و نقاشی را پیش  سلیمان سپهبدی که پسر عمه‌اش بود آموخت. در حین آموختن نقاشی بود که خاطراتش را خطاب به استادش آغاز کرد و درباره زندگی و اندیشه‌های جدیدش نوشت.

تاج‌السلطنه همچنین جزو نخستین زنان ایرانی است که فراتر از مبارزات برابری‌خواهی زنانه به مسائل سیاسی نیز وارد شده و درباره موضوعات مهمی چون مشروطه اظهار نظر کرده است. او که یکی از معدود زنانی بود که در جلسات انجمن اخوت که در خانه خواهرش ملکه‌ایران و ظهیرالدوله برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و پیشنهاد کرد تا انجمنی برای زنان راه‌اندازی شود. با تشکیل انجمن حریت نسوان، از نخستین زنانی بود که در این تشکل نیمه خصوصی عضو شد و آشکارا از حقوق برابر زنان گفت. او در جایی از خاطراتش مهم ترین بدبختى زنان را در عدم شناخت و درک حقوق شان دانسته است و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود می‌دانست. او خطاب به استادش می‌نویسد:« افسوس که زن های ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند، و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگی می کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی های ناگواری عمر می گذرانند ... در روزنامه ها می خوانند که: زن های حقوق طلب در اروپا، چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می طلبند ... من خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانم های حقوق طلب را ببینم ، و به آنها بگویم: در وقتی که شما غرق در سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده اید، یک نظری به قطعه ی آسیا افکنده و تفحص کنید در خانه هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است و آن درب توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیر قابل محکومیت، اغلب سر و دست شکسته، بعضی ها رنگ های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه کننده و باز می گفتم: این ها هم زن هستند، اینها هم انسان هستند، اینها هم همه قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم می گذرد.»

تاج‌السلطنه یکی از نخستین شاهزادگانی است که کشف حجاب می‌کند و تصاویر زیادی از او به جای مانده است که با لباس‌های مدرن و بی پوشش سر است. او زنی بی‌پروا بود که اندیشه‌هایش را مانند عشقش بلند اعلام می‌کرد. گفته می شود در مجلسی با عارف قزوینی ملاقات می کند و به هم دل می بازند و حاصل این عشق تصنیف تاج آفاق را با این مطلع که: «تو ای تاج، تاج سر خسروانی/شد از چشم مست تو بی‌پا جهانی» شد.

تاج‌السلطنه در سال  1314 شمسی در 53 سالگی درگذشت و بنا بر وصیتش در گورستان ظهیرالدوله کمی آن‌سوتر از خواهرش ملکه ایران و ظهیرالدوله در حالی به خاک سپرده شد که خاطرات منتقدانه‌اش از وضعیت زندگی زنان ایرانی در آستانه جنبش برابری خواهی به یادگار ماند.