خشونت علیه افغان‌ها؛ یک رفتار اجتماعی در ایران؟

مهاجرین افغان دگر ستیزی فارسها تجاوز یزد فرهنگ کهن

برخی تحلیل‌گران معتقدند که پشت خشونت‌های روزهای اخیر در قبال شهروندان افغانی حکومت ایران قرار دارد، آن‌ها در عین‌حال نگرانند که اهانت و هتک حرمت نسبت به مهاجران افغان به یک رفتار اجتماعی در میان گروهی از مردم تبدیل شود.

خشونت علیه افغان‌ها؛ یک رفتار اجتماعی در ایران؟
رادیو آلمان- در روزهای اخیر خشونت نسبت به شهروندان افغانی ابعادی کم‌سابقه پیدا کرد و شهر یزد صحنه‌ به آتش کشیدن جان و مال گروهی بی‌پناه شد. گروهی که گویا باید تاوان جنایتی هولناک را بدهند. تاوان «تجاوز یک افغانی» به یک دختر جوان در یزد و به قتل رساندن او. وزارت خارجه افغانستان تقاضا کرده که بررسی دقیق شود که آیا فردی که دست به این جنایت زده قطعا افغانی است یا نه.
اما بسیاری می‌پرسند در برخورد با یک جنایت چه فرقی می‌کند که ملیت ‌مجرم ایرانی باشد یا غیرایرانی؟ آیا در این میان باید انسان‌هایی قربانی شوند که تنها «جرم‌شان» تعلق به کشوری جنگ‌زده، طالبان‌زده، بدون امنیت و در همسایگی ایران است؟

به گزارش سایت کلمه، برخی از نهادهای دولتی به خصوص در استان‌ها هم در تشدید فضای اهانت و آزار اتباع افغانی سنگ تمام گذاشته و فروشندگان مواد غذایی، نانوایی ها و تاکسی ها را ملزم کرده اند که به «اتباع خارجی غیرمجاز» خدمات ارائه ندهند و پیش از فروش یا ارایه خدمات از اتباع خارجی کارت اقامت بخواهند!

غلامرضا غلامی، مدیر کل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس دلیل اعمال چنین روشی را «حفظ بهداشت» مردم و جلوگیری از «خطر بیماری‌های واگیردار» عنوان کرده است. بنا بر دستورالعمل او «هر یک از شهروندان برای اطمینان یافتن از ناقل نبودن اتباع خارجی که در اماکن عمومی از جمله اتوبوس و وسایل نقلیه و صف نانوایی ها حضور می‌یابند، می‌توانند مشخصات هویتی اتباع را مطالبه و رؤیت کنند و اتباع نیز ملزم به همراه داشتن کارت و مجوز اقامت قانونی خود هستند.»
تشویق مردم به برخوردهایی از این دست، خاطره بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی در قرن گذشته را زنده می‌کند. در این میان دولت افغانستان خواهان روشن شدن جنایت رخ داده در یزد شده است و انتقادهایی هم به خشونت‌های روزهای اخیر در یزد کرده، اما این انتقادها در بعد سیاسی انعکاس چندانی نیافته‌اند. دویچه‌وله فارسی در این خصوص با عارف فرهمند، خبرنگار و تحلیلگر از بخش دری دویچه وله گفتگو کرده است.

دویچه‌وله: دولت افغانستان بیش‌تر موضع دفاعی گرفته، یعنی خواسته که ابتدا روشن شود که آیا متهم به جنایتی که در قبال یک دختر ۱۸ ساله ایرانی رخ داده واقعا افغانی است یا نه. در حالی که اگر خشونت‌هایی بنا به گزارش رسانه‌های افغانستان بعد از تجاوز یادشده رخ داده صحت داشته باشد، انتظار می‌رود که دولت افغانستان این گونه اعمال نسبت به شهروندان افغانی را صریحا محکوم کند واز دولت ایران به طور مشخص پاسخ بخواهد؟

عارف فرهمند: روابط افغانستان و ایران در مجموع در ده‌سال گذشته به شکلی بوده که در سطح سیاسی مقام‌ها کوشش کرده‌اند وانمود کنند که دارای روابط بسیار دوستانه و محکمی هستند. اما قضایا نشان می‌دهد که روابط حداقل در سطح سیاسی میان افغانستان و ایران چنان هم دوستانه نیست. هیئت‌هایی که از پارلمان افغانستان و از برخی وزارتخانه‌های افغانستان به ایران رفتند و برگشتند، حتی نتوانستند به زندانیان افغان در زندان‌های ایران دسترسی پیدا کنند. بنابراین دولت افغانستان در یک ناگزیری قرار دارد. در نهایت امر هم اگر دولت افغانستان بخواهد با صراحت تمام عمل کند، ایران بر موضع‌اش مبنی بر اخراج مهاجرین افغان پافشاری خواهد کرد و اخراج حدود دو و یا بیش از دو میلیون مهاجر افغان در شرایط کنونی به یک بحران کلان انسانی در افغانستان منجر می‌شود. از این‌جاست که واکنش محتاطانه‌ی دولت افغانستان توجیه می‌شود. البته حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان در یکی از سخنرانی‌های خود درباره مناسبات با کشورهای همسایه گفت که حکومت افغانستان در روابطی که در ده‌سال گذشته با غرب و به‌خصوص با ایالات متحده آمریکا داشته، هزینه‌ هم پرداخته است که اشاره‌اش به همین مسائل با همسایگانش بود.

اتفاقاً به نکته‌ای اشاره کردید که سئوال بعدی من هم در همان رابطه است. در پاره‌ای از تحلیل‌ها این طور مطرح می‌شود که حکومت ایران در به‌وجود آمدن چنین خشونت‌هایی نقش دارد، آن هم به همان دلیلی که شما اشاره کردید. در مقابل، حکومت ایران هم معتقد است که خیلی از اخبار و گزارش‌هایی که داده می‌شود، به نوعی جوسازی و تبلیغات علیه ایران است.

تلاش دولت ایران این بود که مانع امضای توافقنامه‌ی استراتژیک میان افغانستان و ایالات متحده آمریکا شود. قضیه تا حد یک بحث آشکار جلو رفت. تا جایی‌که سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل به رئیس مجلس سنای پارلمان افغانستان گفت اگر پارلمان افغانستان سند توافقنامه‌ی استراتژیک میان کابل و واشنگتن را تأیید کند، آن‌ها مهاجرین افغان را به اجبار اخراج خواهند کرد. یعنی تهدید کرد. از سوی دیگرهم اگر شما بر اظهارات مقامات ایران در این ارتباط توجه کرده باشید، آن‌ها با صراحت تمام مخالفت خود را با چنین پیمان یا توافقنامه‌ی استراتژیکی ابراز کرده‌اند و رسانه‌هایی که در افغانستان به کسب حمایت از ایران متهم هستند، عملاً در این زمینه فعالیت کرده‌اند. ایران با زیر فشار قراردادن افغانستان در واقع می‌خواهد به صورت غیرمستقیم بر ایالات متحده آمریکا و اعضای ناتو فشار وارد کنند که در افغانستان در یک مأموریت ۱۱ ساله در حال مبارزه با شورشگری و تأمین امنیت هستند.
سئوال من این است که آیا سیاست ضدیت با مناسبات استراتژیک افغانستان با غرب می‌تواند به طور مشخص به خشونتی شبیه حوادث یزد علیه مهاجران افغانی منتهی شود؟ یعنی می‌شود یک رابطه‌ی مستقیم بین این‌ها برقرار کرد و گفت که گروهی تحریک شده‌اند تا از هر بهانه‌ای برای بی‌حرمتی و آزار افغان‌های استفاده کنند، تا دولت افغانستان هم حساب کار خودش را بکند و میزان مناسبات با غرب را تابعی از دیدگاه‌های همسایه غربی خود کند؟
 
نکته‌ی اساسی همین جاست که حداقل فعالان اجتماعی و حامیان حقوق‌بشر نه تنها در افغانستان بلکه در درون ایران و از میان ایرانی‌ها براین نکته انگشت گذاشته‌اند که حداقل موضوع مهاجرین افغان نباید به یک ابزار سیاسی برای بازی سیاسی منطقه و جهانی تبدیل شود. اما حوادث اخیر مثل ممنوعیت حضور افغان‌ها در برخی شهرها و ولایت‌های ایران، مثل ممنوعیت فروش مواد غذایی و برخی خدمات اجتماعی به مهاجران غیرقانونی افغان، نشان دهنده‌ی این است که موضوع مهاجرین به یک موضوع فعال و اساسی در بازی‌های سیاسی و یا در روابط سیاسی ایران و افغانستان و غرب تبدیل شده است. این را نمی‌شود نادیده گرفت.

به چند مورد خود شما اشاره کردید. موارد دیگری هم هست که در این مدت فضا را به شدت تحت تاثیر قرار داده است: اعدام سه افغانی اواسط خرداد ماه گذشته، تظاهرات در کابل علیه سیاست‌های دولت ایران نسبت به شهروندان افغان و حالا هم حوادث یزد. با این وضع انتظار چه چشم‌اندازی را می‌شود داشت؟

در دو بخش می‌شود این مسئله را بررسی کرد. اول در بخش کلان سیاسی است. دولت افغانستان در وضعیتی قرار ندارد که با یک کشور همسایه‌اش قطع رابطه کند و یا در موضعی از نظر سیاسی قرار ندارد که بسیار با جدیت برخورد کند. بنابراین تصور من این است که روابط سیاسی میان افغانستان و ایران با چنین تنش‌های غیررسمی و تعارفات رسمی ادامه پیدا خواهد کرد. اما آن‌چه در بُعد بیرون از مسائل سیاسی می‌توان دید، این است که انزجار از دولت و نظام ایران هم در افغانستان، هم در خود ایران افزایش پیدا خواهد کرد، چنان‌چه در این اواخر ما شاهد بودیم که تظاهرات خودجوش مردمی که از سوی برخی از جوانان افغانستان شکل گرفت، بدون هیچ انگیزه‌ی سیاسی صورت گرفت. این نشان دهنده‌ی این است که ضدیت و یا مخالفت که در عین‌حال آمیخته به ناگزیری است، در مورد سیاست‌های نظام ایران در درون افغانستان دارد اوج می‌گیرد، چنان‌چه در درون ایران اوج گرفته است.

و ادامه‌ی این روند به کجا می‌تواند منجر شود؟

اگر وضعیت امنیتی و ثبات سیاسی افغانستان رو به بهبود باشد، احتمال این که مهاجران افغان در ایران ترجیح دهند که به کشورشان بیآیند، بسیار زیاد است. یعنی حداقل کسانی که در ایران توهین‌ها و محدودیت‌ها را تجربه کرده‌اند، ترجیح می‌دهند بیآیند در افغانستان زندگی کنند. اما اگر وضعیت به شکلی ادامه پیدا کند که یک دورنمای مثبتی وجود نداشته باشد، احتمال این که وضعیت بهتر شود را من بسیار بعید می‌دانم. براین اساس در ارتباط با نگرش مردم نسبت به ایران و برخورد دولت ایران من می‌توانم بگویم که نوعی ناگزیری و نفرت شدت می‌گیرد. نفرت نسبت به نظام و رژیمی که پسوند اسلامی برخود دارد و این پسوند اسلامی مسئله‌ای است که بسیاری از افغان‌های مهاجر به آن اعتقاد دارند، می‌تواند در عین‌حال نفرتی را خلق کند نسبت به رژیم ایران.

خشونت علیه شهروندان افغان در میان بخش‌هایی از خود جامعه ایران و به خصوص نیروهای منتقد حکومت بی‌تاثیر نمانده و با انتقاد روبرو شده. تا چه حد این انتقادها ملموس بوده‌اند و آیا می‌توان آن‌ها را نشانه‌ای از همبستگی تلقی کرد؟

حداقل مردم افغانستان یا مهاجرین از فعالان اجتماعی ایران، از روشنفکران ایران این تقاضا را دارند که اگر کاری از دستشان برنمی‌آید، حداقل در سطح اعتراض واکنش نشان دهند. اما بدبختانه آن‌چه بیش‌تر بر افغان‌ها رنج خلق می‌کند، برای مهاجرین افغانی، این است که برخورد اهانت‌آمیز که بیشتر از سوی نظام و سیستم به نحوی دیکته شده است، دارد به یک گرایش و یا یک رفتار اجتماعی در ایران تبدیل می‌شود.


Comments (0)