آیا نتانیاهو خود را برای بمباران ایران آماده می کند؟
المانیتور نوشت: در حالی که گزینه نظامی علیه ایران مدفون شده بود و این باور به وجود آمده بود که با انتخاب حسن روحانی به مقام ریاست جمهوری ایران سال آرامی در پیش باشد، بار دیگر شاهد بالا گرفتن موضوع حمله به ایران هستیم. درست در مقطعی که تصور می کردیم که آمریکائی ها تا زمانی که حرف هایشان را با دولت روحانی تمام نکرده و به شناخت دقیق تری از وی دست نیافته اند به اسرائیل اجازه حمله به ایران را نخواهند داد، و درست هنگامی که فکر می کردیم از شرّ تهدیدات، که هر سال بدون تخطی در بهار جان دوباره می گیرد، خلاص شده ایم، ماجرا یکبار دیگر زنده شده است.
به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir، وال استریت ژورنال بر پایه اطلاعاتی که از منابع اروپائی به دست آورده است در گزارشی در روز پنجم اوت خبر داد که ایران قادر است تا سال آینده، زمان تکمیل رآکتور اراک، به بمب پلوتونیومی دست پیدا کند.
بمب پلوتونیومی؟ این دیگر از کجا پیدا شد؟ گفته می شود که ایرانی ها در طول این مدت بر روی یک طرح جایگزین، در صورت تعطیلی اجباری خط اورانیوم ، کار می کرده اند. به نظر می رسد که هم اکنون در حال تکمیل این حرکت چشمگیرند.
اگر مشکوک به این نبودم که این خبر را یک منبع اسرائیلی به بیرون درز داده و اگر شخصا از چندین متخصص نشنیده بودم که رآکتور اراک هنوز راه درازی تا تکمیل شدن در پیش دارد، بلادرنگ پس از پایان نوشتن این مقاله خودم را به نزدیکترین پناهگاه هسته ای می رساندم. علاوه بر آن ایرانی ها اصولا وسیله مورد نیاز برای جدا کردن پلوتونیوم از میله های سوخت مصرف شده را در اختیار ندارند.
صبر کنید، قضیه به همین جا ختم نمی شود. روز 30 ژوئیه، بعد از یک تصمیم گیری سخت در مورد آزادی 100 فسطینی زندانی، که بعضی از آن ها قاتلین خطرناکی به شمار می رفتند، به عنوان مقدمه ای برای شروع مذاکرات با فلسطینی ها، وزیر دفاع اسرائیل موشه (بوگی) یاآلون مطلب قابل توجهی را مطرح کرد. او گفت که در پشت تصمیم آزادی زندانی ها "ملاحظات رهبردی وجود داشت که ممکن است در آینده بر ملا شود." دیگر بیش از این نمی شد موضع را مبهم و کلی مطرح کرد. با این حال محکم ترین تفسیری که می توان از گفته یاآلون داشت این است: من همیشه مخالف این بوده ام و هنوز هم هستم که ما این افراد را آزاد کنیم، اما بر هم زدن برنامه بمب هسته ای ایران از آنچنان اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و آن چنان بر همه امرو دیگر تقدم دارد، که ما زندانیان را آزاد کردیم."
ببینیم در آینده فرار است چه چیزی را بفهمیم. از ورای علائم و نجوا ها ما می توان به معامله خاموشی که میان اسرائیل و آمریکا شکل گرفته پی برد: اسرائیل هر چه در توان دارد برای آغاز مذاکرات با فلسطینی ها انجام دهد، حتی به نوعی توافق موقت پیش از ترتیبات نهائی دست پیدا کند، در مقابل امریکا به محض اینکه اطمیان قطعی پیدا کرد که ایرانی ها حقیقتا مصمم اند وارد فاز نهائی را برای ساختن سلاح هسته ای شوند به اسرائیل چراغ سبز برای حمله به ایران را بدهد.
مدل به روز شده این توافق – مدل 2013 – تکمیل شدن رآکتور اراک را مبنا قرار می دهد و دیگر دعوای بر سر سانتریفوژ ها را که ظرف ده سال گذشته در مرکز مباحثات بوده بلا موضوع می کند. حمله به خط تولید پلوتونیوم به مراتب آسان تر است.این نهایت رویای اسرائیل است.
آنچه که گمانه زنی ها را در این خصوص تقویت می کند خبری است که نویسنده با استعداد اسرائیلی که متخصص مسائل ایران نیز هست و به پیش بینی های قیامت گونه اشتهار دارد، یعنی سِفی راچلِوسکی، در ها آرتص در اختیار خوانندگانش می گذارد. او برای اینکه جای شبهه ای باقی نگذارد می نویسد: این بار ناتانیاهو در عزمش جدی است. او واهمه ای ندارد. او یک ایدئولوگ است. او ایران را خواهد زد. بله، و به تنهائی. او طرح می دهد و آماده سازی می کند. او زندانیان را آزاد کرد، فقط برای اینکه به این هدف برسد.
تصورات و تحلیل و برآورد ها به کنار، اجازه دهید به واقعیت ها باز گردیم. من هیچ مدرک و سندی ندارم که نشان دهد آنچه که در بالا بحث آن یک توهم است. یاآلون آن سخنان را بر زبان آورده و رسانه ها نیز آن را منتشر کرده اند. موضوع درز دادن خبر "بمب پلوتونیوم در سال آینده" هم واقعیت داشته و کادر های وزارت دفاع شروع به نجوا کردن در مورد آن کرده اند. اما معامله بین آمریکا و اسرائیل چطور؟ تمام طرف ها منکر آن شده اند اما طبیعی است که چنین معاملاتی هرگز مکتوب نمی شود. حتی ممکن است بوضوح در ذهن کسی جان نگیرد. این گونه توافق ها در سکوت کامل و بطور ضمنی و حتی با یک سر تکان دادن به علامت تایید شکل می گیرد. تنها تاریخ است که در آینده درستی این برداشت را روشن می کند.
در حالی که منتظر تاریخ هستیم که خود را به ما نشان دهد چند مطلب را باید در نظر داشته باشیم. پیش از هر چیز مشخصه های ناتانیاهو را باید مد نظر قرار داد. او ضعیف ترین رهبری است که اسرائیل تا کنون داشته است. او دارای شخصیتی است که به هر تهدیدی بطور ناگهانی واکنش نشان می دهد اما چندی بعد فروکش می کند. او پیش از این حمله نظامی کرده است، ویران کرده است، فتح کرده است، و نابود کرده است و با سخنان تهدید آمیزش به پیروزی دست یافته است. با این حال وقتی لحظۀ حقیقت فرا می رسد در آخرین دقایق عقب نشینی می کند، ترس از خود بروز می دهد، فرار می کند و منجمد می شود. تمام آرزویش این است که به محل مسکونی اش، خانه سازمانی نخست وزیر در اورشلیم باز گردد، آرام و در صلح و صفا.
به قول آمریکائی ها ناتانیاهو یک choker است، یعنی کسی است که در لحظات بزرگ در می ماند و منفعل می شود.
ناتانیاهو، فکر می کند که شاید ما به سمت یک هالوکاست دوم پیش می رویم. در شرایط خاصی (رضایت آمریکائی ها)، با استفاده از کمک خارجی ممکن است شهامت دست زدن به اقدامی علیه ایران را پیدا کند.
مانع آخر در برابر او دستگاه دفاع کشور خواهد بود. فرمانده سابق نیرو های مسلح ژنرال گَبی اشکنازی، مدیر سابق شین بِت (سرویس امنیتی اسرائیل) یوال دیسکین، رئیس سابق موساد مایر داگان و مدیر سابق بخش اطلاعات ارتش ژنرال آموس یالدین همگی امروز سمت های خود را ترک گفته اند. بین سالهای 2009 تا 2011 این افراد از مخالفین سر سخت حمله به ایران بودند. از قضا جانشینان این افراد نیز با چنین اقدامی مخالف اند. از جمله مهمترین آنها می توان از فرمانده نیروی هوائی اسرائیل ژنرال امیر اِشِل نام برد. از دیگر مخالفین حمله به ایران باید از رئیس فعلی موساد تامیر پاردو، مدیر شین بت یورام کوهن، رئیس اطلاعات ارتش ژنرال آویو کوچاوی، و فرمانده نیرو های مسلح ارتش بنی گَنتس یاد کرد. هیچ یک از آنان تغییری در عقیده شان نداده اند و مخالفت یک پارچه در بین آنان بی تزلزل بافی مانده است.
با این حال این ژنرال های در حال خدمت هیچ کدام به اندازه پیشنیان خود پرقدرت و مسلط نیستند. یک دلیل این امر این است که دیده اند بر سر آن ها چه آمده است. بطور مثال گبی اشکنازی هنوز برای بقای اجتماعی خود، پس از حمله از سوی افراد وزیر دفاع سابق ایهود باراک، در حال جنگ است. آنان از این جریان درس گرفته اند.
اینکه آیا اسرائیل به ایران حمله خواهد کرد من نمی دانم. ممکن است من بر روی وقوع چنین حمله ای شرط نبندم.