از کِه آب میخورد؟/عبدالرزاق پورعاطف
«همه جا آب بود و آب و آب / اما برای نوشیدن دریغ از قطرهای» آنچه آمد بخشی از شعر «دریانورد باستانی» اثر «کولریج» است. در دریا تا چشم کار می کند آب است؛ آبی که مضافالیهاش واژه «شور» است و از عهد آدم ابوالبشر و حتی بعد از آن، آنجا که حضرت نوح کشتی را ساخت و عالم و آدم را آب برد، بیشک کشتی نوح بر آبی شور موجها را شکافت و پیش رفت.
آری، بعدها مدعیانی پدیدار شدند و از ناخدای کشتی؛ نوح نبی انتقاد کردند اما همانها نیز مدعی نشدند که آب دریا شیرین بوده، سپس این انسان دوپا با سیاستهای انتقال آن به جاهای خشک و حتی شهرهای مقدس، مسبب شوریاش شده است. پس هنگامی که یک دریانورد بر عرشه کشتی میایستد و دورتادورش را مینگرد، تا چشمش کار میکند آب میبیند ولی آبی که قابل نوشیدن نیست که اگر قابل نوشیدن بود انتقالش میدادند به جای دیگر و اگر طرح انتقال آب را اجرا میکردند به گمانم نهنگها بنا را بر رژیم میگذاشتند تا بتوانند در هر عمقی شنا کرده و در اثر نبود ماهیهای منتقل شده همراه آب، صبر پیشه کنند و ترجیحا جهت رفاه حال مناطق خشک، ریاضت آبی را برای طرحهای به غایت علمی، بر خود اعمال کنند. در اینگونه موارد چراغی که به خانه رواست بر مسجد حلالتر میشود و صاحبخانه میماند و کاسه چه کنم، چه کنم. آوردهاند که کشتیها بیمحابا در کارون میراندند و تا پل سفید آمده،لنگر میانداختند. داد و ستد تجار سکه بود و حمل و نقل کالاها با کشتی صورت میگرفت. کارون یلی بود که کسی جرات نمیکرد پنجه در پنجهاش بیندازد و برایش شاخ و شانه بکشد؛ توفنده بود و غرنده. سیلابی بود و مردم کوچه و بازار از سیلهایش نقلها میگویند و برای کوچکترها حکایتها تعریف میکنند که بیشباهت به افسانه نیستند. اگر نیاکانمان با هول و ترس از کوسهها در کارون شنا میکردند و برخی نیز طعمه این جانور شدهاند، اکنون از بوی متعفن فاضلاب دیگر نمیتوان تا ساحلش رفت چه برسد به شنای در آن. کارون 91 اهواز، فاضلابی روباز است. آن رودخانه بود و آبش قابل خوردن بود ولی... بگذارید این ولی را نگویم که تکرار مکررات است و در این سالها نوشته شد و نخواندند و گفته شد و نشنیدند. کارون را از نفس انداختهاند و عصای پیری به دستش دادهاند و او سلانه سلانه و خموش راهخود را میبرد. بالا و پایین شدن نفس سنگینش تنها اعتراضی بر نبودن است.
او می خواهد باشد اما بودنی بدتر از نبودن. طرح زیر کشت بردن 800هزارهکتار از اراضی خوزستان بر میزها ماند و خاک خورد و آب کارون خویش را جای غریبی یافت و باور کرد. آبی که سلامکنان از کنارمان میگذشت، جای دیگری سر رفت و زیاده بر نیاز از ما بهتران مرکزنشینان، آنچه به مزارع، نخلستان باغها رسید آبی بود که مضافالیهاش واژه «شور» بود؛ سبزی خشکید، خرما شیرینیاش را بلعید و پرتقالترشید و خوزستان ماند و رودخانه بیآبش. هم مسجدسلیمان بیآب است و هم حکایت آب شرب آبادان را همه میدانند جز لسانالغیب شیرازی. رنگ سبز جلگه خوزستان از هوای پاک و بیگرد و خاک بینصیب ماند و آب شور آمد و آمد خاکستری و در سبز بودنش ریشه دواند و رنگ سبز رنگ باخت. ماه مبارک رمضان رفت اما خاطره بیآبی در گرمای 50
درجه هنوز از خاطر مردم اهواز نمیرود که در این ماه مبارک که خداوند درهای رحمتش را گشاده دست بر همه میگشاید. بلای بیآبی بر بیشتر مردم مناطق اهواز نازل شد و نگاه مردم بر شیر بیآب ماسید. پمپهای خانگی
میگشتند و چیزی نمییافتند تا پمپاژ کنند و حسابی از نفس افتادند و چه بسیار از همقطارهایشان که از این گشتن سوختند و عمرشان را دادند به مسؤول آب و فاضلاب.
قبل از این اگر کسی پمپ نداشت، باید فاتحه فشار بالای آب را میخواند اما در این ماه با پمپ هم آبی جاری نمیشد. در ساعاتی هم که خانهها به قدوم حضرت آب متبرک میشدند، افراد دیگر او را مایه حیات نمیدیدند بلکه مایه ممات. به قدری کثیف بود و هست که دلمان برای تصفیههای خانگی کباب میشود و به این نکته پی میبریم که گویا تصفیهخانههای سازمان آب و فاضلاب (آبفا) آب را زیرسبیلی رد میکنند تا برود و برود در معده مردم و بشود آنچه نیز تاکنون شده است. این شرح حال مرکز استان بود، اینکه دارد چه بر سر شهرستانهای دیگر میآید را تنها میتوان از آهی فهمید که از نهادشان برمیخیزد و از مسؤولان استان بخاری برنمیخیزد. این است که یاد شعر «دریانورد باستانی» افتادم و آن را شرح حال غمانگیز استان یافتم. آری؛ «همه جا آب هست و آب و آب/ اما برای نوشیدن دریغ از قطرهای» حال بگذریم از هزار و یک ثروت خوزستان و هزار و یک مشکل ابتدایی موجود در آن. خوزستان به کوزهگری تبدیل شده که دیگر حتی از کوزه شکسته هم آب نمیخورد و اینها از که آب میخورد؟
نمایندگان استان بویژه اهواز باید تاکنون به این نتیجه رسیده باشند که دوران حنجره پاره کردن پشت تریبون مجلس سر آمده و لطفا تدبیر در عمل را جایگزین نطقهایآتشین کنند؛ نطقهایی که فقط به درد فیلمهای تبلیغاتی میخورد و در سالهایی که گذشت هیچ سودی برای استان نداشت. نمایندگان و مسؤولان استان شاید ندانند اهالی برخی مناطق در استان و اهواز به اندازهای از آب آشامیدنی محرومند که برای تبرک جستن هم نمیتوانند حتی یک لیوان آب نیمه پر را بر سر و صورت خود بریزند و «العاقل تکفیه الاشاره».
منبع :بروال اهواز