«شايد خودتان را در ده سال آينده نشناسيد!»
بر پايه يافته های تحقيقی جديد، بيشتر انسان ها به اين واقعيت که در گذشته تغيير کرده اند اذعان می کنند، اما تنها تعداد معدودی هستند که تغيير شخصيتی خود در آينده را محتمل می دانند.
به نوشته سايت «لايو ساينس»، انسان ها معمولاً می پذيرند که در ده سال گذشته زندگی «علايق، ارزش ها و حتی شخصيتشان» دستخوش تغييرات زيادی شده است، اما در عين حال اصرار دارند که در ده سال آينده، فرد امروزی باقی خواهند ماند و تغييری نخواهند کرد.
دکتر دنيل گيلبرت، متخصص علم روانشناسی در دانشگاه هارواد، در گفت و گو با سايت لايو ساينس، می گويد: «اين بدان معنا نيست که متوجه تغيير در خود نيستيم، بلکه بيشتر به اين واقعيت دلالت دارد که در هر سنی که باشيم به اين واقعيت اعتراف می کنيم که در ۱۰ سال گذشته تغييراتی زيادی را در خود شاهد بوده ايم. در همه ما انسان ها حسی درونی وجود دارد که بر مبنای آن باور داريم که پيشرفت روندی است که ما را به اين نقطه رسانده و اکنون ديگر کاری نداريم.»
شخصيت دائمی
در هفته جاری (چهارم ژانويه) دکتر گيلبرت و همکارانش طی مقاله ای مفصل در نشريه علمی «ساينس» ضمن گزارش يافته های پژوهش ياد شده، چنين حالت روانی را توهم «پايان تاريخ» نام نهادند.
دکتر گيلبرت می گويد فرقی نمی کند در چه سنی باشيد، آدم ها طوری رفتار می کنند که انگار تاريخ شخصيتشان را شکل داده و اکنون کارش را انجام داده و آنها را در قالب نهايی رها کرده است.
پژوهش فوق به روش ارائه پرسشنامه های اينترنتی به جمعيتی متشکل از ۱۹۰۰۰ نفر شرکت کننده انجام شد. در هر مورد، محققان پاسخ شرکت کنندگان ۱۸ ساله درباره ۱۰ سال آينده شان را با پاسخ ۲۸ ساله ها درباره ۱۰ سال گذشته شان مقايسه می کردند، (و به همين ترتيب ۱۹ ساله ها با ۲۹ ساله ها، ۲۰ ساله ها با ۳۰ ساله ها و ... تا ۶۸ ساله ها.)
بر اين اساس افراد مسن تر، در همه موارد تغيير را «در دهه گذشته زندگی» خود گزارش کردند. در حالی که شرکت کنندگان جوان تر در آن حدی که مسن ترها تغيير را گزارش کرده بودند انتظار تغيير نشان ندادند: «وقتی يک شخص ۴۰ ساله به گذشته خود نگاه می کند، می گويد از نظر شخصيت، ارزش ها، سلايق خيلی تغيير کرده ام. اما زمانی که يک شخص ۳۰ ساله به گذشته اش نگاه می کند می گويد انتظار ندارم آنقدرها در هيچ کدام از اين ابعاد شخصيتی تغيير کنم.»
به ظاهر توهم «پايان تاريخ» به دو دليل بروز می کند: نخست آنکه زمانی که فرد باور می کند که خودش را می شناسد و آينده قابل پيش بينی است، احساس آسودگی به وی دست می دهد. ديگر آنکه اساساً تصور آينده از به خاطر آوردن گذشته دشوارتر است.
اما جالب است بدانيد که اين قضاوت نادرست در دنيای واقعی تبعات زيادی برای انسان ها در بردارد. برای مثال، شخص تصميم هايی در زندگی خود اتخاذ می کند، از ازدواج گرفته تا شغل، با اين باور که دهه ها بعد همين شخصی خواهد بود که امروز است و بودن با همين آدم ها و انجام همين کارها را خواهد پسنديد. در حالی که در عمل به هيچ وجه چنين نخواهد بود و ابعاد مختلف شخصيتی فرد دستخوش تغييرات زيادی خواهد شد.
اما به گفته دکتر گيلبرت يک راه برای مقابله با اين حالت روانی در انسان وجود دارد و آن اينکه هميشه «حاشيه ای برای فرار» برای خود باقی بگذاريد. برای مثال اگر امروز بليطی برای ديدن يک کنسرت در ۱۰ سال آينده خريداری می کنيد، به نفعتان است که بليط های قابل مرجوع شدن را انتخاب کنيد.
با اين همه قبل از اينکه عبارتی جديد مبنی بر حق فسخ يک جانبه ازدواج را در عقدنامه خود بگنجانيد بد نيست بدانيد که بر مبنای تحقيق ديگری که دکتر گيلبرت انجام داده است زمانی که افراد بدانند در آينده امکان تغيير نظر خواهند داشت، نسبت به تصميم های خود احساس رضايت کمتری خواهند داشت. يعنی کسانی که در زندگی خود تصميم های غيرقابل برگشتی اتخاذ می کنند احساس خوشبختی بيشتری خواهند داشت.
به قول دکتر گيلبرت: «آرمانی ترين شرايط آن است که اجازه تغيير رأی داشته باشيد، اما خودتان ندانيد.»
منبع:رادیو فردا
منبع:رادیو فردا